خطبه ۱۴۹ نهج البلاغه
در مسیر سیر و سلوک و قرب الی الله معرفت نسبت به طریق سلوک از مهمترین ارکان موفّقیّت است و شناخت دشمن به اندازه شناخت دوست و همراهِ همدل اهمیّت دارد و این اهمیّت تا بدانجاست که در قرآن کریم یکی از سوره ها به این نام است و در آیات مختلفی به معرفی و تبیین نشانه ها و ویژه گیها و عقوبت منافقین پرداخته شده است.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز در راستای تبیین و تفسیر و تشریح کلام خداوند در کلام جامعی در خطبه اوصاف منافقین به معرفی نفاق و افراد مبتلا به آن پرداخته تا بدین ترتیب دشمن شناسی شیعیان را تقویت نموده و از خطرهای احتمالی حضور نامحسوس ولی مؤثّر و مخرّب منافقان در جامعه آگاه نماید. مسأله منافقین برای نخستین بار، پس از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه شروع شد. در واقع آیاتی که مربوط به مسأله نفاق است اکثراً آیات مدنی می باشند.
نفاق در میان مسلمانان، در فضای پرخدعه و اختناق مکّه مطرح نبود زیرا :
در سالهای آغازین دعوت الهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، مرکز اصلی تبلیغ اسلام در مکّه بود.
حضور پیامبر اکرم صلوات الله علیه و یاران اندک ولی وفادار و خالص او در میان جمعی کثیر از مشرکین و بت پرستان فضای خطرناک و مسمومی را ایجاد کرده بود. دشمنان اسلام که در موضع قدرت کثرت قرار داشتند از جمع اندک و به ظاهر ضعیف مسلمانان خوفی نداشتند و آشکارا به مخالفت و آزار و اذیّت مسلمانان می پرداختند تا ایشان را از ایمان به اسلام و پیامبر گرامی آن، منصرف کرده و به خیال خام خویش اسلام نوپا را در نطفه خفه ساخته و نابود نمایند. در این مبارزه آشکار، جایی برای مخفی کاری و مخالفتهای پنهان وجود نداشت. دشمنان به صراحت دشمنی خویش را اظهار کرده و خواهان نابودی اسلام بودند.
پس از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مسلمانان به مدینه، شرایط جدیدی پدید آمد که زمینه ایجاد نفاق در برخی افراد ایجاد شد :
۱- با استقرار پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم در مدینه، امنیّت نسبی حاصل شده است. برای تازه مسلمانان، به تدریج بر تعداد مسلمانان افزوده شد. با افزایش تعداد مسلمانان، کفّار و مشرکین از مخالفتهای علنی و آشکار خویش با پیامبر اکرم صلی الله که مسلمانان حاضر بودند تمام هستی و جان و مال خویش را فدای او نمایند اجتناب می نمودند.
۲- با افزایش تعداد مسلمانان و داشتن پایگاه نیرومندی همچون مدینه روز به روز بر اقتدار مسلمانان افزوده می شد و با پیوستنِ جمعیِ قبایل به اسلام، امکانات و نیروها و ثروتها و سرزمینهای آنان نیز تحت فرمان و اراده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قرار می گرفت و بر وحشت و ترس مشرکین افزوده می گردید.
۳- با وسعت سرزمینهای تحت امر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و افزایش مسلمانان، احساس ضعف و زبونی در مشرکین و بت پرستان شدت گرفت و همین امر آنها را بر احتیاط و سکوت ظاهری در مقابل مسلمانان وا می داشت تا جائیکه در فتح مکه بسیاری از کفّار، به ظاهر اسلام آوردند تا جان و مال خویش را حفظ نمایند در صورتیکه، ایشان حتی لحظه ای هم به شهادتین که بر زبان آوردند اعتقاد قلبی پیدا نکرده بودند؛ از جمله ابوسفیان و معاویه.
