جابربن حیّان ، دانشمندی در سدة دوم که مجموعة بزرگی از آثار در کیمیا، مذهب ، فلسفه ، طب ، ریاضیات ، نجوم و موسیقی به او منسوب است.
۱) شخصیت جابر.
شهرت جابر نه تنها به جهان اسلام محدود نميشود و غربيها او را تحت عنوان «گبر» ميشناسند. ابن خلدون درباره جابر گفته است: جابربن حيان پيشواي تدوين كنندگان فن كيمياگري است.
وي به آزمايش بسيار علاقمند بود. از اين رو ، مي توان گفت نخستين دانشمند اسلامي است كه علم شيمي را بر پايه آزمايش بنا نهاد. جابر نخستين كسي است كه اسيد سولفوريك يا گوگرد را از تكليس زاج سبز و حل گازهاي حاصل در آب بدست آورد و آن را زينت الزاح ناميد. جابر اسيد نيتريك يا جوهر شوره را نيز نخستين بار از تقطير آميزهاي از زاج سبز ، نيترات پتاسيم و زاج سفيد بدست آورد.
وجود واقعی داشتن یا نداشتن جابربن حیان یکی از موضوعات جنجالی تاریخ و تاریخ علم در سدة اخیر به شمار می آید و پژوهشگرانی چون هنری ارنست استیپلتون ، یولیوس روسکا ، پل کراوس ، فؤاد سزگین و سیدحسین نصر در رد یا تأیید آن استدلالهایی کرده اند ( رجوع کنید به ادامة مقاله ). پیشینة شبهه در مورد وجود او دست کم به قرن چهارم باز می گردد. نام او اولین بار در تعالیق ( تعلیقات ) ابوسلیمان منطقی سجستانی (متوفی ۳۷۰ یا ۳۹۰) آمده است . ابوسلیمان که بزرگِ حلقه ای علمی در بغداد بود، در اینکه جابر مؤلف مجموعه آثاری باشد که به وی نسبت داده اند، تردید کرده و گفته است که مؤلف واقعی آن مجموعه را، که شخصی به نام حسن بن نَکَد موصلی بوده ، شخصاً می شناخته است . در همان دوره ابن ندیم با تألیف الفهرست در ۳۷۷، تلاش کرد تشکیکاتی را که در آن زمان در مورد جابر وجود داشت ، برطرف کند ( رجوع کنید بهابن ندیم ، ص ۴۲۰؛ زندگینامة علمی دانشوران ، ذیل مادّه ) اما شبهه در مورد وجود جابر همچنان ادامه یافت ( رجوع کنید به صفدی ، متوفی ۷۶۴؛ ۱۴۱۱، ج ۱، ص ۲۵). در آثار کیمیایی ابن اُمَیل (متوفی ح ۳۵۰) و ابن وحشیه (قرن چهارم )، از آثار جابر نام برده شده است ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل مادّه ). ابن ندیم کنیة ابوعبداللّه را برای جابر ذکر کرده و رازی در آثار کیمیایی اش از او با عنوان «استاد ما، ابوموسی » یاد کرده است (ابن ندیم ، ص ۴۲۰ـ ۴۲۱).
در منابع شرح حال و غیر آن ، که جابر را معرفی کرده اند، گاه او را کوفی ( رجوع کنید به همانجا؛ قفطی ، ص ۱۶۰) و گاه اَزْدی خوانده اند زیرا بنا بر برخی گزارشها، جابر از قبیلة ازد در کوفه بوده است ( رجوع کنید به هولمیارد ، ص ۶۶ به بعد). گاهی نیز به سبب گرایش او به تصوف ، او را صوفی خوانده اند ( رجوع کنید به ابن صاعد اندلسی ، ص ۲۳۳؛ ابن خلّکان ، ج ۱، ص ۳۲۷). ابن خلّکان (متوفی ۶۸۱) نیز او را طَرسوسی خوانده است (همانجا).
بیشتر منابع ، سال تولد جابر را ۱۰۳ یا ۱۰۴ دانسته اند (برای تفصیلات رجوع کنید به هولمیارد، همانجا). بر اساس برخی منابع ، جابر در کوفه و بغداد می زیسته ، اما دربارة زمان اقامت وی در این شهرها اطلاعی در دست نیست . ابن ندیم (همانجا) در گزارشی عجیب ، از قول شخصی ثقه به نشانی خانة جابر در بغداد و کشف آزمایشگاه او در کوفه در زمان عزالدوله دیلمی (حک :۳۵۶ـ۳۶۷) اشاره کرده است که پس از بررسی این محل ، هاونی در آنجا پیدا شده است و گویا در آن قطعه ای طلا به وزن دویست رطل وجود داشته است . طبق نوشتة ابن ندیم ، جابر به سبب مناسب بودن آب و هوای کوفه ، در این شهر به کار اکسیر می پرداخته است . وی با برمکیان در ارتباط بوده و احتمالاً برای جعفر برمکی (متوفی ۱۸۷)، کتابی در بارة صناعت فاخر کیمیا نگاشته بوده است . او در این کتاب آزمایشهای عجیبی را در بارة یک روش بسیار پیشرفتة کیمیاگری وصف کرده است.
