اهميت عفو و بخشش
مسئله فضيلت عفو و بخشش و نكوهش انتقام و كينهتوزى، در اديان آسمانى به ويژه در قرآن مجيد و روايات اسلامى، بازتاب وسيعى دارد كه حاكى از اهميت آن است.
1 . عفو و گذشت، دستور پروردگار است: قرآن مجيد مىفرمايد: «خذ العفو و أمر بالعرف و اعرض عن الجاهلين؛(7) عفو را بگير و مردم را به كارهاى نيك دستور ده و از نادانان روى بگردان.»
2 . عفو و گذشت، در رأس ارزشها قرار دارد. امام على (ع) مىفرمايد: «العفو تاج المكارم؛(8) عفو و گذشت، زينت فضايل اخلاقى است.»
پيامبر اكرم (ص) نيز مىفرمايد: «بخشيدن كسى كه به شما آسيب رسانده، بهترين اخلاق دنيا و آخرت است».(9) در مقابل، نداشتن روحيه گذشت، بدترين عيب محسوب مىشود. امام على (ع) فرمود: «كمى عفو و گذشت، زشتترين عيبها و شتاب نمودن براى انتقام، بزرگترين گناه است.»(10)
3 . عفو، يكى از نيكوترين صفات پروردگار است. قرآن مجيد مىفرمايد: «فان اللّه كان عفوّاً قديراً؛(11) خداوند، بخشنده و تواناست.»
4 . در فرهنگ اخلاقى و قضايى اسلام، گرايش به عفو و بخشش بر مجازات و كيفر عمل، تقدم و برترى دارد. امام على (ع) به مسلمانان توصيه مىكند حتى در مواردى كه با شديدترين نوع جنايت و خيانت به خود مواجه مىشوند و از مجرم منزجر مىگردند، باز آشفتگى و كينه او را به دل نگيرند و كينه را با كينه پاسخ نگويند، بلكه از موضعى كاملاً اخلاقى و انسانى با مجرم برخورد نمايند.: «و لا تطلبن مجازات اخيك و لو حث التراب بفيك؛(12) خواستار كيفر برادرت مباش، گرچه خاك در دهان تو ريزند.»
رويه عملى آن حضرت نيز چنين بود. روزى او مشغول سخنرانى بود. در همان حين شخصى سؤال كرد و حضرت پاسخ وى را گفت. يكى از خوارج در ميان مردم فرياد زد: «قاتله الله ما افقهه؛ خدا او را بكشد، چقدر دانشمند است». مردم خواستند متعرض وى شوند، اما امام (ع) فرمود: رهايش كنيد، او فقط به من فحش داد.(13)
در اينجا اين سؤال مطرح مىشود كه: اگر گذشت نكردن و انتقام گرفتن براى صاحبان قدرت، ناپسند است، پس چرا خداوند در قرآن مجيد خود را منتقِم توصيف كرده است؟ مثلاً مىفرمايد: «انّا من المجرمين منتقمون».(14)
در پاسخ بايد گفت: انتقامگيرى بشر با انتقامگيرى خدا از نظر انگيزه، متفاوت است. انتقام بشر در حقيقت جبران حقارت اوست. كسى كه از خصم خود آسيب ديده به انگيزه تشفّى خاطر و آرامش درونى دست به كارهاى تلافىجويانه مىزند و خشونت را با خشونت پاسخ مىدهد، ولى خداوند آسيبپذير نيست تا عكسالعمل نشان دهد و با انتقام، ناكامىاش را جبران نمايد، بلكه انتقام الهى به معناى كيفر گناهكاران بر اساس حق و عدالت است.
سؤال ديگر آن است كه آيا عفو و گذشت از ديگران، به معناى ظلمپذيرى نيست؟
در پاسخ مىگوييم: عفو با ظلمپذيرى، متفاوت است. ظلمپذيرى، حاكى از ضعف و ترس و سستى اراده است، در حالى كه عفو، نشانه قوّت نفس و كرامت و بزرگوارى است. اسلام با ظلم كردن و ظلم پذيرفتن مخالف است،: از اينرو دفاع از مال و جان و ناموس را واجب كرده است.
وجوب دفاع از خود، پيش از وقوع ظلم است، اما عفو و گذشت پس از وقوع ظلم است؛ يعنى انسان تا حد ممكن بايد كارى كند كه به او و نزديكانش ستم و تعدّى نشود. اما اگر ستمى واقع شد لزوماً وظيفه او عفو و گذشت نيست، بلكه مخيّر است بين عفو و مطالبه حق.
