دلایل نورانی بودن قرآن
قرآن مجيد براي نزول خود اهدافي را ذكر كرده است. اين اهداف در سه مجموعه قرار ميگيرند: بخشي ناظر به بعد بينش و فكر انسان است، بخشيديگر بهگرايشهاي انسان توجه دارد و بخش سوم، رفتار انسان را مد نظر قرار داده است. گزارشي از اين سه بخش در پي ميآيد:
الف) اهداف قرآن در بعد بينش
1- رهايي از غفلت
قرآن مجيد يكي از اهداف خود را نجات انسان از غفلت معرفي ميكند: «تنزيل العزيز الرحيم لتنذر قوما ما انذر آباؤهم فهم غافلون» (يس:6); قرآن فرستاده خداي شكستناپذير و مهربان است تا كساني را كه پدرانشان بيم داده نشدهاند بيم دهي; زيرا ايشان غافلاند. در اين آيه، نجات مردم از غفلت، هدف قرآن تلقي شده است و براي تحقق چنين هدفي ميفرمايد: بايد مردم بيم داده شوند تا به هوش آيند و از غفلت رهايي يابند.
انسان براي رسيدن به كمال واقعي خود، بايد در چندراهيها، راه صحيح را برگزيند و براي گزينش، بايد به راههاي گوناگون و سود و زيان هر يك توجه داشته باشد; ولي گاهي انسان در اثر سركشي غرايز، بهگونهاي ميشود كه تا حد حيوان تنزل ميكند و از توجه به راههاي گوناگون غافل ميشود. اين غفلت ريشه بسياري از گمراهيها و انحرافات است. قرآن مجيد در توصيف جهنميان ميفرمايد: «اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون» (اعراف:179); اين گروه با آنكه چشم و گوش و عقل دارند از آنها بهره نميگيرند; همانند چهارپايان، بلكه از آنان نيز گمراهترند; زيرا اينان غافلاناند.
انسان در اثر غفلت، اصلا توجه خود را به خدا، معارف حق و راههاي تكامل از دست ميدهد، تا چه رسد به آنكه آنها را برگزيند و بدانها دل بندد و در مسير آنها حركت كند. قرآن ميفرمايد: برخي انسانها از خدا، آخرت و آيات الهي، كه نقش بسزايي در سعادت آنان دارد، غافل شدهاند، بايد به آن توجه كنند.
2- به يادآوردن فراموش شدهها
خداوند بزرگ از راه فطرت، عقل و وحي، حقايقي را در اختيار بشر قرار داده، ولي انس با دنيا، لذايذ مادي و وسوسههاي شيطاني و هواهاي نفساني سبب شده است كه آن حقايق را فراموش كند. قرآن يكي از اهدافش به ياد آوردن آن حقايق است: «ان هو الا ذكر للعالمين» (تكوير:29); قرآن براي جهانيان جز يادآوري چيز ديگري نيست.
قرآن مجيد بر اين باور است كه انسانها امور بسياري را فراموش كردهاند. خداوند متعال، نعمتهاي او،آيات الهي، پيمان و ميثاق خدا،معارف و احكامي كه از سوي پروردگار در اختيارشان قرار گرفته است، معاد و روز جزا و اعمالي كه خود انجام دادهاند اموري است كه انسان در طول زندگي خود آنها را فراموش ميكند و ضرورت دارد كه كسي آنها را يادآوري كند. برخي از انسانها گاه در اثر فراموشي خدا، خود را نيز فراموش ميكنند و دچار از خود بيگانگي ميشوند; «نسوالله فانساهم انفسهم» (حشر:19); خدا را فراموش كردند، خداوند هم آنان را نسبتبه خودشان دچار فراموشي ساخت.
انساني كه خود را فراموش ميكند ديگري را، كه بر او حاكم شده و در او نفوذ كرده است، خود ميپندارد. او فكر ميكند كه خودش ميخواهد و خودش تصميم ميگيرد، ولي در واقع، او نيست كه تصميم ميگيرد; هواي نفس، شيطان و انسانهايي كه او را مسخ كردهاند به او دستور ميدهند، دردهاي ديگران را، كه دشمنان او هستند، درد خود ميداند و درمان آنها را درمان خود ميپندارد; زيرا آنها را خود پنداشته است. او به دنبال هواي نفس و شيطان ميرود و ميگويد: دلم ميخواهد، خودم چنين تشخيص دادهام; «كالذي استهوته الشياطين في الارض حيران» (انعام:71); مانند كسي كه شيطانها او را فريفتهاند و عقل و دلش را ربودهاند سرگردان است، «كالذي يتخبطه الشيطان من المس» (بقره:275); مانند آن كه شيطان او را مس كرده، در او نفوذ نموده، تحتسلطه خود درآورده، او را از تعادل خارج كرده است و توان حركت در مسير تكامل خود را ندارد.
قرآن راه نجات از خودفراموشي و از خود بيگانگي را «ياد خدا» و فراموش نكردن او ميداند. اگر انسان خدا را به ياد آورد خداوند هم او را ياد ميكند: «فاذكروني اذكركم واشكروا لي و لا تكفرون» (بقره:153); پس مرا (خدا را) ياد كنيد، من هم شما را ياد ميكنم و مرا سپاس گوييد و كفر نورزيد. اگر خدا انسان را ياد كند از خودفراموشي نجات مييابد.
