آزادي چيست و آزاده كيست ؟
آيا انسان آزاد بدنيا مي آيد؟ آيا در طبيعت آزادي وجود دارد؟ كلمه آزادي رها بودن موجودي را از همه قيدها و بندها، تسلطها، سدها همچنين مستقل بودن، دانا و بينا بودن را به ذهن انسان مي آورد. موجود آزاد بر همه چيز و همه كس تسلط خواهد داشت.
اين مفهومي است مطلق از آزادي و آزاد بودن، البته امورمطلق نه وجود خارجي ملموس دارد، نه در ابعاد ذهني و چهار چوب زندگي انسان مي گنجد. زيرا همه امور نسبي است. اگر انسان آزاد يا انسان آزاده و آزاديخواه را بشناسيم درك مفهوم آزادي آسانتر خواهد شد.
مفهوم آزاده بودن و آزاديخواهي يكي از مفاهيمي است، كه بشر هنوز بخوبي معناي آنرا درنيافته است. آيا در يك محيط استبدادي و رژيم خفقان و بربريت كسي مي تواند آزاد و آزاديخواه باشد؟ من مي گويم آري!! در هر سيستم حكومتي و هر منطقه اي از دنيا و در هر زمان انسان آزاده و آزاديخواه مي تواند با همه ابعاد آزادي زندگي كند و از هيچ چيز نهراسد.
مي بينم مفاهيمي كه در ذهن شماست با آنچه مي خوانيد بسيار متفاوت است، پس قطعاً من و شما در تعريف آزادي و آزايخواه اختلاف نظر داريم. آزاد كسي است كه در بند خود نباشد. چه گفتم؟ گفتم انسان آزاده در بند خود نيست.
هر اسيري در قيد و بند افكار خود گرفتار است نه در چنگال ستمگران
مگر آدمي نبودي كه اسير ديو ماندي كه فرشته ره ندارد به مكان آدميت
نمي خواهم شما را از تونل تاريخ به گذشته دور ببرم و در مكتب سعدي بنشانم، بايد شما در زمان زندگي كنيد و از سعدي زنده زمان درس بگيريد. برگرد قبر مردگان گرديدن، خلاف آزادي است. مرده پرستي و به اسارت ماندن در بند گذشته و اسير سنتهاي كهن ماندن، خود در بند بودن است.
اي اسيران، بندها و زنجيرهايتان بسيار است: بند مذهب، مليت، سنتها، اصالتهاي خانوادگي، دوستي و دشمني هاي تاريخي، نژاد پرستي و همه بندهائي هستندكه به خود بسته ايد و يا شما را به آن بندها بسته اند و خود نمي دانيد. اگر آزاد شديد، معني اسارت را مي فهميد زيرا هر چيزي با ضدش شناخته مي شود. شما كه درشرق زندگي مي كنيد معني زندگي شرق را نمي دانيد. به غرب برويد، شرق را بنگريد تا بفهميد. قدر عافيت كسي داند كه به مصيبتي گرفتار آيد. اگر به زندان بيفتيد قدر ديدن اين آسمان آبي و تنفس در فضاي آزاد را مي دانيد و من مكرر آزموده ام. گفتم آدم آزاد است، يعني خواستم بگويم و اين مفهوم را با شعر سعدي گفتم :
مگر آدمي نبودي كه اسير ديو ماندي كه فرشته ره ندارد به مكان آدميت
1-چرا بردگی دیگران !؟
لا تَكُنْ عَبْدَ غَیْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللّهُ حُرّاً.(34)
بنده دیگران مباش ، در حالى كه خداوند تو را آزاد آفریده است .
منبع:
نهج البلاغه ، ن 31، ص 929.
2-ارزش آزادگی
اَلْجُوعُ خَیْرٌ مِنَ الْخُضُوعِ.(35)
[تحمّل ] گرسنگى از خضوع [در برابر دیگران ] بهتر است .
آن زمان كه بنهادم سر به پاي آزادي
دست خود ز جان شستم از براي آزادي
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
مي دوم به پاي سر در قفاي آزادي
با عوامل تكفير صنف ارتجاعي باز
حمله ميكند دايم بر بناي آزادي
در محيط طوفاي زاي ، ماهرانه در جنگ است
ناخداي استبداد با خداي آزادي
شيخ از آن كند اصرار بر خرابي احرار
چون بقاي خود بيند در فناي آزادي
دامن محبت را گر كني ز خون رنگين
مي توان تو را گفتن پيشواي آزادي
فرخي ز جان و دل مي كند در اين محفل
دل نثار استقلال ، جان فداي آزادي
zia
۱۳۹۷-۰۴-۱۳ at ۱۱:۴۸ ب.ظ
بسیار زیبا و واقعا ستوده نی است