نقش اسلام و روحانيت
امروز هم در برابر مسئله روحانيت و حضور اسلام در انقلاب و در جهت گـيريهاى سـياسى , چـنين شرايطى داريم. اصل شكل گرفتن انقلاب يك مـرحله اسـت و مـرحله شكوفايى انقلاب و تداوم و صدور آن به دنيا مرحله بسيار حساس و مهم و سرنوشت ساز ما امت است. اگر در ديروز پـيروزى انـقلاب بـه دخـالت روحـانيت در سياست نياز داشتيم , در امـروز تداوم انقلاب و آينده صدور آن هم به دخالت روحانيت متعهد و مـبـارز در جـريـانهاى سـيـاسى و اجـتـماعى و انـقلابى جـامعه نيازمنديم.
حـضرت امام (ره) در اين مورد تإكيد كرده اند و فرموده اند: براى مـردم بگوييد تا بدانند كه توطئه گران پشت پرده دست اندر كارند تـا بـار ديگر روحانيت را از صحنه بيرون كنند , همان طور كه در زمان مشروطه چنين توطئه اى وجود داشت.
ايـشان فـرموده اند: تـازه مسئله مشروطه نسبت به انقلاب اسلامى ما اصـلا قـابل مقايسه نيست , براى اينكه آن سرمايه گذارى عظيمى كه مـلت مـا و اسـلام و روحـانيت ما براى شكوفايى اين انقلاب كرده و دهـها هـزار شـهيدى كه داده و صدمات و خسارات و لطماتى كه ديده اسـت بـه هيچ وجه با آنچه كه در مشروطه انجام گرفت قابل مقايسه نـيست. ايـن انقلاب براى ما بسيار گران تمام شده و لذا ارزش اين انقلاب هم بسيار عظيم تر است.
در انـقلاب مشروطيت بعد از آنكه روحانيت و اسلام نقش خود را ايفا كرد و آن انقلاب را به وجود آورد رفته رفته عواملى شروع به توطئه كـردند تا روحانيت را از صحنه بيرون كنند, بطوريكه در دوره اول مجلس عده اى از روحانيان در مجلس بودند , اما در دوره دوم تعداد روحـانيان در مـجلس كـم شد و به تدريج دخالت روحانيان در مسأل اجـتماعى و حـكومتى و سـياسى كـمتر و كـمتر شد. آنقدر سمپاشى و تـبليغات كـردند تـا به تدريج روحانيت و اسلام كنار گذاشته شد و بـار ديـگر گـفتند اسـلام بـراى مساجد است و روحانيان هم كارشان مـسئله گفتن و درس گفتن در حوزه هاى درس است.و حداكثر مسألى را كـه بـراى روحـانيت گـذاشتند , مسئله عقد و ازدواج و يا احيانا نـوشتن اسـناد و از ايـن قـبيل مـسأل بـود.غربزده ها گـفتند ما روشـنفكرانى هستيم كه از معلومات و اطلاعات و فرهنگ غرب استفاده كرده ايم و مى دانيم چگونه مديريت كنيم و جامعه و حكومت را اداره كنيم.
روحـانيت را كـه از صحنه بيرون كردند بعد وقتى چشم مردم باز شد ديـدند كـه فـلان الـسلطنه ها و الدوله ها حاكم شده اند و به تدريج حـاصل انقلاب مشروطيت لقمه چرب و نرمى در دهان استعمار غرب شد و در خدمت سلطه گران و امپرياليستهاى جهان قرار گرفت. اين ملت را از هويت مكتبى و اسلامى و انقلابى خود تهى تجربه تلخ گذشته تكرار شـود; بـايد حـضور اسـلام و روحـانيت را در خـدمات انـقلابى و در ارگانهاى اجرايى و حكومتى حفظ كنيم.
الـبته حـق هـمه مـردم اسـت , ايـن مـردم انقلاب كردند. قشرها و جـناحهاى مـختلف اجتماعى كه در خط اسلام و انقلاب و امام بوده اند جـان داده انـد , شهيد داده اند و امروز هم خود وارث اين انقلاب و اين حكومت هستند.
