چرا انسان های اولیه در غار زندگی میکردند؟
انسان اولیه برای در امان ماندن از خطرات طبیعی مانند سیل و حمله حیوانات و یا گرما و سرما غار را برای زندگی خود برگزیدند.
بررسى و مطالعهٔ ابزار در جریان دورههاى ابتدائى و پارینه سنگی، میانه سنگى و نوسنگى در مناطق مختلف مىتواند شیوههاى مختلف زندگی، انواع فرهنگ و تمدن را که در مناطق مختلف با شرایط گوناگون بهوجود آمدهاند.مشخص نظام ابزارسازى با شیوه و نحوهٔ زندگى انسانهاى دیرینه ارتباط داشته، از اینرو هر نوع از انواع روشهاى زیستى فرهنگى خاص خود را بهوجود مىآورد. آنجا که فراوانى مواد غذائى است با سرزمینى که خشک و بىحاصل است و آنجا که گرم و مرطوب و طاقتفرسا است با مناطقى که سرد و یخبندان است شیوهٔ زندگى یگانهاى ندارند. به همین سبب باید گفت که بین مراحل مختلف تکامل ابزار و شیوههاى مختلف زندگى و فرهنگ آن ارتباط وجود دارد.
شیوه جنگلنشینى
در این دوره انسان در جنگلها زندگى مىکرده و مانند میمونهاى آدمنما خوراک خود را از میوههاى درختان و گوشت برخى از جانوران و ساقه میوه گیاهان تأمین مىکرده است. نوع زندگى انسان با آنچه که نزد حیوانات پیرامون او وجود داشته تفاوت چندانى نداشت.
اساسىترین تفاوت آنها تکامل مغز انسان بود، که او را قادر مىساخته در مقابل عوامل خارجى عکسالعملهائى داشته باشد و او را در مقابل مشکلات وادار به اندیشیدن و چارهجوئى مىکرد. مىتوان گفت که انسان، حتى در ابتدائىترین مراحل تکوین زندگى اجتماعی، تحت تأثیر دو جریان متقابل بین انسان و طبیعت، اعمال نسبتاً آگاهانهاى داشته است. در اینباره گوردون چایلد مىنویسد: جانوران با اعضاء بدن و به کمک طبیعت خود با محیط سازش مىکنند ولى انسان با ابزار و اختراعات با سختىهاى محیط مىسازد (انسان خود را مىسازد)
قائم بودن انسان سبب شده است که دید او از آنچه که در اطراف او مىگذرد وسیعتر باشد. با این دید وسیع توانست اتفاقات را پیشبینى کند. قائم بودن سبب شد که دستهاى انسان را در اختیار خود قرار گیرد . بهراحتى بتواند براى برداشتن، نگهدارى و تغییر شکل اشیاء پیرامون خود از آنها استفاده کند.
به سبب وجود، جنگلها در مناطق گرم استوائى و نیمهاستوائى و نیمهمداری، زندگى جنگلنشینى بیشتر در این مناطق شکل گرفته است، شرایط آب و هوائى و رطوبت زیاد سبب شد که آثار زیادى از ابزار و وسایل زندگى آنها و حتى استخوانهاى بدن آنها به دست نیاید. باستانشناسان ولى بر این باور هستند که انسانهاى نخستین میلیونها سال در شیوهٔ زندگى جنگلنشینى بهسر بردهاند تا توانستهاند به مرحلهٔ دیگرى از شیوه زندگى یعنى غارنشینى یا دیگر شیوههاى زندگى دست یابند.
شیوه غارنشینى
براى نخستىها تغییر محیط زندگى و یا تغییر در شیوهٔ زندگی، که منشاء بنیادى داشته باشد، میسر نبود مگر آنکه یک تحول و دگرگونى عمدهاى در شرایط و امکانات طبیعى پیرامون آنها روى داده باشد.
وقوع برخى از حوادث طبیعى مثل تغییرات شدید در آب و هواى زمین به سبب نابودى بسیارى از جنگلها و حیوانات شد، عدهاى از این شرایط جان سالم به در بردند و توانستند به حاشیهٔ جنگلها آمده و با شرایط جدید سازگارى پیدا کنند.
استفادهٔ بالقوه از امکانات اورگانیکى این موجودات مقاوم مانع از توقف سیر تکامل زندگى انسان گردید. آنها براى حفظ خود به کوهها، دامنهٔ کوهها، شکاف کوهها و حفرهها طبیعى کوهستانى و مناطق دیگرى که تهیهٔ غذا امکانپذیر بود کوچ کردند. از دورهٔ زندگى غارنشینى انسان آثار فراوانى کشف شده است که مبین شیوهٔ زندگى انسان از دیدگاههاى اعتقادی، هنرى و معیشتى مىباشد.