در اوج قدرت اسلام، هیچ نیروی داخلی یارای مقابله علنی با اسلام را نداشت به همین دلیل مبارزات غیر علنی و مخفیانه آغاز شد. افرادی که در ظاهر به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر صلوات الله علیه و آله بودند:
“وَ إذا لَقُوا الَّذینَ امَنُوا قالُوا امَنّا وَ إذا خَلَوا إلی شَیاطینِهِم قالُوا إنّا مَعَکُم إنَّما نَحنُ مُستَهزِعُونَ” (سوره بقره ، آیه ۱۴(
«و چون به اهل ایمان برسند گویند: ما ایمان آوردیم، و وقتی با شیاطین خود خلوت کنند گویند: ما با شمائیم، جز این نیست که(مؤمنان را) مسخره می کنیم.»
نزول سوره مبارکه منافقون در مدینه آغاز شد و آیات دیگری نیز در سایر سوره وجود دارد که همگی مدنی هستند.
این مطلب نشان دهندۀ آن است که شروع نفاق در مدینه بوده است و مزاحمتی از ناحیه منافقین در مکّه و در سالهای آغازین ظهور اسلام، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مسلمانان را تحت فشار قرار نداده بود.
با شروع نفاق در میان مسلمانان و تهدید مسلمین به اختلافات داخلی، اعلام خط منافقین از طریق نزول آیات کوبنده و شدید الحنی زنگ هشداری برای مسلمانان بود که در تقبیح و مذّمت نفاق و گره منافقان صورت گرفت.
در کلام وحی، نسبت به هیچ گروهی با این صراحت و شدّت سختگیری و تهدید نشده است :
“مَلعُونینَ اَینَما ثُقِفُوا اُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقتیلاً” (سوره اجزاب ، آیه ۶۱ )
«این مردم (پلید بدکار) رانده درگاه حقند، باید هر جا یافت شوند آنان را گرفت و جداً به قتل رساند.»
منافق ← در اصل از ماده “نفق” (بروزن نفخ) به معنی نفوذ و پیشروی است.
نفق← (بروزن شفق) به معنی کانالها و نقابهایی است که زیر زمین می زنند تا برای استتار یا فرار از آن استفاده کنند.
برخی از مفسرین گفته اند بسیاری از حیوانات مانند موش صحرایی و روباه و سوسمار برای لانه خود دو سوراخ قرار می دهند: یکی آشکار که از آن وارد و خارج می شوند. و دیگری پنهانی که اگر احساس خطری کنند از آن می گریزند، این سوراخ پنهانی را “نافِقاء” گویند و به این ترتیب منافق کسی است که طریقی مرموز و مخفیانه برای خود برگزیده، تا با مخفی کاری و پنهان کاری در جامعه نفوذ کند، و به هنگام خطر از طریق دیگر فرار نماید.( تفسیر نمونه ، جلد ۲۴ ، صفحه ۱۴۹
کلمه “منافق” اسم فاعل از باب مفاعله از ماده “نفاق” است، که در عرف قرآن به معنای اظهار ایمان و پنهان داشتن کفر باطنی است. .(ترجمه المیزان ، جلد ۱۹ ، صفح ۴۷۰)در شأن نزول سوره ای که به نام منافقون آمده و نشانه های آنان و ویژگیهای رفتاری این افراد را ذکر کرده است ماجرای عبرت آموزی نقل شده است :
سال پنجم هجرت، بنی مصطلق اتفاق کردند بر حرب پیغمبر، و حضرت با اصحاب از مدینه خارج و در ناحیۀ قدیر با آنها ملاقات و جنگ نمودند. جمعی کشته شدند و بنی مصطلق فرار کردند و زنان و اولاد و اموال آنها انفاق شد. در آن اثناء جمعی که اجیر شده عُمَر بودند از جمله جهجاه بن سعید غفاری با فردی خزرجی به نام سنان جهنّمی بر سر آب نزاع نمودند و مشاجره آنها بالا گرفت و جمعی از مهاجران و انصار در این اختلاف، رو در روی هم قرار گرفتند و در این آب گل آلود، عبدالله بن اُبّی به ترغیب انصار برای تحقیر مهاجران می پرداخت و در آن میان فریاد برآورد که: اگر به مدینه مراجعت کنیم عزیزتر ما ذلیل تر آنها را بیرون کند و مراد او از اعز، نفس خبیث خودش و مرادش از اذلّ، نفس نفیس حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم بود. زیدبن ارقم که نوجوانی شجاع و با ایمان بود خشمگین شد و گفت: تو ذلیل و خوار و بی مقدار هستی و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در نهایت عزت و رفعت است. و پس واقعه را خدمت حضرت عرض و موجب احضار عبدالله بن ابی گردید. حضرت پرسید: این سخنان را تو گفته ای؟ عبدالله پاسخ داد: به حق خدائی که قرآن برتو نازل فرمود هرگز نگفته ام وزید دروغ می گوید (نقل به مضمون از تفسیر اثناعشری ، جلد ۱۳ ، صفحه ۱۷۷ )
این سوگند سنگین عبدالله بن ابیّ، زید را که حق گفته بود در موضع انفعال قرار داد تا بدانجا که زید از حضور در خدمت شریف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرم داشت تا اینکه آیه شریفه بر تکذیب عبدالله و تصدیق زید نازل شد.
