اسلام و انقلاب
آنچه نخست لازم به تذكر است آن است كه ماهیت دین اسلام با سرشت انقلاب به گونهای در هم آمیخته كه تصور وجود اسلام را جدا از وصف انقلابی آن ناممكن میسازد. انقلاب و شورش علیه ظلم و استبداد برای نخستین بار در دینِ اسلام، با ظهور رسالت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آغاز شد. انقلاب و شورش علیه حكومت یزید به رهبری امام حسین ـ علیه السّلام ـ و سپس قیام علیه حكام بنی عباس در تحت لوای اسلام و حضور اهل بیت پیامبر، همه نمونههائی از انقلاب اسلامی با خصلت اسلام انقلابی در صدر اسلام است. بررسی تحلیلی تاریخ اسلام روشن میكند كه این دین خود به عنوان انقلاب علیه جهل، ظلم، استبداد و علیه تمام ناهنجاریها و به منظور استقرار حكومت عدل الهی ظهور كرد. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در نخستین خطبه، پس از انتخاب به امر حكومت به وضوح، محتوای خصوصیات و اهداف انقلاب را بررسی و روحیه انقلابی یك حكومت اسلامی را مورد تذكر قرار میدهد. و به عبارتی آن را به عنوان دیباچه و برنامه كاری حكومت انقلابی خود معرفی مینماید. تشیع به عنوان یك حركت انقلابی از صدر اسلام تا كنون، همواره در طول تاریخ اسلام به وصف انقلابیگری بر علیه ظلم و بیعدالتی مشهور بوده است. بر این اساس انقلاب اسلامی ایران یك پدیده مستقل و مجزا از كل حركت و ماهیت انقلابی اسلام نیست بلكه بخشی از انقلاب مداوم، مستمر و جهانی نهفته در خود اسلام است كه در واقع معلول دین اسلام است كه 14 قرن پیش ظهور كرده و همواره در طول تاریخ اسلام به صورت مستمر تداوم یافته است.
ـ اصول اساسی یك انقلاب اسلامی از دیدگاه اسلام:
با توجه به ماهیت انقلابی بودن دین اسلام، بطور طبیعی این دین تعریف خاصی از انقلاب داشته و اصول مشخصی نیز برای یك انقلاب اسلامی بر میشمارد. یك نهضت انقلابی در اسلام حركتی است كه ضمن برخورداری از خصائص دینی، برای تأمین هدف یا اهداف خاص مادی و معنوی جامعه اسلامی بوجود آمده باشد.
انقلاب مورد نظر اسلام انقلابی است كه عوامل، محتوا، رهبری، روش، اهداف و خصوصیات دیگر آن كاملاً اسلامی بوده و در راستای تأمین و تحقق ارزشهای الهی برپا شده باشد. چنین انقلابی نه تنها تداوم یافته انقلابی است كه با ظهور اسلام و آغاز رسالت پیامبر خاتم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در 14 قرن پیش تجلی یافت بلكه اساساً ریشه در انقلابها و نهضتهای توحیدی انبیاء گذشته از آدم تا خاتم دارد كه قرآن كریم در آیات متعددی بر این اتصال و استمرار انقلاب توحیدی اسلام به انقلابها و حركتهای توحیدی پیامبران گذشته تأكید میورزد.
حال چنانچه بخواهیم اصول اساسی یك انقلاب اسلامی را در تمایز با انقلابهای دیگر برشماریم میتوانیم بطور كلی آن را در 5 اصل دینی ذیل خلاصه كنیم:
- توحید: قدرت، حكومت و سلطنت منحصراً از آن خداستو بشر میبایست فقط در برابر قدرت و حكومت الهی سر فرود آورد و از بندگی هر حكومت دیگری بپرهیزد. طبعاً چنانچه قدرتهائی بخواهند در مخالفت با این اصل در آیند مسلمانان موظفند در برابر آن قدرتها قیام كنند.
- نبوت: بر اساس اصل توحید، قهراً مسئولیتهائی متوجه مسلمانان میباشد كه آنان را در برابر خدا، خود و دیگران مسئول میسازد. تبیین و تشریح چنین مسئولیتهایی برای مخلوقات الهی، فلسفه و حكمت تشریع ادیان و ارسال رسولان الهی بوده است. هر حركت و نهضت انقلابی از دیدگاه اسلام میبایست ناظر به یكی از مسئولیتهای فوق باشد.
- عدل: وظیفه مسلمانان برپائی و پشتیبانی از حكومت عدل در روی زمین است آیات فراوانی در قرآن كریم، انقلاب علیه ظلم و بیعدالتی و استقرار حكومت عدل الهی را خواستار گردیده و آن را وظیفه دینی مسلمانان میداند تا برای تحقق عدالت كوشش نمایند و در راه خدا و مبارزه بر علیه طاغوت قیام كنند.
