الگوهاي رفتاري والدين با فرزاندن
محيط يادگيري در دوران اوليه كودكي در چهارچوب خانواده، عامل بسيار مهمي در موفقيت و رشد طبيعي و پيشرفت اوست. برخي از محققان معتقدند كه 80 درصد هوش بالقوه تا سن 8 سالگي رشد ميكند و حافظه كودك در حدود 9 سالگي بسيار قوي است و بهترين و مفيدترين فرصت براي تمرين و تكرار مطالب و آموزههاي تربيتي بهتري و مفيدترين فرصت براي آموزش آنهاست.
پدر و مادر در كانون خانواده اولين الگوهاي يادگيري رفتارها و آموزههاي فرزندان هستند. آنان مانند خورشيدي هستند كه اشعه گرم و حياتبخش خود را به اطراف ميتابانند و ميتوانند سر چشمه مسرت و شادكامي فرزاندن و موفقيت آنها باشند.
ميزان مشاركت و دخالت والدين در فرآيندهاي آموزشي و پرورشي فرزندان امروزه مورد تأكيد قرار گرفته و جنبههاي رفتار والدين نسبت به فرزندان در شكلگيري شخصيت وجودي آنان بسيار حائز اهميت است. يكي از محققين به نام «دايانا بومرنيد» طبقهبندي جالبي در خصوص رفتار والدين نسبت به فرزندان دارد.
به اعتقاد او دو جنبه از رفتار والدين نسبت به فرزندان حائز اهميت است، يكي پاسخدهي والدين و ديگري توقع والدين. منظور از پاسخدهي والدين عبارت است از اين كه آنها تا چه حد به نيازهاي فرزند به شيوهاي حمايتي و پذيرنده واكنش نشان ميدهند و تقاضا خواهي يا توقع والدين عبارت است از اين كه تا چه حد والدين خواهان رفتار مسؤولانه از سوي فرزند خود هستند. والدين از لحاظ اين دو بعد تفاوت زيادي با يكديگر دارند. برخي از پدران و مادران گرم و جذاب و برخي ديگر بياعتنا و طرد كننده هستند.
برخي از والدين توقعات و انتظارات زيادي از فرزندان خود دارند و برخي ديگر بسيار آسانگير هستند. اين دو بعد مستقل از يكديگرند، يعني احتمال دارد كه پدر يا مادري بسيار تقاضامند باشند ولي اصلاً به فرزندان خود واكنش نشان ندهند و بر عكس.
بسياري از مطالعات و تحقيقات نشان داده كه اين طبقهبندي چهارگانه در فهم تأثير رفتار والدين بر فرزندان بسيار مهم است.
به پدر و مادري كه بسيار پاسخگو بوده ولي هيچ تقاضايي ندارند بسيار آسانگير ميگويند در حالي كه به پدر يا مادري كه هم بسيار پاسخگو هستند و هم بسيار تقاضامند مقتدر ميگويند.
به والديني كه تقاضاهاي زيادي دارند اما پاسخگو نيستند اقتدارگر يا خودكامه ميگويند و پدر يا مادري را كه نه تقاضايي دارند و نه پاسخگو هستند بيتفاوت مينامند.
والدين مقتدر، گرم ولي قاطع هستند، آنان براي رفتار فرزندان خود استانداردهايي تعيين ميكنند ولي انتظارات خود را با نيازها و تواناييهاي فرزندان متناسب ميكنند. اينان ارزش زيادي براي استقلال و خود راهبري فرزندان خود قايلند ولي معتقدند كه فرزند بايد مسؤوليت رفتار خود را پذيرا باشد، اين نوع والدين با فرزندان خود به گونهاي عقلاني برخورد ميكنند و با آنها در خصوص موضوعات مختلف زندگي و اجتماعي وارد گفتوگو، بحث و تبيين ميشوند. والدين خود كامه و اقتدار طلب براي فرمانبرداري و همنوايي ارزش زيادي قايلند. آنان بيشتر معتقد به اقدامات تشبيهي، آمرانه و مطلقگرا هستند و به محدود كردن استقلال فرزندان اهميت زيادي ميدهند.
