إعجاز از ماده “عجز” در لغت به معنای ضعف است؛[1] در اصطلاح علوم قرآن به این معناست كه انسان كار فوقالعادهای انجام دهد و با آن کار، دشمن خویش را ناتوان كند و دیگران از انجام آن كار عاجز باشند.[2]
به عبارتی معجزه عبارت است از امر خارقالعادهای که با ارادهی خدای متعال به دست مّدعی نبوت، همراه با تحدی انجام گیرد و نشانهی صدق ادعای نبوت وی باشد.[3]
سیمای عیسی بن مریم(ع) در قرآن
حضرت عیسی فرزند حضرت مریم از جمله پیامبران اولوالعزم الهی، صاحب رسالت، شریعت[4] و کتاب آسمانی به نام انجیل بود[5] و حدود 600 سال قبل از ظهور دین اسلام بر قوم بنیاسرائیل مبعوث شده بود که قوم او به قوم نصاری و مسیحیت معروف شد.[6] در قرآن با نامهای عیسی، عیسی بن مریم، مسیح، رسول الله، کلمه و روح از ایشان یاد شده و اوصاف، ویژگی، امتیازات، مأموریت و معجزات[7] فراوان و ویژهای بر این بزرگوار توصیف شده است.
معجزات حضرت عیسی(ع)
افرادى كه به عنوان رهبر جامعه از سوى خداوند تعيين مىشوند، بايد علم كافى و سند روشنى براى ارتباط خود با خدا ارائه دهند تا با اين دو وسيله مأموريت هدايت مردم را عهدهدار باشند.[8]
معجزات حضرت عیسی بن مریم -علیهماالسلام- را میتوان به دو بخش کلی، معجزات پیش از آغاز رسالت و معجزات پس از رسالت تقسیم کرد:
الف. معجزات پیش از رسالت
- ولادت عیسی بن مریم(ع)
قرآن کریم اولین معجزهای که بر وجود مبارک حضرت عیسی(ع) بیان نموده، ولادت آن بزرگوار است که شرح مسئله را به صورت تفصیلی در سورهی مبارکهی مریم بیان نموده و چگونگی تولد حضرت را تشریح کرده است.[9]
خدای حکیم به حضرت مریم(س) دختر حضرت عمران فرزندی عطا میکند؛ درحالیکه مریم دختری باکره بود و همسری نداشت:
«إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَم…»[10]
«(به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مريم! خداوند تو را به كلمهاى [وجود با عظمتى] از طرف خودش بشارت مىدهد كه نامش “مسيح، عيسى پسر مريم” است…»
اینکه خداوند حضرت عیسی را به “کلمه” توصیف کرده و با واژهی “منه” به خودش نسبت داده، یعنی این جنین بدون اسباب عادی به وجود آمده و مخالف با عادت جاری در تکوین جنین است.[11] لذا این امر عجیب و عظیم را معجزهای برای رسالت و نبوت فرزندش معرفی میکند:
«…وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ…»[12]
«…و او را براى مردم نشانهاى قرار دهيم…»
یعنی ولادت حضرت عیسی بن مریم به این نحو که بدون پدر متولد شود، برهان قاطعی بر قدرت خارقالعادهی الهی و دلیل محکمی بر صدق رسالت عیسوی است.[13]
در آیهی دیگر راجع به حضرت مریم و فرزندش میفرماید:
«… فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِين»[14]
«… و ما از روح خود در او دميديم و او و فرزندش [مسيح] را نشانهی بزرگى براى جهانيان قرار داديم!»
دمیدن روح در وجود مریم(س) همان کلمهی خدا بود، نه اینکه نطفهای در کار باشد و شکل بگیرد؛ لذا تشبیه حضرت عیسی به حضرت آدم(ع) در آیهی شریفه[15] مربوط به خلقت آن دو نبی است که هر دو بدون نطفه آفریده شدهاند؛ پس همچون ولادتی معجزه بود و این آیت قائم به هر دو بزرگوار (مریم و مسیح) بود؛[16] چراکه این امر دلالت بر قدرت بیکران خداوندی است که فرزندی را بدون پدر خلق کند. اما اینکه “آیة” فرموده نه “آیتین”، چون شأن و أمر مادر و فرزند هر دو آیت و معجزه بود و از این بُعد یک امر محسوب میشد.[17]
- تکلم عیسی بن مریم در طفولیت
حضرت مریم از امر حاملگی و تولد فرزندی بدون پدر به شدت در ترس و اضطراب بود تا اینکه در زیر درخت خرمای خشکیدهای به امر پروردگار عالم فرزند به دنیا آمد.[18] آیات سورهی مریم فضای بهتری از سخنان عیسی بن مریم را در طفولیت ترسیم نموده که بخشی از این سخنان، تسلی بخش مریم مقدس و بخش دیگر در دفاع از مادرشان در جمع بنیاسرائیل بیان شده است:
«فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّتَحْزَنِي…»[19]
«ناگهان از طرف پايين پايش او را صدا زد كه: غمگين مباش!…»
ظاهر سياق آیات مىرساند كه ضمير فاعلی “ناداها” به عيسى(ع) برگردد، نه اینکه منظور روح باشد كه در آیات قبل ذکر شد و اين ظهور را قيد “مِنْ تَحْتِها” تاييد مىكند؛ چون با حال مولود نسبت به مادرش در حين وضعِ حمل مناسبتر است؛ همچنانکه برگشت ضمير در جملات قبل و بعد به عيسى، مؤيد ديگرى بر اين معناست.
