سوره ملک
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 30 آيه است
محتواى سوره:
سوره ملك- كه نام ديگرش «منجيه» (نجاتبخش) و نام سومش «واقيه» يا «مانعه» است زيرا تلاوت كننده خود را از عذاب الهى يا عذاب قبر نگاه مىدارد- از سورههاى بسيار پرفضيلت قرآن مىباشد، و مسائل زيادى در آن مطرح شده كه عمدتا بر سه محور دور مىزند.
1- بحثهائى پيرامون «مبدأ» و صفات خداوند، و نظام شگفتانگيز خلقت مخصوصا آفرينش آسمانها و ستارگان، و آفرينش زمين و مواهب آن، و همچنين آفرينش پرندگان، و آبهاى جارى و آفرينش گوش و چشم و ابزار شناخت.
2- بحثهائى پيرامون «معاد» و عذاب دوزخ، و گفتگوهاى مأموران عذاب با دوزخيان، و مانند آن.
3- انذار و تهديد كافران و ظالمان به انواع عذابهاى دنيا و آخرت.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از امام باقر عليه السّلام مىخوانيم كه فرمود: «سوره ملك سوره «مانعه» است، يعنى از عذاب قبر ممانعت مىكند، و در تورات به همين نام ثبت است، كسى كه آن را در شبى بخواند بسيار خوانده، و خوب خوانده، و از غافلان محسوب نمىشود». برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 232
البته اين همه آثار عظيم مربوط به خواندن بدون فكر و عمل نيست، هدف خواندنى است آميخته با الهام گرفتن براى عمل.
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- اين سوره با مسأله مهم مالكيت و حاكميت خداوند و جاودانگى ذات پاك او آغاز مىشود كه در واقع كليد همه بحثهاى اين سوره است.
مىفرمايد: «پر بركت و زوال ناپذير است كسى كه حكومت جهان هستى به دست اوست، و او بر هر چيز تواناست» (تبارك الذى بيده الملك و هو على كل شىء قدير).
(آيه 2)- در اين آيه به هدف آفرينش مرگ و حيات انسان كه از شؤون مالكيت و حاكميت خداست اشاره كرده، مىفرمايد: «آن كسى كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كداميك از شما بهتر عمل مىكنيد» (الذى خلق الموت و الحياة ليبلوكم ايكم احسن عملا).
منظور از آزمايش خداوند نوعى پرورش است، به اين معنى كه انسانها را به ميدان عمل مىكشد تا ورزيده و آزموده و پاك و پاكيزه شوند. و لايق قرب خدا گردند.
به اين ترتيب عالم ميدان آزمايش بزرگى است براى همه انسانها و وسيله آزمايش، مرگ و حيات، و هدف اين آزمون بزرگ رسيدن به حسن عمل، كه مفهومش «تكامل معرفت، و اخلاص نيّت، و انجام هر كار خير» است.
و از آنجا كه در اين ميدان آزمايش بزرگ، انسان گرفتار لغزشهاى فراوانى مىشود و نبايد اين لغزشها او را مأيوس كند، و از تلاش و كوشش براى اصلاح خويش باز دارد، در پايان آيه به بندگان وعده يارى و آمرزش داده مىگويد: «و او شكست ناپذير و بخشنده است» (و هو العزيز الغفور).
(آيه 3)- بعد از بيان نظام مرگ و زندگى، به نظام كلى جهان پرداخته، برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 233
و انسان را به مطالعه مجموعه عالم هستى دعوت مىكند، تا از اين طريق خود را براى آن آزمون بزرگ آماده كند، مىفرمايد: «همان كسى كه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريد» (الذى خلق سبع سماوات طباقا).
و به دنبال آن مىافزايد: «در آفرينش خداوند رحمان هيچ تضاد و عيبى نمىبينى» (ما ترى فى خلق الرحمن من تفاوت).
با تمام عظمتى كه عالم هستى دارد هر چه هست نظم است و استحكام، و انسجام، و تركيبات حساب شده، و قوانين دقيق و اگر بىنظمى در گوشهاى از جهان راه مىيافت آن را به نابودى مىكشيد.
و در پايان آيه براى تأكيد بيشتر مىفرمايد: «بار ديگر نگاه كن (و عالم را با دقت بنگر) آيا هيچ شكاف و خلل و اختلافى (در جهان) مشاهده مىكند»؟! (فارجع البصر هل ترى من فطور).
