گسترش اسلام
دين اسلام زماني دين اصلي و مهم و حداقل دين اكثريت مردم قسمتي از جهان بود كه بيش از نصف جهان متمدن در سه قاره آسيا، آفريقا و اروپا را تشكيل ميداد و از جبال پيرنه (pyrenee) و اسپانيا در اروپا تا منتهياليه آسيا در خاور دور(تا چين و گينهنو) و از مراكش در شمال آفريقا تا دورترين نقطه جنوب آفريقا و مستعمره كاپ (cape colony) شامل دو سوم قاره آفريقا را در بر ميگرفت. محتملاً اگر مقاومت و لجاجت شديد فرانكها (francs) در قرن دوم هجري مانع نشده بود، دين اسلام سرتاسر اروپا را فراگرفته بود. اسلام در زمان حاضر دين رسمي 39 كشور و دين اكثريت در 42 كشور و دين اقليتهاي وسيع و بزرگ (ده درصد بيشتر) در كشورهاي متعدد است. پيروان اسلام در زمان حاضر در سرتاسر جهان پراكنده ميباشند و جمعيت بيش از يك ميلياردي مسلمانان جهان در حدود بيش از بيست و پنج درصد جمعيت كل جهان را تشكيل ميدهد.
انتشار اسلام در بين ملل گوناگون و در سرزمينهاي مختلف، كه در مواردي ابتدا حتي با مقاومت و مخالفت شديد ساير اديان موجود قبل از اسلام مانند مسيحيت، يهوديت، دين زرتشتي، هندو، بودايي و ديگر اديان روبرو شد، مرهون عوامل و معلول علل و شرايط و خصوصيات مختلف و شايد به طور اصلي و اساسي عوامل و علل معنوي، رواني و ديني بوده است.
مردم را ميتوان به اكراه و به زور وادار كرد تا عملاً و حتماً كاري را انجام دهند، ولي نميتوان آنان را مجبور نمود تا اصل، نظريه، فلسفه، عقيده، مكتب و دين و مذهبي را باور كنند و آن را با دل و جان بپذيرند؛ انتشار اسلام به صورت پذيرش آن به عنوان دين به وسيله مردم، همواره معلول علل و عواملي معنوي، رواني و ديني بوده است نه معلول زور و فشار؛ هر چند در مواردي عوامل غيرمعنوي و رواني و ديني نيز به انتشار آن كمك كرده و در نشر آن موثر بوده است. اين در حالي است كه بعضي از افراد و حتي گروههايي كه اسلام را پذيرفتند جواب قاطعي براي سؤال از علت و علاقه و توجه خود به آن در ابتدا ندارند و نميتوانند جزئيات و خصوصيات عوامل پذيرش اسلام را به عنوان دين خود تجزيه نمايند زيرا اسلام به عنوان يك دين و يك سيستم فكري و زندگي و به عنوان يك نظام هماهنگ اخلاقي و راه و رسم زندگي جامع به طور كلي نظر آنان را به خود جلب نموده است و آنان شيفته تركيب اسلام و مجموع آن شدهاند بدون آنكه جزئيات آن را تجزيه كرده باشند. به هر صورت شيفته شدن به مجموع تركيبي اسلام در مورد افراد بيشتر صادق است و معمولاً پذيرش اسلام به وسيله افراد به صورت انفرادي به اين گونه صورت گرفته است. گسترش اسلام در بين جوامع و پذيرش اسلام بهطور دستهجمعي معمولاً و قاعدتاً معلول يك عامل اصلي و يا عوامل مهم ميباشد.