“إذا جاءَکَ المنافِقُون قالُوا نَشهَدُ إنَّکَ لَرسُولُ اللهِ واللهُ یَعلَمُ إنَّکَ لَرَسُولُهُ واللهُ یَشهَدُ إنَّ المُنافِقینَ لَکاذِبونَ”( سوره منافقون ، آیه ۱ ) «چون منافقان (از جملۀ آنان عبدالله بن ابیّ) نزد تو بیایند گواهی می دهیم که تو هر آینه پیغمبر خدایی و خدا می داند بدرستیکه تو فرستادۀ او هستی به حق، و شهادت دهد زیرا او تو را فرستاده و خدا گواهی دهد، بدرستیکه منافقین دروغگویانند.»
در این آیه شریفه با وجود اینکه منافقان حرف حقّی بر زبان رانده اند ولی به دلیل مغایرت اعتقاد قلبی شان با آنچه بر زبان رانده اند کاذب و دروغگو معرفی می شوند.
آیه دلالت دارد به حقیقت ایمان که اعتقاد قلبی است. ایمان عبارت است از اقرار به لسان و اعتقاد به “جِنان” و عمل به ارکان :
“الایمان عَقدٌ بِالقَلبِ وَ عَمَلٌ بِالأرکانِ وَ إقرارٌ بِاللِّسانِ”
«هر که سه مرتبه را دارا باشد مؤمن است و آنکه هر سه را فاقد باشد کافر است و کسی که اقرار به لسان دارد ولی اعتقاد قلبی ندارد منافق و آنان که اقرار لسانی و اعتقاد قلبی دارند، لکن در عمل به ارکان قصور می ورزند فاسق می باشند.»
«بعدها عبدالله بن ابیّ به عنوان رئیس و سرکردۀ منافقان مدینه معروف شد. این جماعت در ظاهر مسلمان و باطناً کافر و بلکه معاند بودند. عناد عبدالله بن ابیّ مربوط به زمان قبل از تشریف فرمایی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه بود زیرا او طمع سلطنت در آن شهر را داشت که بعد از ورود آن حضرت، تمام آرزوهایش برباد رفت و ظاهراً اسلام را قبول کرد ولی هر وقت فرصتی پیدا می شد کارشکنی در پیشرفت اسلام می نمود. (تفسیر روان جاوید ، جلد ۵ ، صفحه ۲۰۷»)
نشانه های نفاق :
در ادامه سوره در آیه شریفه:
إتَّخَذُوا اَیمانَهُم جُنَّهً فَصَدُّوا عَن سَبیلِ الله إنَّهُم ساءَ ما کانُوا یَعمَلونَ” (منافقون ، آیه ۲ ) «قسمهای (دروغ) خود را سپر جان خویش (و مایه فریب خلق) قرار داده اند و بدین وسیله راه خدا را (به روی خلق) بسته اند، آنان آنچه می کنند بسیار بد می کنند.»
خداوند اشاره می فرماید به نشانه های نفاق و راههای نفوذ منافقان :
از جمله نشانه های منافقان سوگندهای سنگین آنهاست که همچون سپر و مانعی، کفر خود را در پس آن پنهان کرده و در هنگام خطر و افشاء شدن تلوّن و دو چهره بودنشان به این سوگندها تمسک جسته و جان بی مقدار خود را نجات می دهند.
«یکی از سوگندهای دروغ این گروه شهادتشان به رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است زیرا شهادت به منزله سوگند است.»
دراین آیه کریمه به کردار منافقانه آنها و بازداشتن مردم از راه خدا، به عنوان کار بد اشاره شده است.
