نفس اماره و نفس لوامه
نَفْس در لغت به معنی جان، روح، روان و نشاندهنده زنده بودن است. در علوم اسلامی و قرآن، به عنوان جهتدهنده حرکت و اندیشه انسان شناخته میشود و بسیاری از کردارها و رفتارهای انسان به پیروی از نفس او شکل میگیرد. در قرآن به چهار گونه نفس انسانی اشاره شدهاست.
نفس اماره (روان فرمانگر): در آیه ۵۳ از سوره یوسف به این نفس اشاره شدهاست. نفس اماره انسان را بسوی کارهای زشت هدایت میکند.
نفس لوامه (روان سرزنشگر): در آیه ۲ سوره قیامت به این نفس اشاره شدهاست. این نفس انسان را بخاطر اعمال زشتی که مرتکب میشود، سرزنش میکند. از این نفس به وجدان تعبیر شدهاست. بر اثر تکرار کردارهای زشت و گناهان، این نفس کارکرد خود را از دست میدهد.
نفس ملهمه (روان الهامگیرنده): در آیه ۷ و ۸ سوره شمس به این نفس اشاره شدهاست. این نفس، موجب نوعی پیوند میان انسان و عالم غیب است و از عالم غیب به آن الهام میشود.
نفس مطمئنه (روان بیگمان): در آیه ۲۷ سوره فجر، به این نفس اشاره شدهاست. این نفس متصل به خدا است و به واسطه این پیوند، دارای اطمینان است. کسی که این نفس در او بیدار میشود، راه و روش خود را مییابد و به دنبال یقین حرکت میکند.
در نوشتههای اسلامی گونههای دیگری از نفس را نیز ذکر میکنند:
نفس راضیه (روان خرسند): در این مرحله، جان فرد از آنچه بر او میگذرد خرسند است.
نفس مرضیه (روان خرسندییافته): جانی که خدا از او خرسند است.
نفس صافیه (روان پالوده): جانی که به کمال رسیدهاست.نفس انسان داراى حالات مختلفى است، گاهى تمایل به چیزهاى بدى دارد و هیچ ابائى هم ندارد که از این نفس تعبیر به امّاره مىشود.
این نفس در همه انسانها وجود دارد و کثیرى از مردم تسلیم اوامر این نفساند.
امر نفس اماره، به بدى و خیانت و شهوتهاى نامشروع است.
کسى که به این خواستها و اوامر توجه کند، روز به روز به اماره بودن نفسش اضافه مىشود، مگر خداوند رحم کند و انسان را از این حالت بیرون آورد و یا اینکه از اول به انسان یک بصیرتى عطا کند که انسان از این اوامر نفسانى تبعیت نکند.
آیه 53 سوره یوسف به این حال نفس اشاره دارد، و ما ابر¢ نفسى ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربى ان ربى غفور رحیم؛ این نکته را باید دقت نمود که انبیا و اولیا، پاکیزه و مذکى بودهاند، اما براساس تواضع، خود را مذکى قلمداد نمىکردند، چون در برابر لطف الهى متواضع بودند و مىخواستند بگویند ما هر چه داریم از کمک الهى و رحمت حق متعال است.
علما در مورد نفس اماره گفتهاند که در طول حیات براى انسان وجود دارد و اینکه اگر انسان به تبعیت از آن حرکت کند، این نفس روز به روز قوت بیشترى پیدا مىکند، اما اگر از خواستهها و تمایلاتى که نفس انسان دارد، این پرهیزکارى او را وادار مىکند که به صلاح خود بپردازد و این باعث ضعف نفس اماره مىگردد.
جملهاى از بعض تفاسیر نقل شده است که نفس اگر از عقل و وحى تبعیت ننماید، حالت اماره بودنش قوىتر شده و هر روز او را بیشتر به طرف سوء و اعمال زشت مىکشاند، مگر انفسى که مرهونى باشند از قبل الهى که این اشخاص بر نفس خود تسلط پیدا کرده و امیر بر شهوات خود مىگردند، حتى بر شیطان برون هم مسلط مىشوند.
نوع دیگر از حالات نفس، نفس مسوله است.
که از حالات و انواع نفس اماره است و حالت آن زینتدهندگى است؛ یعنى براى انسان، کار ناپسند را زیبا جلوه مىدهد و انسان را علاقهمند به آن مىکند، در نتیجه انسان مرتکب آن مىگردد.
در هنگام تردید بین دو عمل که آیا خوب است یا بد، این نفس براى خوب بودن عمل بد و بد نشان دادن عمل خوب توجیهات زیبایى مىآورد تا شخص عمل خوب را ترک کند و عمل بد را انجام دهد.
تسویل، یعنى تزیین و زینت دادن، این زینت دادن، یا از طریق هواها و تمایلات نفسانى است، و یا شیطان او را وسوسه مىکند و یا اطرافیان معصیت را براى انسان؛ زینت مىدهند در نتیجه گرفتار مىکند و نام این نفس زینتدهنده مىشود مسوله.
