پيا مبر (ص) هما نند خودكودكان باآنان بازي مي كرد، ميوه هاي تازه وچيزهاي ديگري براي شان هديه مي داد .
شركت دربازي كودكان نوعي احترام به شخصيت واهتمام به شغل آنها ست . پيا مبر (ص) همواره با فرزندان خو يش وحتي گا هي با كودكان اصحاب بازي مي كرد ، چون بازي از نياز هاي طبيعي كودك مي با شد وبدون آ ن كودك رشد سا لم نخواهد داشت.كودكي كه به بازي علاقه نداشته باشد اصولا بيمار محسوب ميشود. همه ي انسانها اعم از بزرگ وكوچك ، حتي انبيا واولياي الهي در دوران كودكي تما يل به بازي داشته اند وكما بيش به بازي مي پرداختند واين حاكي از آن ا ست كه بازي ازنيازهاي طبيعي انسان است ؛ گرچه اين امربر همگان روشن است.اما مهم اين است كه والد ين وسر پرستان كودك باوجودآ گاهي به اين نياز ، ممكن است توجه كافي براي رفع اين نياز طبيعي نشان ندهند وازبر آوردن اين امر مهم غافل بمانند.
پيشوان د ين به اين نياز طبيعي كودكان توجه كافي داشته اند . آنها علاوه بر اينكه كودكان رادربازي دوران كودكي آزاد مي گذاشتند ، خود نيز دربازي آنها شركت نموده ازاين طريق هم بازي آنهارا رونق مي بخشيد ند وهم به شغل و كار كودكان كه درواقع احترام به شخصيت آنها ا ست اهميت مي دادند.
توجه پيا مبر (ص) به بازي كودكان تنها اختصاص به امام حسن وامام حسين (ع) نداشت، بلكه با همه ي كودكان يكسان بود.
پيا مبر (ص) براي اقامه نماز عازم مسجد بود ، درراه مسجد باكودكاني بر خورد كه به بازي مشغول بودند. كودكان همين كه پيا مبر (ص) راد يد ند بسو ي او دويدند وبرگرد آن حضرت حلقه زدند وهريك مي گفت:” كن جملي” ؛ شتر ما باش (تا بر دوش تو سوار شويم).كودكان كه رفتار پيا مبر (ص) را با امام حسن وامام حسين (ع) اين گونه ديده بودند ، انتظار داشتند كه رسول خدا (ص) به آنها پا سخ مثبت دهد. حضرت هم انتظار آنها را برآورده سا خت. مردم براي اقامه نماز در مسجد ، منتظر آن حضرت بودند ، بلال را بسراغ آنحضرت فرستادند. همين كه بلال درراه با اين جريان مواجه شد ، عرض كرد: يا رسول الله مردم منتظرند .حضرت فرمود : برا ي من تنگ شدن وقت نما زبهتر از تنگ شدن دل اين كودكان ا ست.
سپس فرمود: برو بخا نه ام اگرچيزي هست براي كودكان بياور، بلا ل رفت تمام آن خانه را جستجو كرد تعداد گردو (جوز) يافت آنهارا نزدحضرت آورد، پيا مبر(ص) گردوهارا دردست گرفت وخطاب به كودكان فرمود:
” ا تبيعون جملكم بهذه الجوزات ؟”، آ يا شتر خودرا به اين جوز ها مي فروشيد ؟ كودكان به اين معامله رضا يت دادند وبا خوشحا لي پيا مبر (ص) را رها كردند. پيا مبر (ص) را هي مسجد شد وفرمود: خدا رحمت كند برا درم يوسف را كه اورا به چند درهم فروختند ومرا به چند جوز.!