خداوند شیطان را شیطان نیافرید
بـسـيـارى مـى پـرسـنـد شيطان كه موجود اغواگرى است اصلا چرا آفريده شد وفلسفه وجود او چـيست ؟ در پاسخ مى گوئيم : خداوند شيطان ر، شيطان نيافريد، به اين دليل كه سالها همنشين فـرشـتـگان و برفطرت پاك بود، ولى بعد از آزادى خودسؤ استفاده كرد و بناى طغيان و سركشى گذارد.
دوم اينكه : از نظر سازمان آفرينش وجود شيطان براى افراد با ايمان وآنها كه مى خواهند راه حق را بپويند زيانبخش نيست بلكه وسيله پيشرفت و تكامل آنهااست ، چه اينكه پيشرفت و ترقى و تكامل ، همواره درميان تضادها صورت مى گيرد.
مـى دانـيـم ((شـيـطـان)) اسـم جنس است شامل نخستين شيطان و همه شيطانهامى شود ولى ((ابليس)) اسم خاص است و اشاره به همان شيطانى است كه اغواگرآدم شد، او طبق صريح آيات قـرآن از جـنس فرشتگان نبود، بلكه در صف آنها قرارداشت او از طايفه جن بود كه مخلوق مادى اسـت انـگـيـزه او در اين مخالفت كبر وغرور و تعصب خاصى بود كه بر فكر او چيره شد، او چنين مـى پنداشت كه از آدم برتر است و علت كفر او نيز همين بود كه فرمان حكيمانه پرورگار را نادرست شمرد.
نـه تـنـها عملا عصيان كرد از نظر اعتقاد نيز معترض بود، و به اين ترتيب خودبينى و خودخواهى ، مـحصول يك عمر ايمان و عبادت او را بر باد داد، و آتش به خرمن هستى او افكند، و كبر و غرور از اين آثار بسيار دارد!.
آيا سجده براى خدا بود يا آدم ؟
شك نيست كه ((سجده)) به معنى ((پرستش)) براى خداست ، ومعنى توحيدعبادت همين است كه غـيـر از خـداراپـرسـتـش نـكنيم بنابراين جاى ترديد نخواهد بودكه فرشتگان براى آدم ((سجده پـرستش)) نكردند، بلكه سجده براى خدا بود ولى بخاطر آفرينش چنين موجود شگرفى ، و يا اينكه سـجـده بـراى آدم كـردنـد امـا سجده به معنى ((خضوع)) نه پرستش در حديثى از امام ((على بن مـوسـى الـرضا))(ع)مى خوانيم : ((سجده فرشتگان پرستش خداوند ازيك سو، و اكرام و احترام آدم ازسوى ديگر بود، چرا كه ما در صلب آدم بوديم))!.
بـه هـرحـال بـعـد از اين ماجرا و ماجراى آزمايش فرشتگان به آدم دستورداده شد او و هـمـسـرش در بـهشت سكنى گزيند، چنانكه قرآن مى گويد: ((به آدم گفتيم تو و همسرت در بـهشت ساكن شويد و هرچه مى خواهيد از نعمتهاى آن گوارابخوريد))! (و قلنا يا آدم اسكن انـت وزوجك الجـنة و كلا منها رغدا حيث شئتما).
((ولـى بـه اين درخت مخصوص نزديك نشويد كه از ظالمان خواهيد شد))(ولاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين).
از آيـات قـرآن استفاده مى شود كه آدم براى زندگى در روى زمين ، همين زمين معمولى آفريده شـده بود، ولى در آغاز خداوند او را ساكن بهشت كه يكى از باغهاى سرسبز پرنعمت اين جهان بود ساخت.
شـايـد عـلت اين جريان آن بوده كه آدم با زندگى كردن روى زمين هيچ گونه آشنائى نداشت ، و تـحـمـل زحـمتهاى آن بدون مقدمه براى او مشكل بود، و ازچگونگى كردار و رفتار در زمين بايد اطـلاعـات بـيشترى پيدا كند او در اين محيطمى بايست تا حدى پخته شود و بداند زندگى روى زمـيـن تـوام بـا برنامه ها و تكاليف ومسئوليتها است كه انجام صحيح آنها باعث سعادت و تكامل و بقاى نعمت است ، وسرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى ، آرى اين خود يك سلسله تعليمات لازم بودكه مى بايست فرا گيرد، و با داشتن اين آمادگى به روى زمين قدم بگذارد.
در ايـنـجا ((آدم)) خود را در برابر فرمان الهى در باره خوددارى ازدرخت ممنوع ديد، ولـى شيطان اغواگر كه سوگند ياد كرده بود كه دست از گمراه كردن آدم و فرزندانش برندارد بـه وسـوسـه گـرى مـشـغـول شد، چنانكه قرآن مى گويد:((سرانجام شيطان آن دو را به لغزش واداشـت و از آنـچـه در آن بودند(بهشت) بيرون كرد)) (فازلهماالشيطان عنها فاخرجهما مما كانا فيه).
آرى از بهشتى كه كانون آرامش و آسايش و دور از درد و رنج بود بر اثر فريب شيطان اخراج شدند.
و چـنـانـكـه قـرآن مى گويد: ((مابه آنها دستور داديم كه به زمين فرود آئيد درحالى كه دشمن يكديگر خواهيد بود)) آدم و حوا از يكسو و شيطان از سوى ديگر(وقلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو) منظور از هبوط و نزول آدم به زمين نزول مقامى است نه مكانى يعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سرسبز پائين آمد.
((و بـراى شـمـا تـا مدت معينى در زمين قرارگاه و وسيله بهره بردارى است))(ولكم فى الا رض مستقر و متاع الى حين).
اينجا بود كه آدم متوجه شد راستى به خويشتن ستم كرده و از محيط آرام وپرنعمت بهشت بخاطر تـسـلـيـم شـدن در برابر وسوسه هاى شيطان بيرون رانده شده ،درست است كه آدم پيامبر بود و مـعـصـوم از گـنـاه ولى ، هرگاه ترك اولى از پيامبرسرزند خداوند نسبت به او سخت مى گيرد، هـمـانند گناهى كه از افراد عادى سر بزندو اين جريمه سنگينى بود كه آدم در برابر آن نافرمانى پرداخت.