حضرت عیسی بعد از تولد به مادرش از آن اندوه و غم شديدى كه به وى دست داده بود و آن بانوی عابد، زاهد و مطهره به بدنامی متهم شده بود، تسلی و دلدارى داد و به مادرش سفارش كرد كه با احدى حرف نزند، بلكه خود حضرت در مقام دفاع از مادرش برمیآید و اين حجتى بود كه از هيچ دفع كنندهاى صادر نمیشد؛ زيرا پاسخ دادن كودك وقتى غريب و معجزه است كه در گهواره و طفل باشد:[20]
«وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا…»[21]
«و با مردم، در گهواره و در حالت كهولت (و ميانسال شدن) سخن خواهد گفت...»
بنابراین بعد از اینکه حضرت مریم در برابر مردم و انتقاد و اتهام شدید آنان قرار گرفت، گفتند: این کودکی که در گهواره است، سخن بگوید؟! یعنی كسى كه كودك است، گفتگو با او ممكن نيست! در همان حین آثار معجزه در وجود مبارک حضرت عیسی(ع) ظاهر شد و با پاسخ خود مادرش را از هرگونه اتهام، تبرئه نموده و جلالت خویش را به مردم آشکار کرد:[22]
«قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا»[23]
(ناگهان عيسى زبان به سخن گشود و) گفت: من بندهی خدايم؛ او كتاب (آسمانى) به من داده و مرا پيامبر قرار داده است.»
آن جناب اصلا متعرض مسالهی ولادتش نشد، -با اينكه تمام مشكل مردم همین امر بود- به اين جهت كه سخن گفتن كودك تازه تولد یافته معجزهاى است كه هر چه بگويد جاى ترديدى در حقیقت بودن خود نمىگذارد؛ به خصوص توجه به آخر گفتارش که بر خود سلام كرد و بر نزاهت و امنیت خویش، از هر قذارت و خباثتى شهادت داد و از پاكى و طهارت تولدش به مردم خبر داد. همچنین اوصاف و شخصیت ملکوتی خود را به مردم بیان نمود و اینکه سخن خود را با جملهی “إِنِّي عَبْدُاللَّهِ” آغاز نمود تا با اعتراف به عبوديت خود براى خدای متعال، از غلو غالیان جلوگيرى كند و حجت را بر آنان تمام سازد؛ همچنانكه در آخر كلامش به این مسئلهی توحیدی تکیه میکند.[24]
معجزات بعد از رسالت
حضرت عيسای مسیح پس از وصول به مقام رسالت، براى اثبات رسالت و نبوت خود، بنیاسرائیل را مورد خطاب قرار داد و فرمود: من از سوی پروردگارتان معجزه و نشانههایی برای شما آوردهام؛ یعنی بدون معجزه مدّعى رسالت نيستم، بلکه با معجزه آمدهام و بهطور یقین در اين معجزات اگر از اهل ایمان باشید، براى شما هر آينه آيتى است.[25]
معجزات حضرت عیسی بن مریم که در قرآن کریم بیان شده و با دست مبارک ایشان صورت گرفته، موارد ذیل است:
- جان دادن به مجسمه
حضرت مسیح(ع) در مرتبهی اول جهت اثبات ارتباط و رسالت خود، با خوارق و معجزاتی آمد که در نظر آنها بسیار جالب توجه بود.[26]
«…أنّی أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ…»[27]
«…من از گِل، چيزى به شكل پرنده مىسازم، سپس در آن مىدمم و به فرمان خدا، پرندهاى مىگردد…»
سرّ اعجاز در این است که تصویرسازی گِل برای تمام بشر مقدور است، اما اینکه حقیقتاً پرندهای گردد، فقط از ناحیهی خدای سبحان مقدور است یا با إذن الهی که در تصویرسازی حضرت مسیح جهت تثبیت رسالت الهی روح بر آن دمیده شد و به إذن خدای سبحان حقیقتاً پرندهای گردید[28] و در آسمان پرواز میکرد؛[29] چنانکه در سورهی مائده به وضوح این حقیقت را بیان کرده است.[30]