غارنشین شدن انسان شیوهٔ تغذیه او را تغییر داد، یعنى او را بدل به یک موجود گوشتخوار کرد. زیرا از دنیاى فراوانىهاى جنگل رانده شد و به جائى پناه آورد که خود باید غذاى خود را فراهم کند. باید با استفاده از هوش و تفکر خود به چارهاندیشى بپردازد تا غذائى بهدست آورد.
شرایط جدید او را وادار به ساختن ابزار و سلاحهاى شکار حیوانات کرد. او با استفاده از سنگهاى نوکتیزى که در غار پیدا مىکرد به ساختن انواع تبر و نیزه سنگى پرداخت، و با نصب آنها برروى چوب از آنها بهعنوان آلت قتاله استفاده کرد. آنها جانوران بزرگى مانند خرسها، کرگدنها، ماموتها و گاوهاى وحشى را، بهطور گروهى و دستهجمعی، شکار مىکردند، به درون غار مىکشیدند و با کاردهاى سنگى آنها را تکهتکه کرده و مىخوردند.
نمونهٔ مهم انسان غارنشین نئاندرتال است. این انسان نماتا آنجا که امکان داشته در غار زندگى کرده است. احتمالاً آتش را کشف کرده و از آن براى رماندن حیوانات وحشى کوهى مانند خرس غارنشین و شیرغارنشین استفاده مىکرده است.
از تحقیقات معلوم شده است که انسان نئاندرتال غارهائى را براى زندگى استفاده مىکرده که جهت جنوبى داشته است. بهنظر مىرسد انگیزهٔ او در این انتخاب استفادهٔ بیشتر از گرما و نور خورشیده بوده است.
محل تجمع و زندگى آنها بیتشر در اوائل غار بوده نه در بخشهاى تاریک انتهائى آن.
آثارى که باستانشناسان و انسانشناسان از بیشتر غارها بهدست آوردهاند نشان مىدهد که نئاندرتالها با استفاده از پوست حیوانات براى خود پوشاک درست مىکردهاند. مقدار زیادى استخوان حیوانات و ابزار سنگى از زیر خاک بیرون آورده شده است.
نئاندرتالها به دنیاى بعد از مرگ معتقد بودهاند در لاشاپل او سنت اسکلت نئاندرتالى پیدا شده که به وضعیت خمیده دفن شده و ران یک گاو کوهاندار نزدیک جسد او در قبر گذاشته شده بود .
اگر وجود استخوان ران را به مثابه قرار دادن گوشت در کنار مردگان براى استفاده او در جهان دیگر تفسیر نمائیم، شاید این باور بهوجود آید که نئاندرتالها به زندگى بعد از مرگ معتقد بودهاند و به این سبب خواستهاند شخص متوفى دچار بىغذائى نشود.
آن مککورد مىنویسد:
‘زیر کف غارى به نام شانیدر Shanidar، در کوههاى زاگرس در کردستان و در شمال عراق جمجمه خردشدهاى از قبرى پیدا شده که تقریباً متعلق به ۶۰،۰۰۰ سال پیش بوده و بههنگام بهار مرده بود. خانواده او براى آن قبرى کنده بودند سپس گلهائى را چیده و آنها را در کف قبر گذاشته بودند (از اجداد گیاهان امروزى مثل سنبل، گل اشرفی، گل ختمى …) جسد بر بسترى از گل نهاده شده بود و پیش از آنکه قبر مسدود شود گلهاى دیگرى برروى جسد گذاشته بودند’ .
زندگى غارنشینى نوع دیگرى از روش تأمین غذا را در پى داشت. مثلاً در زمانى که آنها دچار کمیابى گوشت مىشدهاند احتمال دارد که یکدیگر را مىکشتند و به مصرف غذائى مىرساندهاند. این تصور از آن جهت شکل گرفته که اسکلتهائى از آنها یافته شده که جمجمه آنها خرد و شکسته شده است.
بعضى از محققین مىگویند، انسانى که به این ترتیب کشته شده است امکان دارد بخشى از اندامهائى در تغذیه دیگران مورد استفاده قرار گرفته باشد.
روىهم رفته مسئله تأمین غذا، فراوانى یا کمیابى آن مهمترین راهبر انسان در مبارزه با عوامل خارجى و کسب شرایط لازم براى استمرار حیات او بوده است. چگونگى تأمین این نیاز سرآغاز مهمى براى تکامل زندگى انسان و همچنین تکامل در نظام اورگانیکى او بوده است.
واردشدن گوشت در غذاى انسان، منشاء تحول و تکامل درونى انسان شده است.