ضرورت حضور روحانيت در صحنه
روحـانيتى كه تا ديروز به طور مسئولانه يك حالت نظات و انتقاد و احـيانا پـرخاش داشت , اكنون بايد در بطن نظام مسئوليت بپذيرد.
نـمى خواهم بـگويم تـمام نـظارت در دسـت روحـانيت قـرار بگيرد , مـى خواهم بـگويم بـايد در بـطن نـظام مـسئوليت بـپذيرد و آماده پـذيرفتن مسئوليت اجرايى و سياسى و حكومتى و شهادت سياسى باشد.
بـعضيها مـى گويند انـتحار سياسى , ولى ما مى خواهيم آن را شهادت سـياسى تـعبير كنيم. چون بيرون گود نشستن و گاهى انتقاد كردن و بيانيه صادر كردن بسيار آسان است. خيلى از افراد چون بيرون گود هـستند مـمكن اسـت با چهره انقلابى و محبوب و روشنفكرى و از اين قـبيل چـيزها مـعرفى شوند , اما وقتى وارد نظام شدند و مسئوليت روى دوشـشان افـتاد آن وقت با انواع مشكلات و نابسامانيها دست و پـنجه نرم مى كنند و در معرض انواع تهمتها و توقعات و اتهامات و شايعات واقع مى شوند. اگر بناست نظام , اسلامى باشد و هويت اسلامى در بـطن نـظام ريـشه بـدواند , روحانيت متعهد هم بايستى در بطن نـظام مسئوليت بپذيرد ولو اينكه با انواع ناراحتيها همراه باشد , و ما آماده ايم وآماده اند و بايد آماده باشند.
حساسيت مضاعف عملكرد روحانيت
در عين حال بايستى با بيدارى و هوشيارى هرچه بيشتر مواظب باشيم و مـواظب بـاشندكه گـرفتار لـغزش و انحراف نشويم , چون لغزش تا ديـروز خـطرش بـسيار كـمتر بود. امروز روحانيت در بطن نظام مثل اسـلام اسـت. مسلمانان ايرانى تا قبل از پيروزى هر چند هم جامعه شـان فـاسد بـود , اما آفت فساد مستقيما گريبانگير اسلام نمى شد.
اگر بازار كشاورزى و صنعتش خراب بود , اگر در اداره اش بى عدالتى و تـبعيض بود , مى گفتيم تقصير اسلام نيست , نظام منفور شاهنشاهى اسـت كـه دارد اداره مـى كند و مـقصر هر نوع فساد و بى عدالتى را حـكومت مـى دانستيم و از اسـلام دفـاع مى كرديم. واقعا در كشورهاى ديـگر كـه مـا مى گفتيم اسلام عدالت است و آنها مى گفتند ((چرا در كـشور شـما عـدالت و راستگويى نيست , چرا خيانت وجود دارد ؟ )) مـى گفتيم تـقصير نـظام اسـت; رژيم , اسلامى نيست. اما اگر امروز گفتند ((چرا اداره شما چنين و چنان است , چرا بازار چنان است , چـرا صـنعت اشـكال دارد؟)) چـه پاسخى خواهيم داد؟ لذا به دنبال پـيروزى ايـن انقلاب , حيثيت اسلام در گرو علمكرد نظام ما در اين كشور است.