قوانين جزايى و كيفرى اسلام، دقيقاً به منظور احقاق حق مظلومان و برقرارى عدالت اجتماعى و پيشگيرى از ظلم و جنايت است، ولى عفو و گذشت مقولهاى است كه در مرحله دوم و پس از اثبات جرم و مشخص شدن ظالم و مظلوم، قابل اجراست.
مراتب عفو و گذشت
از قرآن استفاده مىشود كه براى عفو سه مرحله است: عفو، صفح و غفران؛ آنجا كه مىفرمايد: «و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحيم؛(15) اگر عفو كنيد و صرف نظر نماييد و گنهكار را ببخشيد، خدا شما را مىبخشد.»
مرحله نخست، عفو و ترك انتقام و هرگونه عكسالعمل است.
مرحله دوم، صفح به معناى روى برگرداندن و ناديده گرفتن و به فراموشى سپردن است. قرآن كريم مىفرمايد: «فاصفح الصفح الجميل؛ از دشمنان، به خوبى صرف نظر كن». امام رضا (ع) در تفسير آيه فوق مىفرمايد: «منظور، عفو كردن بدون سرزنش است.»(16)
مرحله سوم، غفران به معناى پوشانيدن آثار خطا و گناه است كه مردم همه آن را به فراموشى بسپارند.(17) اين مرحله عالىترين درجه عفو است كه اولياى الهى به آن دست يافتهاند. البته درجه بالاتر از اين هم در قرآن مجيد مطرح شده كه عبارت است از: پاسخ بدى را با نيكى دادن؛ آنجا كه مىفرمايد: «ادفع بالتى هى احسن؛(18) بدى را با خوبى دفع كن.»
افراد مسلمان وظيفه دارند از مرحله عفو فراتر روند و بدى را با نيكى پاسخ دهند؛ كارى كه تحمل آن براى هر كس ميسّر نيست. به همين دليل در آيهاى ديگر مىفرمايد: به اين مرحله نمىرسند جز كسانى كه داراى صبر و استقامتاند و كسانى كه بهره عظيمى از ايمان و تقوا دارند.(19)
زمينههاى عفو
عفو كردن، گونههاى مختلفى دارد:
1 – گاهى شخصى ناگزير از عفو كردن است، زيرا قدرت بر انتقام ندارد و نمىتواند قصاص كند. به قول شاعر:
2 – گاهى قدرت بر قصاص و يا انتقام هست، ولى چون موجب زحمت و درگيرى مىشود، راحتطلبى مانع انتقام مىگردد.
3 – شخص قدرت بر انتقام دارد و راحتطلب هم نيست، اما با انگيزه خداخواهى و براى كسب خشنودى خدا، دست از انتقام بر مىدارد و گذشت مىكند. بديهى است كه از نظر آموزههاى دينى قسم سوم بار مثبت دارد و ارزش محسوب مىشود. امام صادق (ع) مىفرمايد: «العفو عند القدرة من سنن المرسلين و المتقين؛(20) عفو هنگام قدرت، روش فرستادگان الهى و اهل تقواست.»
نمونه بارز اين عفو، برخورد بزرگوارانه پيامبر (ص) در فتح مكه با سردمداران كفر است، در حالى كه در اوج قدرت قرار داشت. هنگامى كه ابوسفيان و عبد الله ابن اميه، اظهار پشيمانى كردند، امير مؤمنان (ع) به آنها فرمود: برويد در مقابل پيامبر (ص) بنشينيد و همان جملهاى را كه برادران يوسف در مقام عذرخواهى بر زبان جارى كردند بگوييد؛ پيامبر شما را خواهد بخشيد. آنان چنين كردند و تقاضاى عفو نمودند. حضرت نيز آنان را بخشيد. اين در حالى بود كه يكى از فرماندهان سپاه به نام سعد بن عباده با ورود به شهر مكه شعار مىداد: «اليوم يوم الملحمة؛ امروز روز جنگ و نبرد است». اما پيامبر اكرم (ص) سخت بر آشفت و به امام على (ع) دستور داد: پرچم را از دست او بگيرد. آنگاه فرمود: «بل اليوم يوم المرحمة؛ امروز روز رحمت و بخشش است.»(21)
هنگامى كه پيامبر (ص) وارد مسجد الحرام شد خطاب به قريشيان فرمود: چه مىگوييد؟ گمان داريد درباره شما چه خواهم كرد؟ جواب دادند: خير و خوبى. سُهيل بن عمرو گفت: ما درباره شما خير مىگوييم و به شما گمان خير داريم، تو برادر كريم ما و پسر برادر كريم ما هستى كه امروز قدرت به دست آوردهاى. مردم در انتظار شنيدن سخن پيامبر (ص) و تصميم ايشان بودند كه ناگاه صداى گرم و نافذ آن حضرت، سكوت مسجد را شكست و با قاطعيت فرمود:
«اذهبوا فانتم الطّلقاء؛ برويد كه همه شما آزاديد». اين سخن كوتاه، طوفانى از شور و شادى به پا كرد و پس از اين عفو عمومى، همه آنان اسلام آوردند.(22)
انگيزههاى عفو
افراد در عفو و اغماض از ديگران، انگيزههاى مختلفى دارند:
1 – گاهى شخص فقط براى خودسازى، دست از انتقام مىكشد و با تحمل سختىها و تمرين صبورى، در برابر خواهشهاى نفسانى مقاومت مىكند تا به كمال صبر و بردبارى دست يابد و از نظر روحى، قوى و نيرومند گردد.