در این موارد فارا ایوین مىنویسد:
‘بعد از تبدل میمون به انسان اولین قدم قطعى که برداشته شده استفاده تدریجى اجداد قدیمى از غذاى گوشتى است. اگر اجداد قدیمى ما خوراک گوشتى نمىخوردند نمىتوانستند داراى ساختمان جسمى امروزى گردند. ترکیبات شیمیائى غذاى گوشتى در تمام اعضاء اجداد ما تأثیر مثبت گذاشت، رفتهرفته در جهاز هاضمه و در تمام اعضاء داخلى آنها تغییراتى بهوجود آورد، مخصوصاً مواد موجود در غذاى گوشتى به تکامل مغز کمک مؤثرى نمود’ .
لفظ غارنشینى براى نئاندرتالها، و بعد از آن کرومانیون، بدان معنى نیست که این انسانها صرفاً در غار زندگى مىکردند بلکه بدان سبب بوده که نخستین آثار آنها در غارها کشف و مورد مطالعه قرار گرفتهاند. این انسانها در بیشتر نقاط اروپا، آسیا و آفریقا پراکنده بودهاند و بخشى از دوران زندگى خود را در کنار رودخانهها مىگذراندند.
انسان غارنشین بهصورت گروهى و اجتماعى زندگى مىکرد و دستهجمعى به شکار مىرفت. مطالعه دیوارهاى غارها نشان مىدهد که این انسان قادر بود اشکال حیوانات را نقاشى نماید. علاوه بر این قطعات استخوانى بهدست آمده که تصاویرى برروى آنها کشیده شده است.
انسان پکن در غار واقع در یک تپه آهکى زندگى مىکرده است، ابزارساز بودند، از آتش استفاده مىکردهاند و استخوان حیوانات را براى دستیابى به مغزش مىشکستهاند. ظاهراً این غار بین ۵۰۰ تا ۸۰۰ هزار سال پیش مسکون بوده است. در این غار بیش از ۱۲ جمجمه و ۱۵۰ دندان و همچنین اسکلتهاى کاملى پیدا شده است.
حدود ۲۰ هزار سال پیش زندگى غارنشینى پایان یافته و انسان به مرحلهٔ چادرنشینى وارد شده است که با پایان یافتن دورهٔ سرما و گرم شدن تدریجى هوا همراه بوده است. دورههاى جنگلنشینى و غارنشینى بیشتر با عصر گردآورى خوراک مطابقت دارند.
انسان های اولیه با شکستن سنگ ها، تراشه هایی از سنگ با لبه های تیز می ساختند که مانند چاقو می شد ازآن ها استفاده کنند. آنها با این وسیله ها پوست ضخیم حیوانات را می بریدند و گوشت را از استخوان جدا می کردند. انسان های اولیه برای گرم کردن خود و درست کردن غذا از آتش استفاده می کردند و حیوانات درنده را فراری می دادند، به مرور زمان این انسان ها ابزارهای سنگی ساختند که بزرگتر بود که مهم ترین آن ها ابزاری با نوک و لبه تیز بود که به آن تبر دستی گفته می شد. این مدت از زندگی انسان که مدت زیادی از آن با عصر یخبندان همزمان بود را پارینه سنگی قدیم می گویند. باستان شناسان ابزارهای سنگی به جا مانده از آنها را در نزدیکی دریاچه و رودخانه های قدیمی در استان های بلوچستان، هرمزگان، آذربایجان،خراسان و گیلان یافته اند.
جالب است که بدانید ابزارهای سنگی این انسان ها همراه با سنگواره حیواناتی مانند خرس و بزکوهی در غاری به نام دربند در اطراف استان گیلان کشف شده است. حدود دویست هزار سال پیش دوره ی پارینه سنگی میانی آغاز شد. در این دوره انسان های دیگری به ایران آمدند که آن ها را نئاندرتال می گویند. گروه های نئاندرتال هم درغارها و هم در محیط های باز نزدیک چشمه ها و رودخانه ها به صورت کوتاه مدت ساکن می شدند.
در این دوره عصر یخبندان ادامه یافت و به جز گاهی اوقات، همه جا سرد و خشک بود. این انسان ها اکثرا شکارچی بودند و ابزارهای کوچکی از جنس سنگ می ساختند. انسان های نخستین یا نئاندرتال ها از این ابزارها برای بریدن گوشت، کندن پوست حیوانات و برش چوب استفاده می کردند.
در این دوره انسان ها مردگان خود را در غارها دفن می کردند که نمونه از این اجساد در غارکوچکی در بیستون، نزدیک کرمانشاه کشف شده است.محل سکونت این انسان ها درغارهای استان های کرمانشاه، لرستان، گرگان، اصفهان و مناطق دیگر توسط باستان شناسان پیدا شده است. باستان شناسان به این دوره پارینه سنگی میانی می گویند.
دانلود تحقیق بصورت PDF