هـمه كسانى كه به عنوان سمبلهاى اسلام و علاقه مندان به آن مومنان و افراد متعهد اسلامى شناخته مى شوند , امروز برد و اثر عمل آنها در جـهان , حـتى عـم شـخصى و خـانوادگى آنها , چندين برابر اثر عـملشان در ديروز شده است. الان يك مسلمان كه وارد مسجد مى شود و نماز مى خواند و مى گويد من مسلمان و مومن هستم , حتى عملى كه در خـانواده اش انجام مى دهد و نحوه برخورد اخلاقى او در جامعه , موج و اثرش براى اسلام در جهان خيلى بيشتر از سالهاى قبل است. همراه بـا مـوج انقلاب ما , عملكرد و اخلاق و رفتار ما پخش مى شود , مثل تـلويزيونها و بـلندگوها كـه تـصوير و صـدا را پخش مى كنند: اگر بـلندگو نـباشد مـوج صـدا تـا جلوى در مى رود , اما يك بلندگو و سـيستم قـوى صـوتى , صدا را به تمام بازار و خيابان مى رساندصدا هـمان صدا است, ولى موجش منطقه وسيعى را مى گيرد.حال , اگر همين صـدا را از راديـو يـا تـلويزيون پـخش كـنند , اثر و بردش چقدر زيادتر خواهد شد.
الان دقـيقا هـمين طور اسـت. عـمل و رفـتار مـا , قوانينى كه وضع مـى كنيم , انـتخاباتى كـه بـرگزار مى كنيم , موضعى كه مى گيريم و تـفسيرى كـه مـى كنيم , با بلندگوهاى قوى به اعماق دنيا وصل شده اسـت , لـذا اثـرش بسيار بسيار وسيع تر و نافذتر است. بنابر اين بايد مراقبت و احساس مسئوليت بيشترى بكنيم.
وارثان انقلاب
امروز وارثت انقلاب براى مستضعفان , ملت بپاخاسته , مردم مخلص و مـعتقد است و بايد بتوانند در ارگانهاى اجرايى و حكومتى حضور و نـقش داشته باشند. تعهد انقلابى و مكتبى آنها مجوز آن است كه در آمـوزش و پرورش , دانشگاهها و وزارتخانه ها راه پيدا كنند. اين انـقلاب را ايـن مـردم و اين جوانهاى مسلمان و مستضعفان مومن به اسلام و انقلاب كرده اند و خود اينها وارث اين انقلاب هستند و بايد بـه نـهادهاى حكومتى و آموزشى و اجرايى راه يابند و بايد انقلاب خود را حفظ كنند.
چـگونه اسـت وقـتى كـه در خـواست بسيج مى شود همين توده محروم و مـستضعف آماده مى شوند و حركت مى كنند و براى مبارزه و كارزار به جبهه هاى جنگ مى روند , وقتى صحبت از سپاه و جهاد سازندگى و نهضت سواد آموزى مى شود باز هم همين جوانهاى مسلمان و انقلابى ما براى فـداكارى در روسـتاها و براى عمران و آبادى آماده مى شوند و هيچ صحبتى از اينكه آيا براى ما پستى , درآمدى و رفاه زندگى هست به مـيان نـمىآورند; مـى گويند ما مى خواهيم از اسلام دفاع كنيم , خط امـام را حـاكم سازيم و از دستاوردهاى اين انقلاب عظيم و مقدس و شـكوهمند پـاسدارى كـنيمآنوقت وقتى نوبت به وزارت , مدير كلى , اداره سـفـارتخانه ها و نـمايندگى مـجلس مـى رسد , آيـا وزارتـها وكالتها و پستهاى كليدى و حساس هم نبايد در خدمت جوانان مسلمان و رزمـنده و مستضعف و انقلابى ما باشد ؟ همين طور هم هست و بايد باشد. لذا وزرا و مسئولان مملكتى ما از توده مسلمان و انقلابى بر مى خيزند؟ الـبته نمى خواهيم بگوييم كه قشرهاى ديگر جامعه حق زندگى ندارند , آنـهاهم مـى توانند اشتغال داشته باشند و از امكانات آموزشى و دانـشگاهى و ساير امكانات استفاده كنند , اين مملكت و اين نظام مـتعلق بـه هـمه مـردم اسـت و از بركات اين نظام همه مردم بايد استفاده كنند; اما اگر كسانى نسبت به انقلاب دشمنى دارند , نسبت بـه اسـلام تـعهد نـدارند و به خط راستين و شكوهمند امام به سوى حـاكميت الـله مـعتقد نـيستند تـوقع هم نداشته باشند كه پستهاى كليدى و كارهاى اساسى به آنها سپرده شود.