2 – گاهى عفو، جنبه تاكتيكى دارد؛ يعنى به دليل نامساعد بودن شرايط براى انتقامگيرى، به انتظار روزى مىنشيند تا دشمن، ضعيف يا او قوى شود.
3 – گاهى شخص نه براى خودسازى و نه به دليل عدم توانايى، بلكه به انگيزه تربيتى براى هميشه از انتقام صرف نظر مىكند تا متجاوز را تربيت كند و او را از ارتكاب دوباره اين عمل زشت، باز دارد، زيرا انسانى كه در كمال قدرت است، وقتى از تجاوز كسى كه ضعيفتر از اوست مىگذرد، به طور طبيعى، او را تحت تأثير قرار خواهد داد و وجدان اخلاقى وى را بيدار خواهد ساخت.(23)
قلمرو عفو
هر چند عفو و اغماض، ارزش اخلاقى دارد، اما ارزش آن كليت ندارد و در مواردى حتى ضد ارزش است. مهمترين موارد استثنا عبارتاند از:
1 – عدم تأثير عفو
گاهى شرايط روحى، روانى و تربيتى شخص خطاكار به گونهاى است كه اگر از گناهش بگذرند و بدى او را ناديده بگيرند جرىتر و جسورتر خواهد شد و تجاوزش را ادامه خواهد داد. در اينگونه موارد، حفظ نظم عمومى و پيشگيرى از تكرار جرم ايجاب مىكند از عفو صرف نظر شود و مجازات به صورت عادلانه صورت گيرد. دستور قرآن مجيد درباره مقابله به مثل ممكن است ناظر به اين مورد باشد؛ آنجا كه مىفرمايد: «فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم؛(24) كسى كه بر شما تعدّى كرد، همانند آن بر او تعدّى كنيد.»
در احاديث اسلامى نيز به اين استثنا، اشاراتى پر معنا ديده مىشود. امام على (ع) مىفرمايد: «العفو يفسد من اللئيم بقدر اصلاحه من الكريم؛(25) عفو و گذشت، افراد پست را فاسد مىكند، به همان اندازه كه افراد با شخصيت را اصلاح مىنمايد.»
البته درباره كسانى كه به گناه و جنايت عادت كرده و انجام اعمال خلاف در روح و جانشان ملكه شده، عفو نمىتواند كارساز باشد، اما درباره كسى كه براى بار نخست دست به جرمى مىزند، چه بسا عفو و گذشت، كارسازتر از مجازات باشد. امام على (ع) مىفرمايد: «فاذا استحق احد منهم ذنباً فاحسن العدل فانّ العدل مع العفو اشد من الضرب لمن كان له عقل؛(26) چون جرم كسى نزد تو ثابت شد، عدالت را به نيكى اجرا كن، زيرا عدالت همراه با عفو و گذشت، براى انسان عاقل شديدتر از اجراى مجازات است.»
حضرت در اين سخن اشاره مىكند كه عفو و گذشت هرگز به معناى عدم اجراى عدالت نيست، زيرا اجراى عدالت تنها به اجراى مجازات منحصر نمىشود، حكم به مجرميت و اثبات مسئوليت كيفرى براى فرد نيز، خود، اجراى عدالت است.
2 – عفو در مسائل عمومى
هر چند عفو در مسائل شخصى پسنديده است اما در مسائل عمومى و حقوقى الهى و تعزيرات شرعى، روا نيست، بلكه مذموم و نكوهيده است. سنت و روش پيامبر اسلام (ص) اين بود كه متجاوز به حقوق الهى را مجازات مىكرد و حدّ خدا را بر او جارى مىساخت و شفاعت هيچ كس را نمىپذيرفت.