ساختن شکل و هیئت پرنده از خاک و دمیدن روح در آن، هم دقیقتر است و هم از نظر علمی و فنی بسیار مشکلتر؛ چون در این برنامه نظم و قوای ظاهری بدن و تشکیلات لازم در میان نبود؛ همچنین روح حیوانی که حاکم بر بدن باشد، وجود نداشت؛ بلکه تنها به وسیلهی ارادهی الهی و نفخهی روحانی صورت گرفت، بدون اینکه احتیاج به مقدماتی داشته باشد؛ اما اینکه مادهی طین انتخاب شد، چون این ماده از مواد پایینتر عالم مادی است و در عین حال نرم، بدون شکل خاص و قابل انعطاف است.[31]
از سیاق آیه چنین برمیآید كه در زمان حضرت عيسى پیکرسازان بسيار وجود داشت؛ حتّى يهودیها تصاوير گوناگون مثل صورت انبياء و ملائكه و غير آنها ميتراشيدند و به آنها سجده مىكردند. این پیکرسازی از گِل و دمیدن جان به آن مجسمهی بیروح و دست ساخته به اذن الهی، از جمله معجزات حضرت عیسای مسیح بود که به عنوان حجتی برای حقانیت رسالت خویش اقامه نمود.[32]
- شفای بیماران صعبالعلاج و ناعلاج
از دیگر معجزات حضرت عیسی(ع) این بود که کور مادرزاد را شفا میداد و بیماران مبتلا به پیسی را بهبود میبخشید:
«…وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ…»[33]
«…و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى] را بهبودى مىبخشم…»
“أکمه” کور مادرزاد یا مطلق کوری است؛ یعنی کسی که از نعمت بینایی و نیروی باصره محروم بوده و علاج آن جز با قدرت الهی امکانپذیر نیست و “برص” بیماری پوستی است که لکههای سفیدی در پوست انسان ظاهر میشود و از جمله بیماریهای صعبالعلاج است و “إبراء” به معنای برطرف کردن نقص و ضعف بوده بهطوریکه به بهبودی کامل برسد؛[34] چنانکه خدای تبارک در آیهی دیگر خطاب به حضرت عیسی بن مریم میفرماید: «و كور مادرزاد، و مبتلا به بيمارى پيسى را به فرمان من، شفا مىدادى.»[35]
دلیل ذکر شدن این دو بیماری یا به این علت است که أطباء در معالجهی این نوع بیماران عاجز مانده بودند، با اینکه پزشکان آن روز معالجات حیرتآوری انجام میدادند؛ یا مردم شفا یافتن این نوع بیماران را به عیان مشاهده میکردند و جایی برای انکار باقی نمیماند. پس عیسی بن مریم با دست مسیحایی خویش چشم نابینا و مبتلایان به برص را مسح میکرد و همان حین مبتلایان به إذن الهی به طور معجزهآسا شفای کامل مییافتند.[36]
- زنده کردن مردگان
زنده کردن مردگان نیز همچون دمیدن روح در پرندهی گِلی، معجزهی مسیح بود:[37]
«… وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّه…»[38]
«…و مردگان را با اذن خدا زنده میکنم…»
از تعبیر زنده کردن مردگان که به صورت جمع بیان شده، فهمیده میشود که حضرت مسیح بارها مرده را زنده کرده بود[39] و زمانی که مردهای را زنده میکرد، با او سخن میگفت، بعد دوباره او را میمیراند.[40] در سورهی مائده خدای سبحان خطاب به حضرت عیسی میفرماید:
«…وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنِی»[41]
«…و مردگان را (نيز) به فرمان من زنده مىكردی»
مراد از “تُخرجُ” خارج کردن مردگان از قبور است؛ یعنی اخراج اطلاق شده، اما لازمهی آن که زنده کردن باشد، اراده شده است؛ چون میت به خاطر میت بودن در قبر قرار میگیرد و از قبر خارج میشود به دلیل سببی که در قبر قرار گرفته که لازمهی آن خارج کردن از آن مکان است.[42] در آیات دیگر نیز خروج به معنای إحیاء آمده است.[43] پس بيرون كردن مردگان كنايه از زنده كردن آنان است و امواتی كه مسيح زنده مىكرده، مردگان مدفون بودهاند که آن جناب با بیرون کردن از قبور به آنان حيات مىداد و اینکه لفظ “مَوتى” در خروج مردگان نیز جمع آمده، بیانگر این است که مرده زنده كردن مسیح مكرر اتفاق افتاده است.[44]