کوبنده ترین آیات قرآن بر علیه منافقان است و آنها از نظر عمل بدترین مردم معرفی شده اند زیرا ابتدا اظهار ایمان کرده اند سپس کافر شده اند. کفر پس از ایمان از آنچنان قباحتی برخوردار است که خداوند بخشنده و مهربان با لحنی شدید منافقان را خطاب قرار داده و عذرخواهی آنها را نیز قبول نمی کند:
“لا تَعتَذِرُوا قَد کَفَرتُم بَعدَ إیمانِکُم”( سوره توبه ، آیه ۶۶)
«بگو عذرخواهی نکنید (که بیهوده است، چرا که) شما پس از ایمان آوردن کافر شدید.»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:
“لا یَنبَغی لِذِی الوَجهَینِ أن یَکونَ أمیناً عِندَاللهِ” (نهج الفصاحه ، صفحه ۲۱۸ ، ح ۱۹۰۳) «خداوند، دو چهره را امین نمی شمارد.»
شناخت صفات و نشانه های منافقین برای اهل ایمان لازم و ضروری است تا به واسطه این شناخت
اولاً : به مرور زمان و با زینت کردن شیطان و وسوسه های نفس، آغشته و آلوده به صفتهای منافقانه نشوند و عاقبت به خیر گردند.
ثانیاً : با شناخت منافقان، از آنها دوری گزینند و پیوند دوستانه ای با آنها برقرار ننمایند.
گاهی افراد مؤمن با وسوسه های دنیوی و طمع مقام و موقعیت اجتماعی و یا ثروت و قدرت دنیائی فعالیتهایی را انجام می دهند و چون اعمالشان خالصانه نبوده است نسبت به مقامات و مسئولین نظام اسلامی دچار بدبینی و حسادت می گردند و این حسادت، منشاء دروغ و تهمت و افترا و غیبت و انواع گناهان دیگر می شود و در نهایت نیز با بیگانگان، هم پیاله شده و برای انتقام از نظام اسلامی برسر سپردگی کفار و مشرکان سر می نهند تا با کمک آنان به مقاصد خود برسند. چه بسا افراد ساده لوحی که جهل آنها باعث برقراری ارتباط با دشمنان و افتادن در ورطه نفاق می شود.
شناخت منافق بسیار سخت است زیرا منافقان برخلاف دشمنان که شناخته شده و معروف هستند در لباس خودی و در کنار ما پنهان گشته اند. از سوئی دیگر منافق در اردوگاه مسلمانان و در میان ایشان است و با ظاهر کاملاً معمولی به فعّالیّتهای مغرضانه می پردازد بنابراین توجّه کمتری نسبت به یافتن او وجود دارد. منافق از پشت خنجر می زند به همین دلیل خطرناک تر است. لباس آشنا به تن دارد پس مورد اعتماد قرار می گیرد. منافق آنچنان در استتار است که خداوند می فرماید:
ای پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم، پیرامون شما، گروهی منافقند که تو آنان را نمی شناسی ولی ما آنها را می شناسیم و بزودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد:
“وَ مِمَّن حَولَکُم مِّن الأعرَابِ مُنافِقونَ وَ مِن أهلِ المَدِینهِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لاتَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَینِ ثُمَّ یَردُّونَ إلی عَذابٍ عَظِیمٍ” (سوره توبه ، آیه ۱۰۱) در آیه تصریح شده است که منافقان در کنار و اطراف ما هستند یعنی بسیار نزدیکند و در ارکان جامعه نفوذ کرده اند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز، بدون عنایت و تعلیم الهی، غیب نمی داند و منافقان را نمی تواند شناسائی کند بنابراین با توکّل و توسّل باید منافقان را بشناسیم تا از آسیب آنها در امان باشیم.
خداوند دو عذاب برای منافقان در نظر گرفته است، یکی رسوایی میان مردم و دیگری به سختی جان دادن.
در لسان وحی، منافقان به مریضی دل شناخته می شوند: “إذ یَقولُ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ …” (سوره انفاق ، آیه ۴۹) «به یادآور زمانی که منافقان و بیمار دلان می گفتند: …»
“فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ …”( سوره بقره ، آیه ۱۰ ) «در دلهای ایشان مرضی است.»