منظور اين است كه هر چه انسان در جهان آفرينش دقت كند كمترين خلل و ناموزونى در آن نمىبيند.
(آيه 4)- و لذا در اين آيه براى تأكيد همين معنى مىافزايد: «بار ديگر به عالم هستى بنگر، سر انجام چشمانت به سوى تو باز مىگردد در حالى كه خسته و ناتوان شده» و در جستجوى خلل و نقصان در اين عالم بزرگ ناكام مانده است! (ثم ارجع البصر كرتين ينقلب اليك البصر خاسئا و هو حسير).
(آيه 5)- اين آيه، نظرى به صفحه آسمان افكنده، و از ستارگان درخشنده و زيبا سخن به ميان آورده، مىگويد: «ما آسمان پايين را با چراغهاى فروزانى زينت بخشيديم، و آنها [- شهابها] را تيرهائى براى شياطين قرار داديم، و براى آنان عذاب آتش فروزان فراهم ساختيم» (و لقد زينا السماء الدنيا بمصابيح و جعلناها رجوما للشياطين و اعتدنا لهم عذاب السعير).
اين آيه بار ديگر اين حقيقت را تأكيد مىكند كه تمام ستارگانى كه ما مىبينيم همه بخشى از آسمان اول است، آسمانى كه از ميان آسمانهاى هفتگانه به ما نزديكتر مىباشد، و به همين دليل به عنوان «السماء الدنيا» (آسمان نزديك و پائين) برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 234
از آن تعبير شده است.
(آيه 6)- از آنجا كه در آيات گذشته سخن از نشانههاى عظمت و قدرت خدا و دلائل آن در عالم آفرينش بود، در اينجا سخن از كسانى مىگويد كه اين دلائل را ناديده گرفته، و راه كفر و شرك را پيش مىگيرند، و همچون شياطين، عذاب الهى را به جان مىخرند.
نخست مىفرمايد: «براى كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند عذاب جهنم است و بدفرجامى است» (و للذين كفروا بربهم عذاب جهنم و بئس المصير).
(آيه 7)- سپس به شرح گوشهاى از اين عذاب وحشتناك پرداخته، مىافزايد: «هنگامى كه (كفّار) در آن افكنده شوند صداى وحشتناكى از آن مىشنوند و اين در حالى است كه پيوسته مىجوشد» (اذا القوا فيها سمعوا لها شهيقا و هى تفور).
آرى! هنگامى كه آنها با نهايت ذلت و حقارت در آن پرتاب مىشوند فرياد وحشتناك و طولانى جهنم بر مىخيزد، و تمام وجود آنها را در وحشت فرو مىبرد.
(آيه 8)- سپس براى مجسم ساختن شدت خشم «دوزخ» مىافزايد: «نزديك است از شدت غضب پاره پاره شود»! (تكاد تميز من الغيظ).
درست همانند ظرف عظيمى كه روى آتش فوق العاده پرحرارتى گذاردهاند و چنان مىجوشد و زير و رو مىشود كه هر زمان بيم متلاشى شدن آن مىرود.
سپس ادامه مىدهد: «هر زمان كه گروهى در آن افكنده مىشوند نگهبانان دوزخ (از روى تعصب و توبيخ) از آنها مىپرسند (مگر شما رهبر و راهنما نداشتيد؟) مگر بيم دهنده الهى به سراغ شما نيامد»؟ پس چرا به اين روز سياه افتادهايد؟! (كلما القى فيها فوج سالهم خزنتها ا لم ياتكم نذير).
(آيه 9)- ولى آنان در پاسخ «مىگويند: آرى بيم دهنده به سراغ ما آمد، ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هرگز چيزى نازل نكرده (تا به هواى نفس خويش ادامه دهيم، حتى به آنها گفتيم) شما در گمراهى عظيمى هستيد»! (قالوا بلى قد جاءنا نذير فكذبنا و قلنا ما نزل الله من شىء ان انتم الا برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 235
فى ضلال كبير)
.
نه تنها آنها را تصديق نكرديم، و به پيام حيات بخششان گوش فرا نداديم، بلكه به مخالفت برخاسته، و اين طبيبان روحانى را گمراه خوانديم، و از خود رانديم.
(آيه 10)- بعد به دليل اصلى بدبختى و گمراهى خود اشاره كرده «و مىگويند: اگر ما گوش شنوا داشتيم، و يا تعقل مىكرديم، در ميان دوزخيان نبوديم»! (و قالوا لو كنا نسمع او نعقل ما كنا فى اصحاب السعير).