- إخبار از غیب
یکی دیگر از معجزاتی که عیسای مسیح در قرآن از آن یاد میکند، خبر دادن از غیب است:
«…وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُم…»[45]
«…و از آنچه مىخوريد، و در خانههاى خود ذخيره مىكنيد، به شما خبر مىدهم…»
إخبار به غيب مختص به خداست و در مرتبهی دوم رسولانى كه خداى متعال به وسيلهی وحى به آنان آگاهی داده که خود معجزهاى ديگر است. این خبر دادن از غیب را كسی در معجزه بودنش شك نمىكند؛ براى اينكه هیچ احدی عادتا تردیدی ندارد از اینکه چه چیزی خورده و در خانهی خود چه چيزى را ذخيره كرده است. اما اينکه معجزهی إخبار از غیب را مقيد به اذن خدا نكرده، با اينكه هيچ معجزهاى بدون اذن خدا تحقق نمىيابد،[46] براى اينكه از اين معجزه تعبير به إخبار كرده و خبر دادن غير از خلق نمودن، زنده كردن و امثال اینهاست كه حقيقتا فعل خداست و اگر به عيساى مسیح نسبت داده شده، باز با اذن خدا خواهد بود و رسول خدا در این امور استقلالیت ندارد. از سویی در موارد پیشین ممکن بود توهم الوهیت عیسی به وجود بیاید، لذا تاکید به اذن خدای سبحان در آن افعال این شبهه را برطرف میکند؛ ولی در مورد إخبار از غیب چون امری طبیعی بوده و هر کسی با اندکی ریاضت میتواند به آن برسد، دیگر از اذن خداوند چیزی نگفت.[47]
- مائده آسمانی
داستان مائدهی آسمانی که در قرآن به عنوان معجزه و نعمت الهی بیان شده، مربوط به حواریون عیسای مسیح است که با درخواست مسیح از ناحیهی خدای متعال جهت نشان دادن قدرت الهی و تصدیق نبوت خویش به حواریون نازل شد. از ناحیهی خدای سبحان به حواریون که از صحابهی مخلص عیسای مسیح بودند، الهام شد: به من و رسول من ایمان بیاورید! آنها نیز امتثال امر کردند و شهادت دادند که تسلیم و مطیع امر الهی هستیم. بعد قرآن ماجرای مائدهی آسمانی حواریون را بازگو میکند:
«إِذْ قالَ الْحَوارِيُّونَ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ…»[48]
«در آن هنگام كه حواريون گفتند: اى عيسى بن مريم! آيا پروردگارت مىتواند مائدهاى از آسمان بر ما نازل كند؟…»
مراد حواریون از استطاعت پروردگار رضایت الهی بر انجام این فعل بود؛ چون آنها اولا از اهل ایمان بودند و به قدرت الهی علم داشتند؛ ثانیا ارادهی آنها از این درخواست، مشاهدهی این مائده با چشم خود و رسیدن به اطمینان قلبی بود؛ همچنانکه حضرت ابراهیم(ع) از خداوند خواست که زنده کردن مردگان را به ایشان نشان بدهد تا با این امر به اطمینان قلبی برسد. پس علم نظری مد نظر نبود، بلکه علم معاینه و مشاهده میخواست که شبههبردار نیست. لذا ارادهی حواریون با درخواست نزول طعام آسمانی این بود که اطمینان قلبی، یقین به قدرت بیکران الهی، یقین به صدق نبوت عیسای مسیح در وجودشان زیاد شود؛ چون دلالت علم حسی برای رساندن انسان به مطلوب، خیلی قویتر از علم نظری است که نیاز به براهین دارد.[49]
حضرت عیسی در پی این خواسته، از خدای تبارک مائدهی آسمانی درخواست نمود؛ سفرهی طعامی که چند ویژگی داشته باشد:
«قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آيَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِين»[50]
«عيسى بن مريم عرض كرد: خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائدهاى بر ما بفرست! تا براى اول و آخر ما، عيدى باشد، و نشانهاى از تو و به ما روزى ده! تو بهترين روزى دهندگانى!»