زنى از خاندان اشراف به نام «فاطمه» مرتكب سرقت شده بود. قبيله بنى مخزوم كوشيدند تا مانع اجراى حدّ الهى شوند. از اين رو اسامة بن زيد را واسطه قرار دادند تا از پيامبر (ص) تقاضاى عفو نمايد. هنگامى كه اسامه در اينباره گفتوگو كرد، حضرت بسيار ناراحت شد و فرمود: آيا درباره حدّى از حدود خدا شفاعت مىكنى؟ سپس از جا حركت كرد و ضمن خطبهاى فرمود: به خدا سوگند، اگر دخترم فاطمه دست به چنين كارى بزند، حكم خدا را درباره او اجرا مىكنم و در برابر قانون خدا، فاطمه مخزومى با فاطمه محمدى، يكسان است.(27)
در حديث است كه روزى اميرالمؤمنين (ع) در يكى از كوچه باغهاى كوفه مىرفت كه صدايى شنيد: الغوث؛ به فريادم برسيد. معلوم شد كه دو نفر با هم زد و خورد مىكنند. تا امام رسيد دعواى آن دو تمام شد. هنگامى كه آن حضرت خواست ضارب را جلب كند و ببرد، مضروب گفت: من از او گذشتم. امام (ع) فرمود: بسيار خوب، تو گذشتى؛ اين حق خصوصى خودت است، اما يك حقى هم سلطان دارد؛ يعنى يك حقى هم حكومت دارد؛ اين را ديگر نمىتوانى بگذرى.(28)
البته حاكم اسلامى در مواردى كه صلاح بداند مىتواند بنابر حكم حكومتى، از اجراى مجازات الهى جلوگيرى كند. در تاريخ آمده است: مردى نزد امام على (ع) آمد و به سرقت خود اقرار كرد. حضرت فرمود: آيا چيزى از كتاب خدا مىخوانى؟ عرض كرد: بله، سوره بقره را. فرمود: دستت را براى سوره بقره بخشيدم. اشعث بن قيس كه از سركرده منافقان بود اعتراض كرد: آيا حدّ خدا را تعطيل مىكنى؟ حضرت فرمود: تو درك نمىكنى كه حدّ در جايى جارى مىشود كه سرقت با بيّنه و دليل اثبات شود، اما اگر سارق خود اقرار نمايد، امام مىتواند او را عفو يا دستش را قطع كند.(29)
اگر در هيچ يك از موارد جنايت، قصاص در كار نباشد و هميشه عفو و اغماض جاى قصاص را بگيرد، قانون قصاص تأثير خود را از دست خواهد داد و تبهكاران با خيال راحت به كار خود ادامه خواهند داد. در حالى كه قرآن مجيد قصاص را مايه حيات جامعه اسلامى مىداند.(30)
امامان معصوم (عليهم السلام) در طول حيات مباركشان از هر دو روش عفو و مجازات استفاده كردهاند. امام حسن (ع) قاتل پدرش را نبخشيد و امام سجاد (ع) پس از شنيدن خبر كشته شدن قاتلان كربلا، سجده شكر به جا آورد.
البته وجود اينگونه استثناها نبايد سبب سوء استفاده قرار گيرد و هر كس به بهانه اينكه عفو و گذشت، سبب جرئت و جسارت خطاكاران است، به انتقامجويى بپردازد، بلكه بايد از روى خلوص و عدم تعصب، موارد استثنا را شناخت و طبق آن عمل كرد.