- امامت: به نص قرآن كریم بشر به عنوان خلیفه و جانشین خداوند در روی زمین منصوب گردید تا در استقرار حكومت الهی بر زمین بكوشد. برای نیل به این مقصود خداوند به ارسال رسل پرداخت و پس از ارسال پیامبر خاتم و رحلت آن بزرگوار میبایست جانشینانی صالح و شایسته وجود داشته باشند تا ضمن آشنا نمودن مسلمانان با وظایف خویش، آنان را در قیام بر علیه طاغوت و تأسیس حكومت الهی رهبری نمایند.
- معاد: از آنجا كه خداوند افراد بشر و مسلمانان را در فهم، پذیرش و عمل به مسئولیتهای خود آزاد نهاده است تا به میل خود، سرنوشت و سعادت یا خسران خویش را انتخاب كنند بنابراین افراد بشر خود مسئول نوع رفتار یا حكومتی كه انتخاب میكنند میباشند و باید روزی در پیشگاه الهی پاسخگوی نوع عملكرد خویش باشند. به این ترتیب از دیدگاه اسلام، انقلابی مورد تأیید است كه با اتصاف به وصف اسلامیت، در چارچوب اصول پنج گانه فوق و ایمان به آنها آغاز گردیده و تداوم یابد و هر انقلابی خارج از این چارچوب، مطلوب و مورد تأیید اسلام نخواهد بود.
ـ رویكرد اسلام به انقلابهای غیر اسلامی:
همان گونه كه گذشت به دلیل ماهیت انقلابی بودن دین اسلام، قهراً در این دین چارچوب مشخصی برای انقلابهای مطلوب اسلام ترسیم گردیده و آن را تحت ضابطه خاصی كه همان ایدئولوژی اسلامی است قرار خواهد داد. از مطالب فوق چنین میتوان نتیجه گرفت كه برپائی یك انقلاب در بینش اسلامی میبایست با سلامتِ هدف و وسیله توأم باشد صِرف برپائی انقلاب در اسلام هدف نیست چه اگر چنین بود جز هرج و مرج چیزی حاصل نمیگشت. انقلاب مورد نظر اسلام انقلابی است كه برای نفی سلطه ظالمان و اجرای قسط و عدالت برپا گردد.
به طور كلی میتوان گفت هر انقلابی كه برای تحقق عدالت اجتماعی، تضعیف فاصله طبقاتی، رفع تبعیضات ظالمانه، حمایت از محرومان و رهایی آنان از سلطه مستكبران و فقرستیزی بوقوع بپیوندد. انقلابی است كه اسلام با دید مثبت به آن نگریسته و به هر میزان كه آن انقلاب مصادیق بیشتری از آرمانهای فوق را پوشش دهد به همان میزان از ارزش بیشتری در دیدگاه اسلام برخوردار خواهد بود قرآن كریم با صراحت میفرماید كه هدف از ارسال رسل، برای اقامه عدل در میان مردم بوده است. و یا در جای دیگر مبارزه برای نجات مستضعفان را از جمله وظایف انسانها میداند.
با این اساس اگر انقلاب و وصول به حكومت جدید چنین اهدافی را تضمین نكند ارزشمند نخواهد بود. انقلاب فرانسه یكی از آرزوهای مهم روسو، ولتر و مونتسكیو بود، انقلاب كمونیستی، ثمره برنامهریزی ماركس و لنین بود. نهضت نازیها در آلمان جز در سرزمینی كه هگل، كوته و نیچه در آن مبارزه كرده بودند ظهور نكرد. اینها همه، حركتهای مقطعی و زود گذری بودند كه تنها بعضی از جنبههای مادی انسانها را پوشش میدادند لذا انقلاب مورد تأیید اسلام در انقلابهای سوسیالیستی، لیبرال و انقلابهای صرفاً استقلال طلبانه و یا اقتصادی محض خلاصه نمیشود. اسلام نمیتواند با روح چنین حركتهائی همدم و هماهنگ باشد بلكه دید اسلام نسبت به انقلاب دیدی فراتر و جامعتر از اهداف صرفاً مادی است. البته این به آن معنا نیست كه در انقلاب اسلامی اهداف اقتصادی، اجتماعی، آزادی و استقلال، پیشرفت و توسعه دنبال نگردد بلكه مقصود آن است كه منظور كردن این اهداف در رتبه نخست و بیتوجهی به ارزشهای دینی و معنوی انقلاب را غیر اسلامی ساخته و اهداف مورد نظر اسلام را تأمین نخواهد كرد.
یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود
و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود
یاد باد آن دل تپیدن های مشتاقان یار
و آن عجب نقشی که آن زیبا نگار آورده بود
عشق را صد رشته جان، در لعل نوشین بسته بود
حسن راصد چشم دل، آیینه وار آورده بود
از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق
موج دریای زمان، چشم انتظار آورده بود
منکران گفتند با یک گل نمی گردد بهار
لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود
در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق
در چن هر گوشه ای را صد هزار آورده بود