اساس پذيرش پست و مقام
روحـانيت متعهد و مبارز احساس مسئوليت مى كند; مسئله پست و مقام مطرح نيست. اينها مسئوليت اصيل و ريشه دار اجتماعى خود را احساس كـردند; احـساس مسئوليت مى كنند كه خدمت و تبليغ و ارشاد كنند و در مـسأل سـياسى و اجتماعى وارد شوند. و بر امت مسلمان است كه با هوشيارى و همكارى و انسجام , پاسدار انقلاب عظيم خود باشند و بـدانند كـه انـواع و اقسام توطئه هاى مرئى و نامرئى و دانسته و نـادانسته براى مخدوش كردن و سركوب انقلاب وجود دارد كه از جمله اين توطئه ها بيرون راندن روحانيت از صحنه سياست است.
مـردم رشـد و شـعور و آگـاهى خود را حفظ كرده اند تا بتوانند در برابر توطئه هاى مرئى و نامرئى مقاومت كنند و از هر گونه اخلال و خـدشه اى كـه مـى خواهد در صـفوف منسجم و متشكل ملت رزمنده و بپا خـاسته ما به وجود آيد جلوگيرى كنند تا ان شإ الله اسلام و اين انـقلاب عـظيم بـراى مـا و بـراى تـاريخ ما بماند و براى نسل ما سـرنوشت سـاز و آيـنده سـاز , و براى مردم مستضعف و محروم دنيا پـيام دهنده و رسالت آفرين باشد. ان شإ الله به يارى پروردگار و بـا اسـتمداد از عنايات الهى اين همكارى و هماهنگى و هوشيارى در بين ملت ما باقى خواهد ماند .
چند سوال
نقش روحانيت در پيروزي انقلاب اسلامي ايران را تبيين نماييد ؟
اولا انقلاب اسلامي ايران با رويكرد عموم اقشار مردم ايجاد شد و با همين رويكرد نيز به پيروزي رسيد و لذا به هيچ گروه خاصي اختصاص ندارد و لكن بدان جهت كه رويكرد فرهنگي در جهت دهي انقلاب و پيروزي آن بسيار مهم بوده و نقش اول را به خود اختصاص داده است متوليان فرهنگي و بويژه فرهنگي ديني و مبلغان معارف اسلامي كه در قالب تقسمات كارشناسي به كارشناسان علوم ديني مشهورند در پيروز يو هدايت و رهبر يحركت هاي مردمي و تطبيق آنها با عملكرد مردم بسيار موثر بودند و از اين جهت نيز مردم روحانيت را در صف اول پيروزي انقلاب مشاهده نموده و با صف شكني آنان نيز باور داشته و خود را دنباله رو آنان در پيروزي مي دانستند و همچنان نيز بر آن باورند.
البته با وجود پيشگامي روحانيت در پيروزي انقلاب اسلامي ايران كه يك حقيقت انكار ناپذير است لكن اين قشر مورد اعتماد مردم در مسير انقلاب و حركت هاي آن هرگز خود را صاحب اختيار انقلاب ندانسته و نمي داند بلكه اين پيروزي متعلق به اراده عموم مردم و خواست و اراده خداوند و عنايات ولي اعظم الهي وجود مقدس امام عصر(ع) مي دانند.
س 2 : به نظر شما نقش روحانيت از اوايل پيروزي انقلاب اسلامي تا كنون چگونه بوده است؟
به رغم تلاش دشمنان داخلي و خارجي و بدخواهان نظام و مردم در راستاي جدايي مردم از روحانيت و ايجاد بدبيني در ميان مردم نسبت به روحانيت كه در حقيقت تلاش براي جدايي دين از سياست بوده و هست اما هنوز روحانيت نقش مهمي در جامعه و در نظام اسلامي دارد البته مقصود از نقش مهم اين نيست كه نظام اسلامي اسران متكي به روحانيت است و يا همان سخن برخي بدخواهان كه حكومت آخوندي شده بلكه مقصود نقش آفريني روحانيت و مرجعيت در هدايت هاي فكري و تعيين استراتژي هاي فرهنگي انقلاب است.