البته اسلام بر خلاف اديان ديگر تنها يك نظام روحاني و رواني نيست بلكه يك نظام كامل فرهنگي و اجتماعي و فكري و زندگي و داراي خصوصيات و مشخصات ميباشد. ولي بايستي توجه شود كه اين مطلب مستلزم آن نيست كه تمام گروههايي كه اسلام را به عنوان دين خود پذيرفتهاند آن را به تفصيل و به دقت مطالعه و بررسي كرده و سپس آن را به صورت يك كل پذيرفتهاند. مردم معمولاً تحت تاثير يك يا چند عامل معين شيفته و عاشق آن شدهاند و آن را بر دين سنتي و آبا و اجدادي خود ترجيح دادهاند و بعيد به نظر ميرسد كه انتشار اسلام به وسيله گروهها و ملل مختلف با استفاده آنان از روش تحقيق علمي انجام گرفته باشد. در حقيقت نشر وسيع اسلام نيز از راه پذيرش دستهجمعي اسلام صورت گرفته است. هرچند ممكن است اين پذيرشهاي دستهجمعي معلول استفاده از روش علمي يك رهبر و مرهون رهبري افراد معيني بوده باشد. درست است كه فعاليتهاي تبليغاتي و ديني مسلمانان در راه نشر اسلام همواره يكي از عوامل مهم گسترش اسلام بوده است و نيز اين حقيقت را نميتوان ناديده گرفت كه عشق و علاقه شديد به حق و حقيقت كه همواره در دل و جان مسلمانان شعلهور بوده است آنان را بر آن ميداشت كه تنها به دانستن حقيقت قناعت ننموده و آن را در انحصار خود قرار ندهند بلكه آن را به ديگران نيز عرضه دارند و بنابراين اسلام و پيام آن را به مردم ديگر در سرزمينهاي ديگري كه به آنها راه مييافتند معرفي نمايند، ولي بررسي مسأله اسلام به طور كلي و تاريخ انتشار آن طبعاً و خواه ناخواه ما را به اين حقيقت راهنمايي ميكند كه عوامل، علل و شرايط گوناگون موجب پذيرش وسيع آن به وسيله مردم مختلف و گسترش سريع آنان در سرزمينهاي گوناگون و در بين پيروان اديان ديگر مانند ملل مسيحي اروپا، آفريقا و آسيا شده است؛ عوامل اجتماعي، اقتصادي، آموزشي، فرهنگي، معنوي، رواني، سياسي، تاريخي، جغرافيايي و ديگر عوامل.
بعضي از عوامل اصلي و مهم پذيرش اسلام و گسترش آن در بين جوامع و ملل مختلف بودهاند. اصل امر به معروف و نهي از منكر كه بر طبق آن نشر حقيقت و اسلام وظيفه ديني هر مسلماني است، مسلمانان را در راهنمايي به اسلام كمك فراوان نمود. به علت همين اصل امر به معروف و نهي از منكر است كه به ميزان بسيار فراواني كتب و ادبيات مناظرهاي در اسلام به وجود آمده است و حتي تعدادي از اين كتب و ادبيات نوشته و تاليف تازه مسلمانان بوده است زيرا پس از تشرف به اسلام راهنمايي ديگر به آن را وظيفه خود ميدانستند. در مواردي نويسندگان غيرمسلمان با دشواري فراوان كوشيدهاند تا اسلام را به عنوان ديني كه از راه اكراه گسترش يافته معرفي نمايند.
بايستي خاطر نشان ساخت كه تعصب تا حدي يكي از خصوصيات تمام اديان و سيستمهاي فكري است و حداقل بعضي از پيروان تمام اديان داراي تعصب بودهاند اما اسلام همواره كوشيده است تا آن را كنترل نموده، با آن مبارزه كند و براي جلوگيري از تحميل و در راه نابودي آن گام برداشته است. از طرف ديگر، هر چند تعصب ممكن است به عنوان وسيله تحميل يك سيستم فكري و يا نظريهاي بر ديگران مورد استفاده قرار گرفته باشد، اما هرگز نميتواند به وسيله عقلا و دانشمندان به عنوان تنها عامل گسترش و پذيرش عقيده و يا نظريهاي مخصوصاً عقايد و نظرات ديني به طور مداوم پذيرفته شود. ما ميتوانيم نمونه تغيير دين به علت تحميل و اجبار و حتي استفاده از وسايل غير انساني را در تاريخ تمام اديان پيدا كنيم ولي اينگونه تغيير دين موقتي و ظاهري بوده و به هر صورت اسلام هيچگاه آن را تجويز ننموده است و منابع موثق اسلامي مسلماً آن را طرد نموده و قرآن، قاطعترين منبع تعاليم اسلامي، آن را با شدت رد كرده است. به هر حال بهتر است يادآوري شود كه روشهاي خشونتآميز بيشتر به وسيله غير مسلمانان و دشمنان اسلام به منظور جلوگيري از گسترش اسلام مورد استفاده قرار گرفته است نه به وسيله مسلمانان براي انتشار آن. داستانهاي مربوط به شكنجه، قتل، آزار مسلمانان اسپانيا و استفاده از روشهاي غيرانساني و تفتيش عقايد كه به وسيله فرديناند (ferdinand) و ايزابل (isabella) براي جلوگيري از گسترش اسلام و تحميل مسيحيت مورد استفاده قرار گرفت افشاگر استفاده از غيرانسانيترين روشها و وسايل و شديدترين نوع تعصب در تاريخ اديان در طول تاريخ بشري است. اگر جنگ و شكنجه عليه مسلمانان در قسطنطنيه در اوايل قرن هشتم ميلادي نبود سرتاسر اروپاي شرقي از جمله روسيه ممكن بود به اسلام گرويده باشد.