(آيه 11)- آرى «اينجاست كه به گناه خود اعتراف مىكنند، دور باشند دوزخيان از رحمت خدا»! (فاعترفوا بذنبهم فسحقا لاصحاب السعير).
از يكسو خداوند گوش شنوا عقل و هوش داده، و از سوى ديگر پيامبرانش را با دلائل روشن فرستاده، اگر اين دو با هم ضميمه شوند سعادت انسان تأمين است.
و گر نه بدبختى و دورى از رحمت خدا نصيب انسان خواهد شد.
(آيه 12)- به دنبال بحثهائى كه در آيات گذشته پيرامون كفّار و سرنوشت آنها در قيامت بيان شد، قرآن در اينجا به سراغ مؤمنان و پاداشهاى عظيم آنها مىرود.
نخست مىفرمايد: «كسانى كه از پروردگارشان در نهان مىترسند مسلما آمرزش و پاداش بزرگى دارند»! (ان الذين يخشون ربهم بالغيب لهم مغفرة و اجر كبير).
(آيه 13)- سپس براى تأكيد مىافزايد: «گفتار خود را پنهان كنيد يا آشكار (تفاوتى نمىكند) او به آنچه در سينههاست آگاه است» (و اسروا قولكم او اجهروا به انه عليم بذات الصدور).
بعضى از مفسران شأن نزولى براى اين آيه از «ابن عباس» نقل كردهاند كه جمعى از كفار يا منافقان پشت سر پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله سخنان ناروائى مىگفتند و جبرئيل به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خبر مىداد، بعضى از آنها به يكديگر گفتند: «سخنان خود را پنهانى بگوئيد تا خداى محمّد نشنود»! برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 236
آيه فوق نازل شد و گفت: چه آشكار بگوئيد و چه پنهان، خدا از آن آگاه است.
(آيه 14)- اين آيه در حقيقت به منزله دليلى است براى آنچه در آيه قبل آمد، مىفرمايد: «آيا آن كسى كه موجودات را آفريده از حال آنها آگاه نيست؟ در حالى كه او (از اسرار دقيق) با خبر و آگاه است» (ا لا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير).
(آيه 15)- به دنبال بحثهائى پيرامون دوزخيان و بهشتيان، و كافران و مؤمنان كه در آيات پيشين گذشت در اينجا براى ترغيب و تشويق به پيوستن به صفوف بهشتيان، و بر حذر بودن از راه و رسم دوزخيان، به ذكر بخشى از نعمتهاى الهى، و سپس به قسمتى از عذابهاى او، اشاره كرده، مىفرمايد: «او كسى است كه زمين را براى شما رام كرد» (هو الذى جعل لكم الارض ذلولا).
«بر شانههاى آن راه برويد، و از روزيهاى پروردگار بخوريد، و (بدانيد) بازگشت و اجتماع همه به سوى اوست» (فامشوا فى مناكبها و كلوا من رزقه و اليه النشور).
«ذلول» به معنى «رام» جامعترين تعبيرى است كه در باره زمين ممكن است بشود. چرا كه اين مركب راهوار با حركات متعدد و بسيار سريعى كه دارد آن چنان آرام به نظر مىرسد كه گوئى مطلقا ساكن است، بعضى از دانشمندان مىگويند: زمين چهارده نوع حركت مختلف دارد كه سه قسمت آن حركت به دور خود، و حركت به دور خورشيد، و حركت همراه مجموعه منظومه شمسى در دل كهكشان است، اين حركات كه سرعت زيادى دارد چنان نرم و ملايم است كه تا براهين قطعى بر حركت زمين اقامه نشده بود كسى باور نمىكرد حركتى در كار باشد! از سوى ديگر، پوسته زمين نه چنان سفت و خشن است كه قابل زندگى نباشد، و نه چنان سست و نرم است كه قرار و آرام نگيرد، بلكه كاملا براى زندگى بشر رام است.
از سوى سوم، فاصله آن از خورشيد نه چندان كم است كه همه چيز از شدت برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 237
گرما بسوزد، و نه چندان دور است كه همه چيز از سرما بخشكد، فشار هوا بر كره زمين آن چنان است كه آرامش انسان را تأمين كند، جاذبه زمين نه آنقدر زياد است كه استخوانها را در هم بشكند، و نه آن قدر كم است كه با يك حركت انسان از جا كنده شود و در فضا پرتاب شود! خلاصه از هر نظر «ذلول» و رام و مسخر فرمان انسان است.