در سوره طه آیه 96،آمده: قال بصرت بما لمیبصروا به فقبضت قبضة من اثر الرسول فنبذتها و کذلک سولت لى نفسى؛ وقتى حضرت موسى به سامرى گفت: چرا این کار را کردهاید و مردم را به گمراهى کشانده، گوساله پرست نمودید؟ در جواب مىگوید: چیزى دیدم که دیگران ندیدند.
نفس او برایش زینت داد که گفت من نفسم برایم زینت داد که از آن خاک زیر پاى اسب رسول که حیات بخش بود بردارم و در مجسمه گوساله بریزم تا به صدا در آید و مردم را منحرف کند، از این کار تعبیر به سولت لى نفسى مىشود.
نفس این کار را برایم زینت داد و مرا گرفتار کرد.
و اینچنین نفس مخالفت الهى را برایم زینت داد و مرا گرفتار کرد.
وقتى کارى نزد انسان، خوب و جالب جلوه کند، انسان به دنبالش رفته و تمایل به انجام آن یابد.
حالت دیگر نفس، لوامه بودنش است، در آیه اول و دوم سوره قیامت اینگونه آمده است: لااقسم بیوم القیامة و لااقسم بالنفس اللوامة؛ آیه شریفه صحبت از نفس لوامه مىکند، نفس لوامه، صیغه مبالغه است و کثرت لوم و ملامت را مىرساند، علت این لوم و ملامت چیست؟ احتمالات مختلفى براى آن دادهاند از جمله روایاتى است که در کتاب کنزالدقائق از حضرت پیامبر اکرم صلىاللّهعلیهوآله نقل شده است که حضرت فرموند: لیس من نفس برّة و لافاجرة الا و تلوم نفسها یوم القیامة، ان عملت خیراً کیف لمازد و ان عملت شراً قالت یا لیتنى کنت قصرت؛ بحارالانوار 7/29 هیچ نفسى نیست که روز قیامت خودش را ملامت نکند، اگر در دنیا کار خیر انجام داده ملامت مىکند خودش را که چرا بیشتر انجام نداده و اگر کار شرّى انجام داده، ملامت مىکند خودش را که چرا کمتر کار شرّ نکردهام؟ این نفس لوامه و سرزنشگر است.
مرحوم نراقى رحمةاللّهعلیه در کتاب جامعالسعادات فرمودهاند: لوامه، آن نفسهایى است که اگر یک وقت خطایى از انسانها صادر شد، زود متنبه شده و برمىگردند و خودشان را ملامت مىکنند که چرا دقت نکردم.
این حالت لوامه و سرزنش کننده است که جزو نفسهاى خوب است.
گاهى انسان لغزشى پیدا مىکند، ولى اگر بعد از لغزش بخواهد به خطایش ادامه دهد، خیلى بد است و اصرار به گناه انسان را از جنبههاى معنوى ساقط مىکند.
ولى اگرنفسى مبتلا شد و فورا توبه کرد و خودش را ملامت نمود، این نفس ارزشمند است.
این معنایى است که جناب نراقى در مورد نفس لوامه لحاظ نموده است.
نوع سوم از انواع نفس، نفس مطمئنه است چند آیه آخر سوره فجر در مورد آن است: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى؛ تبعیت از عقل و وحى و همچنین از انبیا و اولیا، انسان را به درجه راضیة مرضیة مىرساند.
چنین فردى با انجام اوامر الهى و تکلیفى خدا حالت اطمینان برایش پیش مىآید و لذا مىبینید که در دشت کربلا، هر چه عرصه بر حضرت سیدالشهدا علیهالسلام تنگتر مىشد و یاران و اطرافیان و خویشاوندان خود را از دست مىداد، صورت مبارک حضرت برافروختهتر مىگشت، چون در مقام عبادت و بندگى حالت طمئنینهاى در ایشان بود و اینچنین نفس مطمئنهاى در عاشورا تجلى کرده است.
فوز و فلاح نصیب کسانى مىشود که اطاعت و بندگى دارند و این اطاعت و بندگى براى انسان حالت طمئنینه و اطمینان مىآورد.
این حالت نفس مطمئنه طبعاً براى کسانى که معارف عالیه را طى کردهاند پیش مىآید، آنان که قوه عاقلهشان در برابر قواى دیگر مانند شهوت و سبعیت، قوت بیشترى پیدا کرده و آن قواى دیگر تحت این قوه قرار مىگیرد، این حالت طبعاً عمل نیک را هم به دنبال دارد.
آیا شیطان همان نفس اماره است؟تسلط شیطان بر انسان چگونه است و آیا هر شخصی شیطانی دارد که با او دشمنی میکند؟
شیطان در آیات قرآن، به موجودی اطلاق شده که انسان را از راه خداوند و بندگی او یا صراط مستقیم الهی بازدارد، خواه از جنیان باشد یا از انسانها.