مراد این است که روز نزول مائده برای حواریون و دیگران که در عصر عیسی بن مریم میزیستند و اقوام بعدی که از امت و پیروان حضرت باشند، به عنوان عید باشد؛ یعنی روزی که آن را با عظمت و با شرافت بشمارند و از سویی به عنوان رزق جسم و جان آنها بوده و همچنین این مائده نشانه و معجزهی رسالت باشد.[51]
خدای متعال نیز در برابر این درخواست رسول خدا مائدهی آسمانی را برای آنها نازل کرد و در مقابل به منکران این اعجاز عذاب شدید و بینظیری وعده داد.[52]
[1]. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق، چاپ سوم، ج 5، ص369.
[2]. طریحى، فخرالدین؛ مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، تهران، كتابفروشى مرتضوى، 1375ش، چاپ سوم، ج4، ص24.
[3]. معرفت، محمدهادی؛ التمهید فی علوم القرآن، قم، موسسۀ فرهنگی تمهید، 1386ش، چاپ اول، ج4، ص23 و موسوی خویی، ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، نجف اشرف، آداب، 1385ق، چاپ دوم، ص35.
[4]. احقاف/35، احزاب/7 و شوری/13. مكارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الإسلامیة، 1374ش، چاپ اول، ج21، ص378.
[5]. مائده/46، حدید/27 و مریم/30.
[6]. تفسیر نمونه، ج4، ص332.
[7]. بقره87 و 253.
[8]. تفسیر نمونه، ج2، ص554.
[9]. مریم/16 – 26.
[10]. آل عمران/45.
[11]. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، بیتا، ج3، ص96.
[12]. مریم/21.
[13]. صادقى تهرانى، محمد؛ الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامى، 1365ش، چاپ دوم، ج18، ص290.
[14]. انبیاء/91.
[15]. آلعمران/59.
[16]. طباطبایى(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق، چاپ پنجم، ج14، ص316 و 317.
[17]. رشیدالدین میبدى، احمدبن ابىسعد؛ کشف الأسرار و عدة الأبرار، تهران، امیر كبیر، 1371ش، چاپ پنجم، ج6، ص304.
[18].
[19]. مریم/24.
[20]. المیزان فى تفسیرالقرآن، ج14، ص42 و 43.
[21]. آل عمران/46. همچنین در سورهی مائده/110 میفرماید: «تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً»
[22]. المیزان فى تفسیرالقرآن، ج14، ص45 و طبرسى، فضلبنحسن؛ مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، تهران، ناصر خسرو، 1372ش، چاپ سوم، ج2، ص750.
[23]. مریم/30.
[24]. المیزان فى تفسیرالقرآن، ج14، ص47.
[25]. أطيب البيان في تفسير القرآن، ج3، ص207.
[26]. مصطفوى، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مركز نشر كتاب، 1380ش، چاپ اول، ج4، ص216.
[27]. آل عمران/49.
[28]. بلاغی نجفی، محمدجواد؛ آلاءالرحمان فی تفسیر القرآن، قم، بنیاد بعثت، 1420ق، چاپ اول، ج1، ص285 و موسوى سبزوارى، سيد عبدالاعلى؛ مواهب الرحمان في تفسير القرآن، بيروت، موسسۀ اهل بيت(ع)، 1409ق، چاپ دوم، ج5، ص299.
[29]. مدرسى، سيد محمدتقى؛ من هدى القرآن، تهران، دار محبى الحسين، 1419ق، چاپ اول، ج1، ص564.
[30]. مائده/110.
[31]. مصطفوى، حسن؛ تفسیر روشن، ج4، ص216.
[32]. اطیب البیان فى تفسیرالقرآن، ج3، ص207.
[33]. آل عمران/49.
[34]. مواهب الرحمان في تفسير القرآن، ج5، ص300 و تفسیر روشن، ج4، ص217.
[35]. مائده/110.
[36]. اطیب البیان في تفسير القرآن، ج3، ص208. مواهب الرحمان في تفسير القرآن، ج5، ص300.
[37]. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، ج3، ص102.
[38]. آل عمران/49.
[39]. المیزان في تفسير القرآن، ج3، ص199.
[40]. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، ج3، ص102.
[41]. مائده/110.
[42]. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، ج5، ص261.
[43]. ق/11 و مؤمنون/35.
[44]. المیزان في تفسير القرآن، ج6، ص221.
[45]. آل عمران/49.
[46]. غافر/78.
[47]. المیزان فى تفسیرالقرآن، ج3، ص314.
[48]. مائده/112.
[49]. زحیلى، وهبةبنمصطفى؛ التفسیرالمنیر فىالعقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت، دارالفكر المعاصر، 1418ق، چاپ دوم، ج7، ص112 – 114.
[50]. مائده/114.
[51]. اطیب البیان فى تفسیرالقرآن، ج4، ص502.
[52]. مائده/115.