در عين حال تا گامى برندارد و تلاشى نكند بهرهاى از روزيهاى زمين نخواهد داشت! ولى بدانيد اينها هدف نهائى آفرينش شما نيست، اينها همه وسائلى است در مسير «نشور» و رستاخيز و حيات ابدى شما.
(آيه 16)- به دنبال اين تشويق و تبشير به سراغ تهديد و انذار مىرود، و مىافزايد: «آيا خود را از عذاب كسى كه حاكم بر آسمان است در امان مىدانيد كه دستور دهد زمين بشكافد و شما را در خود فرو برد، و دائما به لرزش خود ادامه دهد»؟! بطورى كه حتى قبر شما هم آرام نباشد (أ امنتم من فى السماء ان يخسف بكم الارض فاذا هى تمور).
آرى! اگر او دستور دهد اين زمين ذلول و آرام طغيان مىكند، و به صورت حيوان چموشى در مىآيد، زلزلهها شروع مىشود، شكافها در زمين ظاهر مىگردد و شما و خانهها و شهرهايتان را در كام خود فرو مىبلعد، و باز هم به لرزه و اضطراب خود ادامه مىدهد.
(آيه 17)- سپس مىافزايد: لازم نيست حتما زلزلهها به سراغ شما آيد بلكه مىتواند اين فرمان را به تندبادها دهد «آيا خود را از عذاب خداوند آسمان در امان مىدانيد كه تندبادى پر از سنگريزه بر شما فرستد» و شما را زير كوهى از آن مدفون سازد؟! (ام امنتم من فى السماء ان يرسل عليكم حاصبا).
«و به زودى خواهيد دانست تهديدهاى من چگونه است»! (فستعلمون كيف نذير).
(آيه 18)- در حقيقت آيات فوق به اين معنى اشاره مىكند كه عذاب آنها برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 238
منحصر به عذاب قيامت نيست، در اين دنيا نيز خداوند با مختصر تكان زمين، يا حركت بادها، مىتواند به زندگى آنها پايان دهد، و بهترين دليل اين امكان، وقوع آن در امتهاى پيشين است.
لذا در اين آيه مىگويد: «كسانى كه پيش از آنان بودند (آيات الهى و رسولان او را) تكذيب كردند، اما (ببين) مجازات من چگونه بود»؟! (و لقد كذب الذين من قبلهم فكيف كان نكير).
گروهى را با زلزلههاى ويرانگر، و اقوامى را با صاعقهها، و جمعى را با طوفان يا تندباد مجازات كرديم، و شهرهاى ويران شده و خاموش آنها را به عنوان درس عبرتى باقى گذارديم.
(آيه 19)- به اين پرندگان بالاى سر خود بنگريد! در آيات آغاز اين سوره به هنگامى كه بحث از قدرت و مالكيت خداوند بود سخن از آسمانهاى هفتگانه و ستارگان و كواكب آنها به ميان آمد، در اين آيه همين مسأله قدرت با ذكر يكى از موجودات به ظاهر كوچك عالم هستى تعقيب مىشود، مىفرمايد: «آيا به پرندگانى كه بالاى سرشان است و گاه بالهاى خود را گسترده و گاه جمع مىكنند نگاه نكردند؟! (ا و لم يروا الى الطير فوقهم صافات و يقبضن). همه پرواز مىكنند اما هر كدام برنامه مخصوصى دارند.
اين اجسام سنگين بر خلاف قانون جاذبه از زمين برمىخيزند، و به راحتى تمام بر فراز آسمان، ساعتها، و گاه هفتهها و ماهها پشت سر هم به حركت سريع و نرم خود ادامه مىدهند، بىآنكه هيچ مشكلى داشته باشند.
چه كسى بدن آنها را به گونهاى آفريده كه به راحتى در هوا سير مىكنند؟! و چه كسى اين قدرت را به بالهاى آنها بخشيده؟
لذا در پايان آيه مىافزايد: «جز خداوند رحمان كسى آنها را بر فراز آسمان نگه نمىدارد، چرا كه او به هر چيز بيناست،» و نياز هر مخلوقى را مىداند (ما يمسكهن الا الرحمن انه بكل شىء بصير).