اگر جنگهاي شديدي كه به سر كردگي چارلز مارتل (charles martel) به منظور متوقف نمودن پيشرفت اسلام در همين سرزمين برپا شد، نبود، سرتاسر اروپاي غربي و تمام جهان غرب نيز ممكن بود مسلمان شده باشند. بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه استفاده از جنگ، فشار و روشهاي غيرانساني به جاي آنكه براي گسترش اسلام مورد استفاده قرار گرفته باشد براي متوقفكردن آن عليه مسلمانان مورد استفاده قرار گرفته است. اين جريان تاريخي طولانيتر از آن است كه به تفصيل در اين جا بررسي شود. حقيقت اين است كه زور و فشار معمولاً عليه اسلام، نه به نفع آن به كار رفته است. به هر صورت تعصب شديد غيرمسلمانان بود كه موجب پيدايش جنگها، فشارها و حملات فراوان در طول تاريخ اديان شده است؛ مانند جنگهاي صليبيون عليه مسلمانان كه در حدود صد سال به طول انجاميد.(1099- 1187م)
به علل مختلف ولي به طور عمده به علت تحريكات و تعصب و جهل ميسيونرهاي مسيحي در قرون وسطي، مخصوصاً پس از جنگهاي يكصد ساله صليبي، حضرت محمد صليالله عليه و آله در نظر اروپاي مسيحي با عناوين موهن ياد شد؛ حتي كسي چون دانته نيز از اين غرضورزيها داشت. مسلمانان به عنوان كفار و ناباوران شناخته شدند و اسلام به عنوان دين بتپرستي معرفي شد. يوحناي دمشقي پيامبر اعظم صليالله عليه و آله را به نام mamad ناميد و او را [العياذ بالله] پيامبر كاذب خوانده و بعضي مسيحيان به ايشان اتهامات ناشايسته نسبت دادند و آن حضرت را بيمار و […] خواندند. مسيحيان به حدي عليه اسلام متعصب و جاهل بودند و دشمني داشتند كه بعضي از آنان حتي نام حضرت «محمد» صليالله عليه و آله را با «الله» اشتباه ميكردند و فكر ميكردند كه مسلمانان «محمد» را پرستش ميكنند. به علت تعصب، غرضورزي و دشمني فراوان نسبت به اسلام و به علت جهل آنان و در دست نداشتن اطلاعات و معلومات دقيق در مورد اسلام، كاملاً عادي بود كه مسيحيان موفقيت و گسترش وسيع اسلام را به عوامل نادرست و شرايط نامساعد مانند زور و فشار نسبت دهند؛ در صورتي كه اسلام با پيروان ساير اديان حداكثر احترام را مدعي ميداشت و قرآن كريم حضرت موسي و عيسي عليهماالسلام را به عنوان پيامبران بر حق الهي و اوليالعزم تصديق كرد و آزادي فزايندهاي براي پيروان اين اديان، تحت مراقبت و آرامش اسلامي قائل بوده است.
نشر اسلام نه باشمشير كه با پيام جهانگستر و سعادتبخش آن بوده است كه لطافت و پويايي خود را در همه اعصار و امكنه حفظ كرده و خواهد كرد.
نقشه گسترش اسلام