3- ارائه بينشهاي صحيح و ضروري
انسانها در شناختخدا و جهان دچار برداشتهاي نادرستي شدهاند و در بسياري از موارد، شناخت صحيحي از جهان، خود و خدا ندارند، چنان كه در موارد بسياري نميتوانند با اتكاء به ابزارهاي شناختبشري شناختهاي لازم را به دست آورند; «و ما اوتيتم منالعلم الا قليلا» (اسراء:85) قرآن مجيد ميفرمايد: ما قرآن را فرو فرستاديم تا همه شناختهاي صحيح و لازم براي هدايت انسان به كمال واقعياش را در اختيار او قرار دهيم; «و انزلنا اليك الكتاب تبيانا لكل شيء.» (نحل:89) اصلا دليل آمدن پيامبران: همين بوده است كه بشر از دستيابي به همه شناختهاي لازم و صحيح، كه براي سعادت وي ضروري ميباشد، ناتوان است.
4- ارائه دلايلروشن بر بينشهاي صحيح و ضروري
انسان براي پيمودن مسير صحيح كمال نيازمند آن است كه راه درست و صحيحي را، كه به كمال واقعي او منتهي ميشود، به او نشان دهند و بر صحيح بودن آن راه، دليل روشن و قطعي نيز داشته باشد تا عقلش سيراب گردد، به پيمودن مسير او را فرمان دهند و در طول راه دچار ترديد و توقف يا عقبگرد نشود و در برابر شهوات و وساوس شيطاني از حيث عقلي نلغزد. قرآن كريم هم راه راستين تكامل را نشان ميدهد و هم با پشتوانه دلايل روشن و يقينآور، استواري آن را تضمين ميكند. قرآن كريم در آياتي به اين حقيقت اشاره ميكند: «و بينات من الهدي و الفرقان» (بقره:185)، «قد جاءكم برهان من ربكم.» (نساء: 174)
البته نشان دادن راه به دو صورت ممكن است: نخست آنكه كليه جزئيات موضوع از سوي قرآن بيان شود و بر آن استدلال گردد. دوم آنكه راهي براي به دست آوردن جزئيات موضوع به ما نشان دهد و بر آن استدلال كند; مثلا، راه امامت را در اختيار ما قرار دهد و بر آن استدلال نمايد و ما از طريق آن راه، جزئيات را به دست آوريم، بدون آنكه براي هر مساله نيازمند استدلال باشيم. هرچند اين آگاهيها غير از ايمان به آنهاست، ولي علم زمينه ايمان را فراهم ميسازد و اگر بسيار شفاف باشد و به آن معتقد شود زمينهساز خشيت از خداست; «انما يخشي الله من عباده العلماء» (فاطر:28); همانا بندگان دانشمند از خدا ميترسند.
5- تبيين حق از باطل
تبيين مسائل اختلافي و ارائه معياري براي شناختحق از باطل در مسائل اختلافي و مشتبه، يكي ديگر از اهداف قرآن است: «و ما انزلنا عليك الكتاب الا لتبين لهم الذي اختلفوا فيه» (نحل:64); و ما كتاب را بر تو نازل نكرديم، مگر براي آنكه آنچه را در آن اختلاف كردهاند برايشان روشن سازي; «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس وبينات من الهدي والفرقان» (بقره:185); ماه رمضان است كه در آن، قرآن براي هدايت مردم و ارائه نشانههاي روشن هدايت و معيار تشخيص حق و باطل نازل شده است.
با آنكه بسياري از حقايق از طريق دل، عقل و وحي در اختيار انسان قرار گرفته، ولي وساوس شيطان به شكلهاي گوناگوني جلوه حق را مشوه ميكنند، حتي در حقايق روشن نيز اختلاف ايجاد مينمايند، به گونهاي كه گاهي انسانهاي پاكسرشت نيز از تشخيص حق به طور كامل، ناتوان ميشوند. قرآن، كه كتاب هدايت هر انسان پاكسيرت است، براي زدودن زنگارهاي وساوس شيطاني از چهره حقيقت، گاه خود به بيان حقايق مورد اختلاف ميپردازد و گاه ميزان و معيار تشخيص حق و باطل را بيان ميكند; مانند ارجاع به اهل ذكر در آيه شريفه «فاسالوا اهل الذكر» (نحل: 42) و يا آياتي كه بر اعتبار عقل، تجربه و حجيت قول پيامبر و امام وجود دارد.
6- تدبر در آيات قرآن
تدبر و دقت در آيات قرآن در فهم آن نقش بسزايي دارد و در روايات نيز بر آن تاكيد فراوان شده و خواندن بيتامل و بيتدبر، بدونخير واسفبار ناميده شده است. درآيه شريفه29سوره ص ميفرمايد: «كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته»; كتاب پربركتي فرو فرستاديم تا در آياتش تدبر كنيد. در آيه83 سوره نساء فهم اعجاز قرآن در هماهنگي را منوط به تدبر دانسته است و در آيهاي ديگر ميفرمايد: آيا در قرآن تدبر نميكنند يا بر دلها قفل زده شده است؟ از دو آيه اخير استفاده ميشود كه تدبر در قرآن زمينه پي بردن به حقانيت آن را فراهم ميسازد و انسان را به راه صحيح دستيابي به كمال رهنمون ميشود، مگر كساني را كه در اثر گناه بر دلهاشان قفل زده باشند.
7- تفكر
قرآن مجيد از «تفكر» بسيار ستايش كرده است و خود از طريق يادآوري يا بيان و توضيح آيات با مثالها و توصيفهاي گوناگون و با گزارش كردن داستانها، به بهترين بيان، سعي دارد كه انسان را به فكركردن وادارد تا با انديشيدن درباره زندگي دنيا و آخرت مسير تكاملي خود را شكل دهد و به مقدمه و گذرا بودن دنيا و جاودانگي آخرت پي ببرد و فريفته دنيا نشود و دنيا را هدف قرار ندهد.