اما به نظر من اين نقش آفريني اگر چه خوب است ولي كافي نيست بلكه حوزه هاي فراوانتري در مسايل معرفتي و فكري وجود دارد كه روحانيت مي تواند موثر واقع شود لكن از اين ظرفيت هنوز استفاده نشده است.
و عدم استفاده از اين ظرفيت نيز معلول دو جهت است : 1 – عدم ورود روحانيت . 2 – عدم تقاضاي دولت ها. كه اميدوارم در هر دو مورد با حل مشكلات مورد استفاده قرار گيرد.
س 3 : حضور موثر روحانيت در صحنه هاي اجتماعي و سياسي جامعه چگونه بايد باشد؟
بعضي ها مي خواهند روحانيت تنها در گوشه اي بنشيند و مردم را نصيحت كند ولي در بدنه اجراي قوانين هيچ دخالتي نكند و اين به طور كامل با مبناي امام راحل و مقام معظم رهبري مخالف است چراكه مطابق صريح سخنان معظم له كه فرمودند(شرط لاينفك و ضرورى بقاى انقلاب و استقلال كشورحضور روحانيت است) حضور فرزيكي در ميدان است نه فقط نصيحت و تاريخ نيز اين مطلب را گواهي مي كند .
مقام معظم رهبري فرمودند:
از صد سال پيش به اين طرف، هر حركت اصلاحى، مبارزه اجتماعى و سياسى و هر تحول بزرگى در ايران اتفاق افتاده است، يا رهبران آن ها روحانى بودهاند و يا روحانيت جزو رهبران آنها بوده است. تاريخ در مقابل ما است. دشمنان روحانيت در طول شصت سال اخير، هر چه عليه روحانيت تلاش كرده اند ، نتوانسته اند اين موضوع را انكار كنند.
س 4 : راهكارهاي شما براي حضور موثر روحانيت در صحنه هاي مختلف سياسي اجتماعي و فرهنگي چيست؟
براي حضور موثر روحانيت در صحنه هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي بايستي نكاتي را مورد نظر و دقن قرار دهيم تا با آن مرحله از حضور برسيم و يا از آن مرحله مراقبت نماييم.
الف) خودسازي و تهذيب نفس.
راز و رمز موفقيت روحانيت توجه به تقوا و تهذيب نفس است چرا كه تقوا راهگشاي همه امور در همه جهات است و سابقه نوراني روحانيت نيز به خاطر تقواي آنان پر فروغ گرديده است.
ب) حفظ استقلال روحانيت و عدم وابستگي به هيچ حزب و جناح و گروهي .
تاريخ هزار ساله روحانيت كه مملو از توفيقات فراوان در مسير انجام وظيفه است به خاطر استقلال آنها بوده كه توانسته اند زبان گوياي دين و خواسته هاي مردم متدين و مسلمان باشند.
ج) اهل بصيرت بودن و برخورداري از بينش درست در مسايل اجتماعي.
ارزش عالم ديني و روحانيت به قدرت تشخيص درست از دين و انحرافات ديني و اتخاذ موضع درست و بموقع است كه شياطين را از تسلط بر مردم و سواري گرفتن از مردم نوميد مي سازد.
د) محوريت وحدت و دعوت مردم به خدا.
يكي از راه هاي موفقيت روحانيت محور وحدت شدن در ميان مردم با رعايت اصول و ضوابط است و راه ديگر موفقيت دعوت همگان به خداوند است كه اين نيز از اختلاف و تفرقه جلوگيري مي كند و اينكه اگر يكصد نفر از انبيا در يك زمانحضور مي داشتند هرگز اختلاف نمي كردند براي اين است كه همه به خدا دعوت مي كردند نه به خود.
روحانيت كه راه انبياء را مي پيمايد و وظيفه پيامبران را در دوران غيبت به عهده دارد بايستي همگان را مطابق پيامبران به خداوند دعوت كند نه به خود.