طبقه بندی نظریههای مربوط به ارتباط دین و سیاست مقاله ایست بصورت دقیق و علمی بهمراه رفرنس و منابع معتبر به بررسی نظریه های مربوط به ارتباط ادیان و سیاست می پردازد.
این مقاله شامل ۲۱ صفحه که بصورت WORD و قابل ویرایش و همچنین برای استفاده راحت تر بصورت PDF هم ارائه شده است.
در ادامه بخشی از این مقاله را میبینید.
چکیده
هدف مقاله حاضر دو امر است: طبقه بندی نظریههای مربوط به ارتباط دین و سیاست (و همچنین نهادهای آن دو) و تبیین چرایی هر نظریه با رجوع به مبانی نظری آنها. این مقاله بر اساس گونهشناسی خاصی بین ارتباط دین و سیاست و رابطه روحانیت و دولت تفکیک قائل میشود. در خصوص بحث اول, برخی معتقدند دین به سیاست میپردازد، در حالی که برخی دیگر این ارتباط را نفی میکنند. گروه اول خود به سه قسم حداکثریها، منطقهالفراغیها و حداقلیها و گروه دوم به دو قسم متدینان و دین ستیزان تقسیم میشوند. قسمت دوم مقاله به ارتباط نهاد دین (روحانیت و فقها) و دولت میپردازد. این رابطه ممکن است یا به صورت ادغام (و اتحاد) یا تعامل (و همکاری) و یا استقلال (و جدایی) تصور شود.
واژگان کلیدی: سکولاریسم, حداکثری, حداقلی, منطقهالفراغی
مقدمه
امروزه بحث عرفیگرایی Secularism از مهمترین بحث ها در حوزه دین و مناسبات اجتماعی به شمار میآید. در گونهشناسی حاضر بین نسبت دین و سیاست و ارتباط نهاد دین (روحانیت) و نهاد سیاست (دولت) تفکیک صورت خواهد گرفت. این تفکیک در عالم مسیحیت وجود ندارد، چون دین مسیحیت چندان سیاسی نبوده که بحث اول در آن مطرح شود. پس مسأله اصلی, همانگونه که توماس هابز اشاره دارد، آن است که قدرت مدنی تابع قدرت روحانی باشد، یا بالعکس. هابز به شش دلیل قدرت روحانی را تابع قدرت مدنی میداند و پادشاهان مسیحی را متولی اصلی امور دینی نیز تلقی میکند (هابز،۱۳۸۰: ۴۵۲_ ۴۷۹).
تعریف دین نزد متکلمان، مورخان، مردم شناسان، روانشناسان، جامعه شناسان و فیلسوفان متفاوت است، همانگونه که رویکردهای متفاوتی (همچون تحویلگرایی، کارکردگرایی، عقلگرایی و شهودگرایی) نسبت به دین وجود دارد (شجاعی زند، ۱۳۸۰: ۱۱_۲۲). به نظر میرسد در این مقاله باید به تعریف کلامی دین (به دلیل توجه به دین خاص) بسنده نماییم، خواه به آن از دیدگاه حداقلی نگریسته شود خواه حداکثری. بر این اساس دین عبارت است از «مجموعه نصوص و متون وحیانی».
واژه «سیاست» هم به معنای علم سیاست (Politics به کار میرود و هم به معنای سیاست روزمره و خط مشی policy. علم سیاست در اینجا به معنای کلاسیک خود (آن گونه که افلاطون و فارابی و امثال ایشان به کار میبرند) مد نظر است، نه معنای مدرن و تجربیاش. از آنجا که در تفکر سنتی ما علم سیاست و امر سیاسی از هم جدا نشدهاند، در اینجا نیز نمیتوان آنها را تفکیک کرد. در قسمت اول مقاله, که رابطه دین و سیاست را بررسی میکنیم، دین به معنای متون و نصوص مقدس را با سیاست نسبت سنجی مینماییم. در قسمت دوم مقاله, که رابطه نهاد دین و نهاد سیاست بررسی میشود، در واقع به نسبت سنجی روحانیت و دولت نظر داریم. دولت در اینجا به معنای حکومت (به عنوان نهاد سیاست) است، نه به معنای مجموعه حکومت، حاکمیت، ملت و سرزمین.