اوست كه وسائل و نيروهاى مختلف را براى پرواز در اختيار آنها گذارده، برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 239
نگهدارنده پرندگان در آسمان، همان نگهدارنده زمين و موجودات ديگر است و هر زمان اراده كند نه پرنده قدرت پرواز دارد و نه زمين آرامش خود را حفظ مىكند.
(آيه 20)- در اين آيه به اين معنى اشاره مىكند كه كافران در برابر قدرت خداوند هيچ گونه يار و مددكارى ندارند، مىفرمايد: «آيا اين كسى كه لشكر شماست مىتواند شما را در برابر خداوند رحمان يارى دهد»؟! (امن هذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحمن).
نه تنها نمىتوانند شما را در گرفتاريها يارى دهند، بلكه اگر بخواهد همانها را مأمور عذاب و نابودى شما مىكند.
«ولى كافران تنها گرفتار فريبند» (ان الكافرون الا فى غرور).
پردههاى غرور و جهل بر عقلهاى آنها افتاده، و به آنان اجازه نمىدهد اين همه درس عبرت را بر صفحات تاريخ يا در گوشه و كنار زندگى خود ببينند. (آيه 21)- باز براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «يا آن كس كه شما را روزى مىدهد اگر روزيش را باز دارد» چه كسى مىتواند نياز شما را تأمين كند؟ (امن هذا الذى يرزقكم ان امسك رزقه).
هرگاه به آسمان دستور دهد نبارد، و زمينها گياهى نروياند، و يا آفات مختلف نباتى محصولات را نابود كنند، چه كسى توانائى دارد غذائى در اختيار شما بگذارد؟ و يا اگر روزيهاى معنوى و وحى آسمانى را از شما قطع كند چه كسى توانائى راهنمائى شما را دارد؟
اينها حقايقى است آشكار، ولى لجاجت و خيره سرى، حجابى است در برابر درك و شعور آدمى، و لذا در پايان آيه مىفرمايد: «بلكه آنها در سركشى و فرار از حقيقت لجاجت مىورزند» (بل لجوا فى عتو و نفور).
(آيه 22)- راست قامتان جاده توحيد! در تعقيب آيات گذشته، پيرامون كافران و مؤمنان، در اين آيه وضع حال اين دو گروه را در ضمن مثال جالبى منعكس ساخته، مىفرمايد: «آيا كسى كه به رو افتاده حركت مىكند، به هدايت نزديكتر است، يا كسى كه راست قامت در صراط مستقيم گام بر مىدارد» و پيش مىرود. برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 240
(ا فمن يمشى مكبا على وجهه اهدى امن يمشى سويا على صراط مستقيم).
در اينجا افراد بىايمان و ظالمان لجوج مغرور، به كسى تشبيه شدهاند كه از جادهاى ناهموار و پرپيچ و خم، مىگذرد، در حالى كه به رو افتاده، و با دست و پا، يا به سينه حركت مىكند، نه راه را به درستى مىبيند، و نه قادر بر كنترل خويشتن است، نه از موانع با خبر است و نه سرعتى دارد؟ كمى راه مىرود و درمانده مىشود.
ولى مؤمنان را به افراد راست قامتى تشبيه مىكند كه از جادهاى هموار و صاف و مستقيم با سرعت و قدرت و آگاهى تمام، به راحتى پيش مىرود.
چه تشبيه جالب و دقيقى؟ كه آثار آن در زندگى اين دو گروه كاملا نمايان است و با چشم خود مىبينيم.
(آيه 23)- در اين آيه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىافزايد: «بگو: او كسى است كه شما را آفريد، و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد، اما كمتر سپاسگزارى مىكنيد» (قل هو الذى انشاكم و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة قليلا ما تشكرون).
خداوند، هم وسيله مشاهده و تجربه را در اختيار شما قرار داد (چشم) و هم وسيله آگاهى بر نتيجه افكار ديگران (گوش) و هم وسيله انديشيدن در علوم عقلى (قلب) را، خلاصه تمام ابزار لازم براى آگاهى به علوم عقلى و نقلى را در اختيار شما گذارده است، اما كمتر كسى سپاس اين همه نعمتهاى بزرگ را به جا مىآورد، زيرا شكر نعمت آن است كه هر نعمتى در مسير هدفى كه به خاطر آن آفريده شده است به كار گرفته شود.
(آيه 24)- بار ديگر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىفرمايد: «بگو: او كسى است كه شما را در زمين آفريد و به سوى او محشور مىشويد» (قل هو الذى ذراكم فى الارض و اليه تحشرون).