آثار فردى و اجتماعى عفو و گذشت
عفو و گذشت، آثار مثبت بسيارى دارد و در رشد كمال انسانى، سلامت جسمى و روانى و بهبود روابط اجتماعى و نزديكى به خدا، مؤثر است. در اينجا به مهمترين اثرات آن مىپردازيم:
1 – پاداش اخروى: امام على (ع) مىفرمايد: «العفو مع القدرة جنّة من عذاب الله سبحانه؛(31) عفو و گذشت به هنگام قدرت، سپرى است در برابر عذاب الهى». پيامبر اكرم (ص) مىفرمايد: هنگام بر پا شدن قيامت، ندا دهندهاى فرياد مىزند: هر كس اجر او بر خداست وارد بهشت شود. گفته مىشود: چه كسى اجرش بر خداست؟ در پاسخ مىگويند: كسانى كه مردم را عفو كردند، آنان بدون حساب داخل بهشت مىشوند.(32)
2 – عزت: عفو و گذشت، سبب عزت و آبرو مىگردد، زيرا اين خصلت نيكو در نظر مردم، نشانه بزرگوارى و شخصيت و سعه صدر است، در حالى كه انتقامجويى، نشانه كوته فكرى و عدم تسلط بر نفس مىباشد. پيامبر اكرم (ص) مىفرمايد: «عليكم بالعفو فانّ العفو لا يزيد الاّ عزاً؛(33) بر شما باد به عفو و گذشت كه عفو چيزى جز عزت بر انسان نمىافزايد». آدمى هر قدر بزرگ باشد، با انتقامگيرى، ارزش خود را از دست مىدهد و در نزد افكار عمومى كوچك مىشود. امام على (ع) مىفرمايد: «سيادت و بزرگى، با انتقامجويى، ناسازگار است.»(34)
3 – صفاى باطن: عفو و گذشت، مانع خشونت، كينهتوزى و جنايت مىشود، همانطورى كه انتقامجويى، سبب برافروخته شدن آتش كينه دردل مىگردد. رسول اكرم (ص) مىفرمايد: «تعافوا تسقط الضغائن بينكم؛(35) يكديگر را عفو كنيد كه دشمنىها و كينهها را از بين مىبرد.»
4 – سلامت جسمى: عفو و گذشت، موجب پايين آمدن فشارهاى روحى مىشود و از اين راه، مقاومت طبيعى بدن در برابر بيمارىها بيشتر مىشود. تحقيقات انجام شده دلالت مىكند كه با بالا رفتن ميزان عفو و گذشت افراد، شكايت از سر درد، دل پيچه و ديگر بيمارىهاى روان – تنى كاهش يافته است.(36) گزارشهاى رسيده حاكى از اين است كه بيمارىهاى قلبى و عروقى در افراد كينهتوز، بيشتر از افراد ديگر است.(37)
در روايات معصومان (عليهم السلام) نيز موضوع طول عمر مطرح شده است. پيامبر (ص) مىفرمايد: «من كثر عفوه مدّ فى عمره؛(38) كسى كه عفوش افزون گردد، عمرش طولانى مىشود.»
5 – سلامت روانى: مطالعه بررسىهاى تجربى و بالينى نشان مىدهد كه عفو و گذشت، در كاهش اضطراب و افسردگى، عصبانيت و پرخاشگرى، اختلالات عاطفى – رفتارى و افزايش اعتماد به نفس، پيشرفت تحصيلى و كارايى در محيطهاى حرفهاى، مؤثر بوده است.(39)
6 – اصلاح روابط اجتماعى: تحقيقات فراوان نشان داده است كه عفو و گذشت در اصلاح روابط بين افراد بسيار مؤثر است.(40) وقتى كه افراد يكديگر را مىبخشند، روابط آنها پايدارتر مىشود و مىتوانند دوستى و پيوند خود را حفظ كنند. قرآن مجيد مىفرمايد: خوبى و بدى برابر نيستند. همواره به نيكوترين وجه پاسخ بدى را بده تا كسى كه ميان تو و او دشمنى است، چون دوست مهربان تو گردد.(41)
7 – جلب رحمت الهى: امام على (ع) مىفرمايد: عفو و گذشت، موجب نزول رحمت الهى است.(42)
8 – عفو الهى: قرآن مجيد مىفرمايد: «فليعفوا و ليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم؛(43) بايد عفو كنند و چشم بپوشند، آيا دوست نمىداريد خداوند شما را ببخشد؟»
راه تحصيل عفو و دورى از كينه
انسان به طور طبيعى انتقامجو و قدرت طلب است. هر گاه كسى به انسان ستمى روا مىدارد حس انتقام جويى، او را به مقابله و انتقام وا مىدارد، اما چگونه مىتوان خطاى ديگران را ناديده گرفت؟
1 – صبر: قرآن مجيد، راه به دست آوردن اين صفت بزرگ را صبر و استقامت مىداند: «و ما يلقيها الا الذين صبروا؛(44) به اين مقام بلند نمىرسد مگر كسانى كه داراى صبر و استقامت باشند». منظور از صبر، مقاومت در برابر هواى نفس و خواسته دل است. صابران با مهار تمايلات درونى و غرايز حيوانى و تسلط بر نفس، طعم شيرين گذشت را مىچشند.
2 – توجه به پاداش الهى: امام على (ع) مىفرمايد: «شيئان لا يوزن ثوابهما: العفو و العدل؛(45) دو چيز است كه ثوابشان به وزن نمىآيد: عفو و عدل.»