مقصود از «اندیشه سیاسی اسلامی» در عنوان مقاله، هر گونه تفکر منسجم اندیشمندان در خصوص قلمرو سیاست در اسلام میباشد. قید «اسلامی» به این مسأله اشاره دارد که اقوال مختلف، قرائتهایی در حوزه اسلام دو هستند;[۲] و از همین جا حکم آنها از اسلام یک (متن قرآن و سنت) متمایز میشود. علت اختلاف اقوال در این زمینه، آن است که هر یک از قرائتهای مختلف از متن واحد بر اساس پیشفرضها و مبانی مختلفی انجام شده است.
هدف این مقاله دو امر است: طبقه بندی نظریههای مربوط به ارتباط دین و سیاست (و همچنین نهادهای آن دو) و تبیین چرایی هر نظریه با رجوع به مبانی نظری آن. بر این اساس میتوان گفت سطح مقاله حاضر از سطح توصیف گذر کرده و به تبیین (علت یابی) و تحلیل (یافتن مبانی و پیشفرضها) میرسد.
مسأله دیگری که نقطه تمرکز تحقیق را مشخص میکند، محدود نمودن تحلیل ما به حوزه اندیشه است. در واقع به بحث حاضر هم از دیدگاه اندیشهای و هم از دیدگاه جامعه شناختی میتوان نگریست. از دیدگاه اندیشهای این بحث مطرح میشود که دین و سیاست (و روحانیت و دولت) چه نسبتی با هم میتوانند داشته باشند. در سطح دوم، از دیدگاه جامعه شناختی, میتوان روابط و تعاملات این دو نهاد را در سطحی غیر هنجاری به بحث گذاشت. آنچه در گونهشناسی نظریه ها در این مقاله دنبال میشود، سطح اول (مباحث اندیشهای و نظری) است. بنابراین در اینجا بحث از روحانیت و دولت و روابط آنها در سطح نظری انجام میشود، نه با دیدگاه جامعه شناختی.
در سطح اول (مباحث نظری رابطه دین و سیاست) دو دیدگاه کلی وجود دارد: گروهی بین دین و سیاست ارتباط و همبستگی میبینند، در حالی که عرفیگرایان (سکولارها) آنها را با هم مرتبط نمیدانند. در واقع سکولارها معتقد به جدایی و انفکاک دو مقوله فوق هستند. جابری سکولاریسم, به معنای جداسازی نهاد دین از دولت, را در اسلام سالبه به انتفای موضوع میداند، چون در اسلام کلیسایی وجود ندارد که از دولت جدا شود.
اصطلاح سکولاریسم برای اولین بار توسط هلی یاک (Holy Yoak) در انگلستان به کار رفت. وی خواستار آن شد که آموزش و پرورش, بهداشت و سایر خدمات عمومی از نهادهای مذهبی جدا و به دولت واگذار شود ( برقعی, ۱۳۸۱: ۱۷). در این مقاله از فرآیند سکولار کردن جوامع یا عرفی سازی (secularization) بحث خواهیم کرد.
واژه سکولاریسم (Secularism), که معمولاً در کشورهای پروتستان رایج است، از واژه لاتین saeculom (به معنای گیتی) گرفته شده است. در کشورهای کاتولیک اروپا، معمولاً واژه لائیسته(Laicite´) به کار میرود. Laos به معنای «مردم» و Laikos به معنای «عامه مردم» (در مقابل کاهنان و روحانیون) است. آشوری، واژه «سکولاریسم» را به «دین جداخواهی» و «لائیسیسم» را به «دین جدایی» ترجمه کرده است (آشوری، ۱۳۷۴: ۲۰۱ و ۳۳۳ ).
مشاهده و دانلود مقاله کامل