مبانی حفاظت اطلاعات در اسلام
پيش گفتار
نام حضرت على(ع) تداعى كننده عدالت, شجاعت, عبادت, مظلوميت, جوانمردى و… است. اما كمتر كسى است كه حضرت على(ع) را به انجام كارهاى اطلاعاتى و جمع آورى خبر از دشمن و سازماندهى تشكيلات حفاظتى و اطلاعاتى بشناسد.
در بررسى تاريخ اسلام و سيره آن حضرت به واژه هايى برمى خوريم كه به روشنى حكايت از توجه خاص ايشان به رعايت مسايل و نكات حفاظتى و اطلاعاتى دارد, واژه هايى مانند عين (چشم), عيون, مطلع, رقيب, مراقب, طلايه و…
طلايه داران صدراسلام
در صدر اسلام طلايه داران به افرادى اطلاق مى شد كه نقش آن ها روشن ساختن اطلاعات و به دست آوردن آن بوده است, در صدر اسلام و گذشته هاى دور طلايه داران افرادى بودند كه از نقل و انتقالات مواضع و عقبه دشمن و نيز انتخاب مناطق عملياتى براى نيروهاى خودى خبر می آوردند. همچنين براى شناسايى مواضع و موقعيت هاى جغرافيايى دشمن از وجود آن ها استفاده مى شد.
پيغمبر اكرم(ص) به اسامه فرزند زيد, هنگامى كه او را به عنوان فرمانده لشكر به جنگ با روميان فرستاد, چنين فرمود:
((جاسوسان و طلايه خود را جلوتر از خود و لشكرت بفرست))
در نامه اميرالمومنين به شريح فرزند هانى و زياد فرزند نضر چنين آمده است:
… پس وقتى كه از سرزمين خود بيرون رفتيد پس از راهنمايى كردن طلايه و پيش گامان لشكر خود, مراقب علفزارها و بوته زارها, درختان و چيزهايى كه در هر طرف براى مخفى شدن ديگران وجود دارد, باشيد.
وجوب دادن خبر به حكومت اسلامى
ابوالاسود دولى،در نامه اى حضرت على(ع) را از خيانت مخفيانه كار گزارش در بيت المال مسلمين آگاه كرد.
حضرت على(ع) خطاب به وى نامه اى به اين شرح نوشتند:
اما بعد, از محتواى نامه ات و منظورى كه داشتى آگاه شدم مثل تو مثل كسى است كه خيرخواه و مصلحت انديش امام و امت خود باشد و به حق همراه و مإنوس بوده و از جور و ستم به دور است. نامه اى را به همكار و رفيق تو نوشته ام و از اطلاعات و اخبارى كه به من داده بودى, او را آگاه كردم اما از مضمون نامه او را با خبر نكردم و از موضوع مهمى كه وجود داشت, به او چيزى نگفتم. پس مراقب اوضاع باش و از آنچه كه در اطراف تو مى گذرد غافل مشو و آنچه را كه به خير و صلاح مردم مى بينى به اطلاع من برسان, چون كه اين موضوع حقى است بر عهده تو و واجب و الزامى است. خدانگهدار(2).
از گزارش ابوالاسود دولى و نامه حضرت على(ع) اين مطالب به دست مىآيد:
1) حضرت على(ع) گزارش ابوالاسود دولى را امرى خيرخواهانه دانسته و آن را عملى جهت منافع امام و امت به حساب آورده است.
2) حضرت على(ع) در نامه مبارك خويش مسووليت ابوالاسود را امرى مهم شمرده و اخبار خيانت ها را از او خواسته است چنانكه حضرت على(ع) مى فرمايد:
((هر اتفاقى و يا حادثه اى كه در مقابل ديدگانت رخ مى دهد و فكر مى كنى كه در جهت منافع عمومى است به اطلاع من برسان و از هيچ چيزى فروگذار نباش))
در واقع حضرت على(ع) گزارش دادن ابوالاسود دولى به ايشان را كه جهت استحكام حكومت مى باشد, امرى واجب و الزامى مى داند.
3) كسى كه گزارش به دست او مى رسد, نبايد به گونه اى برخورد كند كه گزارش و گزارشگر افشا شود و افراد ديگر هم از آن اطلاع يابند.
روش هاى حضرت على(ع) در كسب خبر از دشمن
پاره اى از شيوه هاى آن حضرت در آگاهى از مواضع دشمن و همچنين اطلاع از عملكرد كارگزاران داخلى به اين قرار است:
گماردن جاسوس در منطقه دشمن
گماردن جاسوس به شكل هاى مختلف در سرزمين دشمن و جمعآورى اخبار از آنان براى دريافت نقاط ضعف و قوت آنان يكى از روش هاى آن حضرت بوده است.
در نامه حضرت امير(ع) به قثم بن عباس كارگزار خود در مكه آمده است:
((… اما بعد, جاسوس من در شام براى من نوشته است: مردمى از اهل شام به حج فرستاده شده اند كه قلب هايشان كور, گوش هايشان كر, و ديده هايشان كور مادر زاد مى باشد…)) .
اين بيان امام(ع) حاكى از آن است كه جاسوس آن حضرت در شام ماندگار است تا هرگونه حركت سياسى و نظامى حاكم (معاويه) را گزارش كند.
فرستادن جاسوس در مإموريت فورى و آنى دست يابى به اطلاعات دشمن و جمعآورى اخبار از آنان بويژه در زمان جنگ از روش هاى آن حضرت بوده است. در جنگ صفين حضرت امير(ع) به منظور جلوگيرى از دستيابى معاويه به اخبار و اطلاعات, گروهى را روانه كرد. معاويه نيز گروهى را به فرماندهى ضحاك بن قيس فهرى به سمت گروه حضرت امير(ع) فرستاد و گروه امير(ع) را از بين بردند. جاسوسان حضرت خبر واقعه را براى حضرت (ع) آوردند.
به كارگيرى عناصر داخلى دشمن
همسر هيثم بن الاسودالعريان (هيثم از نزديكان معاويه بود) زنى علويه (شيعه) و از علاقه مندان حضرت امير(ع) بود. اخبار مربوط به معاويه را مى نوشت و در افسار اسب قرار مى داد و آن را به سوى سپاه حضرت على(ع) در منطقه صفين روانه مى كرد و سپاهيان حضرت, آن را به نزد حضرت على(ع) مى بردند.
تقسيم جاسوسان در مناطق
اميرالمومنين على(ع) در نامه اى كه به يكى از كارگزاران خود مى نويسد در زمانى كه ابن راشد و يارانش از كوفه گريخته بودند مى فرمايد:
((…اين نامه اى است از بنده خدا اميرالمومنين على(ع) به كسى كه نامه من خطاب به او است (يعنى كارگزار من)… اما بعد, عده اى از افراد و نيروهاى ما كه از زير دستان و تابعين حكومت ما بودند, از آنجا گريخته اند و به گمان مى رسد كه به سمت شهر بصره رفته باشند, پس درباره آن ها از شهروندان خود تحقيق و پرسش به عمل آور و براى دستگيرى آن ها به تمام نواحى و بخش هاى تحت قلمرو حكومت خود جاسوسانى را گسيل بدار…))
از اين نامه برمىآيد كه وظيفه كارگزاران حكومتى اين است كه از اخبار تمامى عمليات و حركت هاى سياسى و نظامى افراد در حيطه مسووليت خويش با خبر باشند.