3 – توجه به زيانهاى كينه و انتقام: اگر شخصِ آسيب ديده به پىآمدهاى كينهتوزى و انتقامجويى بينديشد، قطعاً عفو را انتخاب خواهد كرد. مهمترين آثار انتقامجويى عبارتاند از:
1 – 3 – فرومايگى: فردى كه در صدد انتقام بر مىآيد و يا كينه كسى را به دل مىگيرد، كرامت نفس خود را مخدوش مىسازد. امام على (ع) مىفرمايد: سبقت در انتقام، از اخلاق فرومايگان است.(46) آن حضرت انتقام را از بدترين كارهاى شخص توانا مىداند.(47)
2 – 3 – رنج و نگرانى: امام على (ع) كينه و عدم گذشت را مايه لذت نبردن از زندگى مىداند.(48)
به نظر روانشناسان، نبخشيدن ديگران و كينهتوزى، موجب غم و اندوه و افسردگى مىشود. در مقابل، عفو كردن خود و ديگران، دادن يك رأى مثبت به تز زيستن در زمان حال است. «وقتى از بخشيدن ديگران امتناع مىكنيم در واقع مىگوييم: من ترجيح مىدهم به جاى آنكه قدمى در جهت بهبود اوضاع بردارم، در گذشته زندگى كنم و ديگران را به خاطر اين اوضاع و احوال سرزنش كنم. وقتى خود را نمىبخشيم در واقع ماندن در احساس گناه را بر مىگزينيم و بدين ترتيب خود را در رنج روحى بيشتر قرار مىدهيم و در واقع اين ما هستيم كه رنج مىبريم. در پنجاه درصد موارد، آنكه خطا كرده، حتى خبر ندارد كه در سر ما چه مىگذرد. او زخم معده نمىگيرد، بد خواب و افسرده نمىشود، او احساس تلخى در دهانش احساس نمىكند. كينهورزى، يكى از اصلىترين علل بيمارىهاست.»(49)
يك ضرب المثل قديمى مىگويد: كسى كه نمىتواند ديگران را ببخشايد و عفو كند، پلى را كه روزى بايد خودش از روى آن عبور كند مىشكند.
«چارلز فيلمور» عفو و بخشايش را درمان قطعى هر درد مىداند و مىگويد: «عفو و بخشايش، درمانى ذهنى براى علاج هرگونه بيمارى است. هر شب پيش از خواب نيم ساعت بنشينيد و هر كس را كه مورد پسند و تأييدتان نيست ذهناً ببخشاييد و عفو كنيد. هرگز شبى را با اين انديشه كه در گوشهاى از جهان دشمنى داريد، سر بر بالين نگذاريد.»(50)
3 – 3 – منفىنگرى: افرادى كه نمىتوانند خطاهاى ديگران را ببخشند، نه تنها خطاهاى كوچك را بزرگ مىكنند، بلكه به علت كينهتوزى، كارهاى مثبت ديگران از قبيل: محبت، صفا و صميميت را نيز ناديده مىگيرند و مىپندارند آنان با نيرنگى دوباره مىخواهند آنها را فريب دهند. اينگونه افراد حتى به ديگران نيز بدبين مىشوند، زيرا خطاى اتفاق افتاده را به آنان نيز تعميم مىدهند.
4 – 3 – ضعف در شناخت: افراد كينهتوز به دليل روحيه بدبينى، از شناخت صحيح و تجزيه و تحليل مسائل باز مىمانند، زيرا بزرگ جلوه دادن اشتباهات افراد نمىگذارد تا خوبىها و بدىها را با هم و در بافت خودشان ملاحظه كند.
5 – 3 – برچسب زدن: زمانى كه نتوانيم خطاى افراد را ببخشيم، توجه ما از خود خطا به فرد خطاكار معطوف مىشود و به جاى تقبيح خطا، خطاكار را سرزنش مىكنيم؛ مثلاً نمىگوييم: رفتار او تند بود، بلكه مىگوييم: او آدم تندى است.
6 – 3 – خسران معنوى: فرد كينهتوز بيش از هر چيز، از حيث معنوى متضرّر مىشود، چون از خدا دور مىگردد. امام صادق (ع) در كنار شرابخوار، كينهتوز را نيز از جمله افرادى ذكر كرده كه در شب قدر دعايش مستجاب نمىشود.(51)
پيامبر اسلام (ص) شهادت افراد كينهتوز را مقبول نمىداند(52) و اين امر، نشان دهنده فسق و عدم صلاحيت اخلاقى فرد كينهتوز مىباشد.