اما غالباً مقصود از شیطان همان ابلیس است که با نفس اماره متفاوتند.
شیطان که از طایفه جن میباشد از آتش خلق شده است، او موجودی است مستقل که خلقتش با انسان که از خاک خلق شده، متفاوت است.
شیطان از امر خداوند که سجده ملائکه بر آدم بود، سرپیچی کرد.(1) و از همین جا دشمنی شیطان با انسان شروع شد و قسم یاد کرد که انسانها را گمراه کند.(2)
خداوند شیطان را به عنوان دشمن انسان معرفی نموده است:”به درستی که شیطان دشمنی آشکار برای شما است، پس او را دشمن بگیرید”.(3)
نفس اماره:
نفس اماره نیرویی است در انسان که او را به سوی گناه و کارهای ناشایست امر و ترغیب میکند تا آن جا که انسان از شیاطین انسی میشود. حضرت یوسف از نفس اماره به خداوند پناه میبرد:”به درستی که نفس اماره امر به بدی میکند مگر این که خداوند به من رحم کند “و مرا از شر نفس اماره حفظ کند”(4) نفس اماره یکی از راههای نفوذ شیطان است.
تسلط شیطان بر انسان
آیا شیطان میتواند بر انسان مسلط بشود و او را وادار به کارهای ناشایست و گناه کند، و انسان کارهای بد و گناهانش را به گردن شیطان انداخته و بگوید:خدایا!شیطان مرا مجبور به انجام این کار کرد، پس من بیگناهم و عذر به درگاه خداوند بیاورد!
کار شیطان وسوسه کردن به سوی گناه و کارهای ناشایست است. معنا و تسلط شیطان بر انسان در وسوسه کردن است. برای همین خداوند در قرآن فرموده است:که از شر وسوسههای شیطان به او پناه ببرد. “بگو:به پروردگار مردم، فرمانروای مردم به خدای مردم پناه میبرم از شر وسوسهگر نهانی، آن که در دلهای مردم وسوسه میکند، خواه از جنیان باشد یا از آدمیان” (5) در روز قیامت شیطان به انسان هایی که به دنبال او رفتهاند، این گونه جواب میدهد:”چون کار به پایان آید، شیطان گوید:خدا به شما وعده داد و وعده او درست بود و من نیز به شما وعده دادم ولی در وعده خود خلاف کردم و برایتان هیچ دلیل و برهانی نیاوردم جز آن که دعوتتان کردم، شما نیز دعوت من اجابت کردید، پس مرا ملامت مکنید، بلکه خود را ملامت کنید. نه من فریادرس شمایم، نه شما فریاد رس من. از این که مرا پیش از این شریک خدا کرده بودید بیزارم”(6) خداوند در قرآن میفرماید که شیطان را بر کسی تسلط نیست مگر این که خودش بخواهد:”ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین؛ (شیطان) را بر بندگان من تسلطی نیست، مگر بر آن گمراهانی که تو را پیروی کنند”.(7) هر کس از یاد خدا دور بشود، خداوند شیطانی را بر او مسلط کند که همیشه با او است:”من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطاناً فهو له قرین”.(8)
این که آیا هر انسانی یک شیطان دارد، باید گفت:هر انسانی یک شیطان دارد. پیامبر اسلام(ص) میفرماید:”هیچ یک از شما نیست مگر آن که شیطانی دارد، گفتند:ای رسول خدا!شما هم؟!فرمود:”من هم، جز آن که خداوند مرا بر ضد او یاری داده و او به دست من اسلام آورده و تسلیم گردیده است، از این رو مرا جز به سوی خوبی فرمان نمیدهد”.(9)
شیطان چه جنی و چه انسی انسان را وسوسه میکند و راه نفوذ و تسلط آنها بر وسوسه انسان، نفس اماره، هوای نفس و شهوات و یاد دنیا، و غفلت از خداوند است.
به عبارت دیگر:رابطه شیطان بیرونی و نفس اماره در درون به صورت طولی است، یعنی شیطان از طریق نیروی درونی وارد میشود.
شیطان چنان که خودش گفته و قرآن بیان کرده بر سر راه است تو در کمین آدمیان مینشینم، آن گاه از پیش و پس و از راه راست و چپ آنها بر آنان درمیآیم”.(10)
پینوشتها:
1 – بقره (2) آیه 34.
2 – ص (38) آیه 82 – 83.
3 – فاطر (25) آیه 6.
4 – یوسف(12) آیه 53.
5 – سوره ناس(114) آیات 1 – 6.
6 – ابراهیم (14) آیه22.
7 – حجر (15) آیه 42.
8 – زخرف (43) آیه 36.
9 – فیض کاشانی، علم الیقین، ج2، مقصد دوم، باب چهارم، معقبات و شیاطین.
10 – اعراف (7) آیه 16 و 17.
ابراهیم
۱۳۹۶-۰۲-۲۸ at ۷:۲۴ ب.ظ
سپاسگزارم.خیلی خوب بود