والدين بسيار آسانگير، در زمينه انضباط بسيار منفعلانه عمل ميكنند، اينان تقاضاي چنداني ارز فرزندان ندارند و در مقابل آزادي بسياري به آنان ميدهند تا هر طور كه ميخواهند عمل كنند، اينان معتقدند كه كنترل و نظارت نوعي تجاوز به آزادي فرزندان است كه به رشد او صدمه ميزند. اين دسته از پدران و مادران به جاي اين كه فعالانه در شكلگيري رفتار فرزندان مؤثر باشند، خود را به عنوان منابعي در اختيار فرزندان و براي استفاده آنها ميبينند.
خانواده و والدين بيتفاوت، هر كاري ميكنند تا زمان و انرژي لازم براي تعامل با فرزندان خود را به حداقل برسانند، نوعي لااباليگري و غفلت در كار آنان هست. آنان اطلاعات بسيار اندكي در مورد فعاليتها و تعاملات فرزندان خود دارند، علاقه بسيار كمي نسبت به تجربه و پيشرفتهاي اخلاقي و آموزشي فرزندان از خود نشان ميدهند و در تصميمگيريها به ندرت به افكار فرزندان خود توجه ميكنند، اين نوع والدين حيات خانوادگي را بر اساس نيازها و علايق خود ميسازند.
طبقهبندي فوق ميتواند به بررسي روابط بين سبك رفتار والدين و رشد رواني – اجتماعي كودكان و نوجوانان و جوانان، كمك مهمي نمايد. به طور كلي فرزندان كه در خانوادههاي مقتدر بزرگ شده و رشد ميكنند در مقايسه با آنهايي كه در خانوادههاي نوع ديگر پرورش مييابند از لحاظ رواني – اجتماعي شايستگيهاي بيشتري مييابند، فرزندان پرورش يافته در خانوادههاي مقتدر احساس مسؤوليت بيشتري نموده، اتكا به نفس، انطباقپذيري، كنجكاوي و خلاقيت بيشتري داشته، داراي مهارت اجتماعي بيشتري بوده و در امور مختلف زندگي موفقتر هستند.
فرزندان پرورش يافته چه دختر و چه پسر در خانوادههاي بسيار آسانگير، احساس مسؤوليت بسيار اندك داشته و اعتماد به نفس پاييني دارند احساس حقارت بيشتري نموده، بيشتر با حلقه دوستان خود همنوايي دارند و كمتر قادرند تا در موقعيتهاي مختلف نقش هدايت و رهبري را به عهده بگيرند. نوجوانان و جواناني كه در خانوادههاي بيتفاوت رشد كردهاند اغلب زود تحريم ميشوند و بيشتر احتمال دارد در رفتارهاي بزهكارانه وارد شوند و اينگونه افراد خيلي زود و به راحتي گرفتار دوستان ناباب، ناهنجاريهاي رفتاري، مصرف مواد مخدر و نظاير آن كه امروزه به راحتي در دسترس آنان است، ميشوند. لذا مطالعات فراواني در زمينههاي روانشناسي و جامعه شناسي و علوم تربيتي وجود دارد كه بيانگر اين مسأله مهم است كه نحوه برخورد والدين با فرزندان و ميزان مشاركت جدي آنان در امر تربيتي، اخلاقي و آموزشي تأثير قابل توجهي داشته و موفقيت فرزندان را در مراحل مختلف زندگي به دنبال خواهد داشت.
در پايان يادآور ميشويم كه پيامبر گرامي اسلام (ص) فرمود: «من به تمام شما مسلمانان توصيه ميكنم كه نسبت به جوانان با نيكي و نيكوكاري رفتار كنيد و شخصيت آنان را گرامي و محترم بداريد.»
مشاور خانواده
۱۳۹۸-۰۸-۲۱ at ۷:۲۶ ب.ظ
مطلب خوبی بود. ممنون