امام صادق (ع) مىفرمايد: خدا عمل مؤمنى را كه در دلش بدخواهى برادر مؤمنش را داشته باشد، نمىپذيرد.(53)
7 – 3 – گرايش به بدىها: اگر كينه و انتقامجويى در دل خانه كرد، به دنبال خود، انسان را به گناهان ديگرى نيز مىكشاند. بعضى از علماى اخلاق هشت رذيله اخلاقى را ثمره كينهورزى مىدانند:
1 – حسادت؛ 2 – شماتت؛ 3 – قهر و جدايى؛ 4 – بىاحترامى و تحقير ديگران؛ 5 – دروغ و غيبت و افشاگرى و تهمت؛ 6 – استهزا؛ 7 – اذيت و آزار رساندن؛ 8 – بازماندن از واجبات؛ مثل صله رحم يا اداى دين و غيره.(54)
4 – پناه بردن به خدا: يكى از راههاى به دست آوردن عفو و رهايى از كينه و بدخواهى، استمداد از پروردگار است؛ چنانكه قرآن مجيد خواسته مؤمنان واقعى را خلاصى از اين صفت ناپسند مىداند و مىفرمايد: «ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذين سبقونا و لا تجعل فى قلوبنا غلاً للذين آمنوا؛(55) خدايا! ما را و برادران ما را كه پيش از ما بودهاند، بيامرز و كينه به مؤمنان را در دل ما جاى مده.»
در مواردى كه انسان مىخواهد در برابر بىمهرى ديگران، مهرورزى كند و از بدى آنان صرف نظر نمايد، شيطان وسوسه مىكند و او را از اين كار باز مىدارد. در اين صورت بايد به خدا پناه برد و از او كمك گرفت؛ چنانكه قرآن مجيد مىفرمايد: «و امّا ينزغنّك من الشيطان نزغ فاستعذ بالله انه هو السميع العليم؛(56) هر گاه وسوسههايى از شيطان متوجه تو گردد، از خدا پناه طلب كه او شنونده و آگاه است.»
5 – توجه به عفو الهى: كسى كه لغزش ديگران را ناديده بگيرد، خداى متعال نيز گناهان او را ناديده مىگيرد و به او رحم مىكند. قرآن مىفرمايد: «اگر عفو كنيد و صرف نظر نماييد و ببخشيد (خدا شما را مىبخشد)، چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است.»(57)
عفو و گذشت كه حاكى از پاكى و صفاى باطن است، انسان را سعادتمند مىكند، چرا كه او صاحب قلب سليم است كه قرآن آن را براى روز قيامت نافع مىداند.(58)
پيرمرد بهشتى
انس مىگويد: روزى در حضور پيامبر (ص) نشسته بوديم. به طرفى اشاره كرد و فرمود: هم اكنون از اين راه يكى از اهل بهشت بر شما ظاهر خواهد شد. طولى نكشيد كه مردى از انصار از راه رسيد و سلام كرد، در حالى كه آب وضوى ريش خود را با دست راست خشك مىكرد و بند كفش خود را به دست چپ آويخته بود. فرداى آن روز و روز سوم نيز پيامبر (ص) همان سخن را تكرار كرد و همان شخص از آن راه رسيد. روز سوم عبد الله بن عمرو بن عاص به دنبال ايشان به راه افتاد و از او خواست سه روز نزدش بماند. آن مرد در كمال صفا و سادگى پذيرفت. عبد الله مىگويد: سه شب نزد وى ماندم و پيوسته مراقبش بودم، ولى چيز خاصى نديدم. پس از سه روز حقيقت را به او گفتم كه مىخواستم بدانم چه اعمالى انجام مىدهى كه به اين مقام رسيدهاى؟ در اين مدت از تو عمل فوقالعادهاى نديدهام. مرد پاسخ داد: اعمال من چيزى جز آنچه مشاهده كردهاى نيست. راه خود را در پيش گرفتم كه بروم، مرا صدا زد و گفت: اعمال من همان بود كه ديدى، جز آنكه در دلم نسبت به هيچ يك از مسلمانان كينه و حسدى نمىيابم و بر نعمت و خيرى كه خداوند به كسى داده، رشك نمىبرم. عبد الله گفت: اين سلامت دل و پاكى ضمير است كه تو را به اين مقام رسانده و ما قادر نيستيم اين چنين باشيم.(59)
6 – پيروى از سيره پيشوايان الهى: يكى از راههاى تحصيل عفو و گذشت، الگوبردارى از رفتار بزرگوارانه امامان معصوم (عليهم السلام) و اولياى الهى است، كه ما در اينجا به گوشههايى از آن مىپردازيم:
1 – عفو و بزرگوارى امام على (ع)
برخورد اميرمؤمنان (ع) پس از جنگ جمل با دشمنان خود آنچنان بزرگوارانه و كريمانه بود كه حتى دشمنترين افراد را به تحسين وا مىداشت.