پيام اين سه آيه اين است كه: در راه راست و صراط مستقيم ايمان و اسلام گام برداريد، و از تمام ابزار شناخت بهره گيريد، و به سوى زندگى جاويدان حركت كنيد.
برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 241
(آيه 25)- سپس در همين رابطه، به گفتار منكران معاد و پاسخ آنها پرداخته، مىفرمايد: «آنها (از روى استهزاء) مىگويند: اگر راست مىگوئيد اين وعده قيامت چه زمانى است»؟! (و يقولون متى هذا الوعد ان كنتم صادقين).
(آيه 26)- در اين آيه به آنها چنين پاسخ مىگويد: «به آنها بگو: علم آن تنها نزد خداست، و من تنها بيم دهنده آشكارى هستم» (قل انما العلم عند الله و انما انا نذير مبين).
و بايد چنين باشد چرا كه اگر تاريخ قيامت معلوم بود هرگاه فاصله زيادى داشت مردم در غفلت فرو مىرفتند، و اگر فاصله كم بود حالتى شبيه به اضطرار پيدا مىكردند، و در هر حال، هدفهاى تربيتى ناتمام مىماند.
(آيه 27)- در اين آيه، مىافزايد: «هنگامى كه آن (وعده الهى) را از نزديك مىبينند صورت كافران زشت و سياه مىگردد» به گونهاى كه آثار غم و اندوه از آن مىبارد (فلما راوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا).
«و به آنها گفته مىشود: اين همان چيزى است كه تقاضاى آن را داشتيد»! (و قيل هذا الذى كنتم به تدعون).
(آيه 28)- اين آيه و دو آيه بعد كه آخرين آيات سوره «ملك» است و همه با كلمه «قل» خطاب به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شروع مىشود ادامه بحثهائى است كه در آيات قبل با كفار شده، كه جنبههاى ديگرش در اين آيات، منعكس است.
نخست به آنها كه غالبا انتظار مرگ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و يارانش را داشتند و گمان مىكردند كه با مرگ وى آئين او برچيده مىشود و همه چيز پايان مىيابد- و غالب دشمنان شكست خورده در باره رهبران راستين هميشه همين انتظار را دارند- مىفرمايد: «بگو: به من خبر دهيد اگر خداوند مرا و تمام كسانى كه با من هستند، هلاك كند، يا مورد ترحم قرار دهد چه كسى كافران را از عذاب دردناك پناه مىدهد»؟ (قل ا رايتم ان اهلكنى الله و من معى او رحمنا فمن يجير الكافرين من عذاب اليم).
كافران مكه، به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مسلمانان نفرين مىكردند و تقاضاى مرگ او را برگزيده تفسير نمونه، ج5، ص: 242
داشتند به گمان اين كه اگر آن حضرت از دنيا برود، دعوتش نيز برچيده مىشود، آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ داد.
(آيه 29)- و در ادامه همين سخن مىافزايد: «به آنها بگو: او خداوند رحمان است، ما به او ايمان آورده، و بر او توكل كردهايم، و به زودى مىدانيد چه كسى در گمراهى آشكار است» (قل هو الرحمن آمنا به و عليه توكلنا فستعلمون من هو فى ضلال مبين).
يعنى، اگر ما به خدا ايمان آوردهايم، و او را ولى و و كيل و سرپرست خود برگزيدهايم، دليلش روشن است، او خداى رحمان است، رحمت عامش همه جا رسيده، و فيض انعامش دوست و دشمن را فرا گرفته، اما معبودهاى شما چه كارى كردهاند؟!
(آيه 30)- در آخرين آيه به عنوان ذكر يك مصداق از رحمت عام خداوند كه بسيارى از مردم از آن غافلند، مىگويد: «به آنها بگو: به من خبر دهيد اگر آبهاى (سرزمين) شما در زمين فرو رود چه كسى مىتواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد»؟! (قل ا رايتم ان اصبح ماؤكم غورا فمن يأتيكم بماء معين).
در رواياتى كه از ائمه اهل بيت عليهم السّلام به ما رسيده، آيه اخير به ظهور حضرت مهدى- عج- و عدل جهان گستر او تفسير شده است كه همه از باب «تطبيق» است، و به تعبير ديگر ظاهر آيه مربوط به آب جارى است كه مايه حيات موجودات زنده است، و باطن آيه مربوط به وجود امام و علم و عدالت جهان گستر اوست كه آن نيز مايه حيات جامعه انسانى است.