داستان ایوب نبی
ايوب(ع) يكى از پيامبرانى است كه قرآن نبوت و پيامبرى آنها را بيان كرده است. خداى متعال خطاب به پيامبر خود حضرت محمد(ص) مىفرمايد:
إِنّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ والنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَإِسْمعِيلَ وَإِسْحقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْباطِ وَعِيسى وَأَيُّوبَ
همان گونه كه به نوح و پبامبران بعد از او وحى كرديم، به تو نيز وحى نموديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب و أسباط و عيسى و ايوب نيز وحى كرديم.
ايوب(ع) بسيار با تقوا و به مستمندان مهربان بود و از بيوه زنان و يتيمان دستگيرى مىكرد و فردى ميهماننواز بود. آن حضرت قوم خود را به پرستش خداى يكتا دعوت مىنمود. مورخان مىنويسند، حضرت ايوب(ع) صاحب اموال و دارايى فراوانى بود، وى انواع چهار پايان و بردگان و گوسفندان و زمينهاى وسيعى را در سرزمين <بثينه» از منطقه حوران… در اختيار داشت و از نعمت فرزندان و اولاد فراوان برخوردار بود. همه اينها از او گرفته شد و به انواع بيمارىها مبتلا گشت و جز قلب و زبانش كه به وسيله آنها ذكر خداى عزوجل مىگفت، عضو سالم ديگرى برايش باقى نمانده بود. وى در همه اين مشكلات شكيبا و سپاسگزار بود و در شب و روز و صبح و عصر، ذكر و تسبيح خدا را بر زبان داشت. بيمارى آن حضرت آن قدر به طول انجاميد كه كسى با او نشست و برخاست نمىكرد و همنشين، از نزديك شدن به او بيمناك بود. وى را ازشهر خارج كردند و در خرابهاى بيرون شهر افكندند. مردم با او قطع رابطه كردند و هيچ كس، جز همسرش كه رعايت حقّ او نمود و محبتها و نيكى و احسان وى را نسبت به خود مىدانست، كسى با او اظهار مهربانى و محبت نمىكرد.
همسرش نزد او رفت و آمد مىكرد و بامدادان او را نظافت كرده و كارهاى او را انجام مىداد، به نحوى كه خود روبه ضعف رفت و مال و دارايىاش اندك شد، بهگونهاى كه براى مردم كار مىكرد و از مزد آن براى شوهرش طعام تهيه مىكرد و سنگينى اين بار را تحمل مىكرد…. او پس از آن همه خوشبختى و وجود مال و دارايى، در مورد از دست دادن مال و دارايى و فرزند و گرفتارىهايى كه براى شوهرش به وجود آمد و تنگدستى و فقر و خدمتكارى براى مردم…همراه با شوهرش ايوب صبر و شكيبايى پيشه كرد.
همه اين دشوارىها صبر و سپاس و حمد و ثناى ايوب(ع) را فزونى بخشيد، تا آنجا كه آن حضرت در صبر و شكيبايى و ناگوارىها و مصيبتها ضربالمثل شد.دانشمندان در مدت گرفتارى حضرت ايوب اختلاف كردهاند: گفته شده كه سهسال بوده، و قولى نيز هفت سال و چند ماه مىداند و برخى آن را هيجده سال نقل كردهاند. منقول است كه همسرش به وى گفت: اى ايوب، اگر از خداى خود بخواهى، گرفتارى تو را رفع خواهدكرد. در پاسخ گفت: هفتاد سال سالم زندگى كردم، اگر هفتاد سال هم براى خدا صبركنم كم است.
گفتهاند: هر گاه مصيبتى بر حضرت ايوب(ع) وارد مىشد مىگفت: <اللّهم أَنْتَ أَخَذْتَ وَ أَنْتَ أَعطَيْتَ».
تاريخ نگاران در باره حضرت ايوب داستانهاى فراوانى نقل كردهاند كه اصل آنها را از سِفر ايّوب و از تفسيرى، به نام <هجاده» كه يهوديان بر تورات داشتهاند گرفتهاند، و چون در آن دخل و تصرف شده از ديدگاه دانشمندان بزرگ و مورد اعتماد اسلام قابل قبول نيست.برخى از مفسران، مانند استاد احمد مصطفى مراغى، در مورد نوع بيمارى حضرت ايوب(ع) كه بدان مبتلا گرديد، انتقاد كرده و درتفسير خود مىگويد: <اينكه گفتهاند بيمارى ايوب(ع) به اندازهاى بود كه مردم از او نفرت داشتند و او را از خانهاش بيرون برده و خارج شهر در خرابهاى جاى دادند و جز همسرش، كه نزد او رفت و آمد مىكرد و برايش آب و غذا مىبرد، كسى با آن حضرت ارتباط نداشت، همه اين مطالب از اسرائيليات است و بايد همه آنها را كذب و دروغ دانست؛ زيرا سند صحيحى كه اين گفتهها را تأييد كند، در دسترس نيست، وانگهى از جمله شرطهاى پيامبرى و نبوت اين است كه نبايد در وجود پيامبر، بيمارىهايى باشد كه مردم را از او متنفّر سازد؛ زيرا اگر پيامبر اين گونه باشد، نمىتواند با مردم تماس حاصل كرده و احكام و دستورات الهى را بدانان ابلاغ كند».