آن حضرت در اين جنگ، دستور عفو عمومى براى مردم بصره صادر كرد و تمام كسانى را كه در برابر او شمشير كشيده بودند بخشيد و آنها را آزاد گذاشت تا كشتههاى خود را آزادانه به خاك بسپارند.(60) مروان حكم از اين برخورد شگفت زده شد و عدهاى به يكديگر مىگفتند: ما درباره على (ع) ستم روا داشتيم و بيعت با او را شكستيم، ولى وقتى او بر ما پيروز شد هيچ كس را بزرگوارتر و با گذشتتر از او پس از پيامبر (ص) نيافتيم. به پا خيزيد تا در نزد وى رويم و عذرخواهى كنيم.(61)
2 – عفو و گذشت امام حسن (ع)
پيرمردى مسافر از شام به مدينه آمده بود. روزى امام حسن (ع) را سوار بر مركب ديد و بر اثر كينهاى كه از او در دل داشت آنچه توانست از آن حضرت بدگويى كرد. امام (ع) نزد او آمد و به وى سلام كرد و در حالى كه لبخند بر چهره داشت، به او فرمود: اى پير مرد! به گمانم غريب هستى و گويا امرى بر تو اشتباه شده، اگر از ما درخواست رضايت كنى از تو خشنود مىشويم و اگر چيزى بخواهى به تو مىدهيم و اگر راهنمايى بخواهى تو را راهنمايى مىكنيم و اگر گرسنهاى تو را سير مىكنيم و اگر برهنه باشى تو را مىپوشانيم و اگر حاجت دارى آن را ادا مىنماييم. هنگامى كه آن پيرمرد در برابر گستاخىاش آن همه گذشت و بزرگوارى را از امام (ع) ديد شرمنده شد و تحت تأثير قرار گرفت، به طورى كه گريه كرد و گفت: گواهى مىدهم كه تو خليفه خدا در زمين هستى و خداوند آگاهتر است كه مقام رسالت خود را در وجود چه كسى قرار دهد. تو و پدرت نزد من مبغوضترين افراد بوديد، ولى اكنون محبوبترين افراد نزد من، تو مىباشى.(62)
3 – عفو و گذشت امام سجاد (ع)
عبدالملك بن مروان بعد از 21 سال حكومت استبدادى، در سال 86 هجرى از دنيا رفت و بعد از وى، پسرش وليد جانشين او شد. وليد براى آنكه از نارضايتىهاى مردم بكاهد، در مقام جلب رضايت مردم مدينه بر آمد. از اين رو هشام بن اسماعيل، پدر زن عبدالملك را كه حاكم مدينه بود و مردم همواره آرزوى سقوطش را مىكردند، از كار بر كنار نمود و به جاى او، عمر بن عبد العزيز، پسر عموى جوان خود را حاكم مدينه قرار داد. عمر براى باز شدن عقده دل مردم، دستور داد هشام بن اسماعيل را جلو خانه مروان حكم نگاه دارند و هر كس كه از هشام بدى ديده يا شنيده بيايد و تلافى كند. مردم نيز دسته دسته مىآمدند و دشنام و ناسزا و لعن و نفرين مىكردند. هشام بيش از همه نگران امام على بن الحسين (ع) و علويان بود و با خود فكر مىكرد انتقام على بن الحسين (ع) در مقابل آن همه ستمها و سبّ و لعنتها نسبت به پدران بزرگوارش، كمتر از كشتن نخواهد بود. ولى امام (ع) به علويان فرمود: خوى ما بر اين نيست كه به افتاده لگد بزنيم و از دشمن بعد از آنكه ضعيف شد، انتقام بگيريم. هنگامى كه امام (ع) به طرف هشام بن اسماعيل مىآمد، رنگ در چهره هشام باقى نماند، ولى بر خلاف انتظار وى، امام (ع) با صداى بلند فرمود: سلامٌ عليك و با او مصافحه كرد و بر حال او ترحم نمود و به او فرمود: اگر كمكى از من ساخته است حاضرم. بعد از اين واقعه، مردم مدينه نيز شماتت به او را متوقف كردند.(63)
ادیبی
2016-07-18 at 9:51 ب.ظ
چرا منبع ندارد؟؟نه پی دی اف نه این جا؟؟