علوم اخلاقی و شرعی
چهار رکن اخلاق عبارتند از کرامت انسانی (Human Dignity) ، سود رسانی (Beneficence) ، ضرر نرسانی (Non Malfeasance) و عدالت (Justice) . در بررسی کاربردی اصول اخلاق در پژوهش های علوم پزشکی می توان نگاه ويژه ای به هر يک از اين اصال داشت. از سوی ديگر در ايران، سابقه طولانی در زمينه علوم پزشکی و اخلاق پزشکی از پيش از اسلام تا دوران شکوفائی علوم دانشمندان مسلمان وجود دارد. در اين مقاله سعی شده است اصطلاحات و تعاريف رايج در مبحث اخلاق زيستی و اصول شرعی در پژوهش های علوم پزشکی گرد آوری و تشريح گردد و همچنين ويژگيها و اختصاصات هر يک از اصول اخلاقی جداگانه بررسی گردد. در کنار ارکان علم اخلاق بايد توجه داشت که، يکی از ويژگی های انسان بر اساس اصول اخلاقی زيستی، داشتن ظرفيت تصميم گيری است؛ اين ويژگی انسانی نياز به ايجاد فضائی را ايجاد می کند که برای تصميم گيری مستقل و خود آئينانه و داشتن رضايت کاملاً آگاهانه متناسب باشد. پس برای آماده کردن بستر پژوهشی اخلاق مدار بايد به نهاد رضايت نيز توجه ويژه داشت. بررسی ها نشان می دهد که طراحی و اجرای پژوهش هايی با سودرسانی هدفمند و با پرهيز از ضرر رساندن به آزمودنی ها و لحاظ کردن کرامت انسانی ايشان همه و همه در سايه همزيست کردن عقايد اخلاقی متعدد رايج در جوامع با اصول شرعی مورد قبول اکثريت مردم، امکان پذير خواهد بود.
وظیفه دشوار فقیهان امروز پیراستن فقه از بی اخلاقی هاست. آنان دیگر نمیتوانند فقط به وجوب و حرمت فقهی افعال مکلفان بیاندیشند، اندیشه در وجوب و حرمت اخلاقی افعال از آن ضروری تر است. نه هر چه حرمت فقهی دارد حرمت اخلاقی هم دارد(چون خوردن ذبیحه کفار) و نه هر چه وجوب فقهی دارد وجوب وجواز اخلاقی هم دارد (چون وجوب قتل مرتد) و نه هر چه جواز فقهی دارد جواز اخلاقی هم دارد (چون طلاق یکسویه زن به دست مرد). به عبارت دیگر گناهان ونارواهای فقهی لزوماً نارواهای اخلاقی نیستند ولی رخصتهای فقهی گاه جزو محرّمات اخلاقی اند و رفع تزاحم این دو وظیفه واجب اخلاقی فقیهان دردمند است. فقهی که رخصت به شکسن پیمان میدهد و بهتان های ناموسی و جاسوسی به مخالفان را مشروع میشمارد قطعاً فقهی نامشروع است. پیراستن فقه از این آلودگی ها و بازگرداندن مشروعیت بدان، در گرو گشودن ابواب علم اخلاق به روی علم فقه است و این تازه یکی از هفتاد نقصان علم فقه امروزین است.در متون علم اصول ،به علوم مورد نیاز فقیه که میرسند میگویند دانستن ادبیات عرب ومنطق وعلم اصول از واجبات اصلی ست.هیچ جا نمیگویند دانستن علم اخلاق وفلسفه اخلاق هم ضروری ست وهمین است که فتاوای فقهی چنین بیگانه با اخلاق شده اند. به فقه آموزان باید گفت فقه سیاسی وحکومتی را فرو گذارید و فقه اخلاقی را بردارید که ضروری تر وخدا پسندتر و انسان نوازتر است.