در ۱۸۸، با افول برمکیان در زمان هارون الرشید، جابر زندگی مخفیانه اش را در کوفه ادامه داد. طبق روایتی ، او تا زمان خلافت مأمون (حک :۱۹۸ـ ۲۱۸) زنده بوده است . در روایتی دیگر، او در سال ۲۰۰ در شهر طوس درگذشت در حالی که کتاب الرّحمة را زیر بالین داشت ( رجوع کنید به هولمیارد، همانجا).
دربارة این مطلب که آیا جابر شاگرد امام جعفر صادق علیه السلام بوده یا نه ، بحثهای بسیاری شده است . در مهم ترین منابع رجالی شیعی ، از قبیل رجال النجاشی و رجال الطوسی (هر دو تألیف شده در قرن پنجم )، در میان اصحابِ امام جعفر صادق علیه السلام هیچ ذکری از فردی به نام جابربن حیان به میان نیامده است اما شماری از مؤلفان ، از جمله ابن خَلَّکان (همانجا)، ابن ندیم (همانجا)، ابن طاووس (متوفی ۶۴۴؛ ص ۱۴۶)، صَفَدی (متوفی ۷۶۴؛ ۱۹۶۲، ج ۱۱، ص ۳۴)، امین (متوفی ۱۳۳۱ ش ؛ ج ۴، ص ۳۰)، صدیق حسن خان (متوفی ۱۳۰۷؛ ج ۲، ص ۴۶۲) و تستری (متوفی ۱۳۴۳ ش ؛ ج ۲، ص ۵۰۶ ـ ۵۰۷)، جابر را از شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام دانسته اند. در رساله های منسوب به جابر تصریح شده که کل آثار وی زیر نظر امام ششم ، نوشته شده که به عقیدة برخی پژوهشگران از نظر زمانی کاملاً غیرممکن است . پل کراوس ، پژوهشگر چک ، مسئلة نگارش این آثار را به طور همه جانبه بررسی کرده و به چندین ارجاع ناهمخوان (از لحاظ زمانی ) به آثار ارسطو، اسکندر افرودیسی ، جالینوس و دیگر متون یونانی ــ که بعدها در سدة سوم ترجمه شدند ــ توجه نموده است . کراوس چنین نتیجه گرفته که مجموعة آثار جابر دستاورد مشترک یک مکتب نه یک شخص بوده که به احتمال بسیار بین نیمة دوم سدة سوم و نیمة نخست سدة چهارم تألیف شده اند ( رجوع کنید بهکراوس ، ۱۹۴۳، مقدمه ). دیگر پژوهشگران برجسته ، همچون سیدحسین نصر (ص ۴۲ـ۴۳، ۲۵۸ـ ۲۶۸)، فؤاد سزگین (ج ۴، ص ۱۳۲ به بعد) و هانری کوربن (ص ۱۴۷ به بعد) از نتیجه گیری کراوس انتقاد کرده اند. آنان اظهار داشته اند که دلایلی وجود دارد که نشان می دهد پیش تر نیز ترجمه های عربی از متون یونانیِ مورد بحث وجود داشته است. به علاوه ، تحلیل تطبیقی چندین نسخة خطی از آثار منسوب به جابر ظاهراً روش دیگری را برای بررسی این انتسابها آشکار ساخته ( رجوع کنید به جابربن حیان ، ۱۹۹۶، مقدمة لوری ، ص ۷۲ـ۷۹؛ نیز رجوع کنید به سزگین ، ج ۴، ص ۲۳۱ـ۲۳۳) که بر اساس آنها هستة اصلی یادداشتهای احتمالاً کوتاه بسیار کهن دربارة کیمیاگری ، لابه لای مجموعه تفاسیر مشروحی که مؤلفان دیگر بعدها نوشتند قرار گرفتند و محو شدند. سپس در استنساخ و بازنویسیِ سوم این دو جزء، بُعد عقیدتی دیگری بدان افزوده شده که موجب یکدستی این رساله ها گردیده و مجموعه ای منسجم را شکل داده است . بنا بر نظر سزگین (ج ۴، ص ۱۰ـ۳۰، ۱۲۰ـ۱۲۵)، احتمال دارد که آموزه های علم کیمیا در طول تطور تاریخی خود از لحاظ نظری و عملی در محافل شیعی عراق ، حتی در زمان حکومت بنی امیه (۱۴ـ۱۳۲)، ارتقا یافته و طی دو سدة بعدی از لحاظ عقیدتی متداول تر شده باشد (نیز رجوع کنید به لوری ، ۱۹۹۶، ص ۴۸ـ۵۱، ۷۱ـ ۷۸).
صرف نظر از اینکه مؤلف آثار منسوب به جابر چه کسی بوده ، بدیهی است که این آثار مجموعه ای منسجم از آموزه های جابر را تشکیل می دهد. بخش عمدة این آثار از تعداد زیادی رساله های کوتاه تشکیل شده است : مائة و اثناعشر کتاباً (صدودوازده کتاب )، سبعون کتاباً (هفتاد کتاب )، الموازین ، خمسمائة کتاباً (پانصد کتاب ) و چندین مجموعة کوچک تر دیگر. کراوس در فهرست آثار منسوب به جابر حدود سه هزار عنوان را ذکر کرده ( رجوع کنید به کراوس ، ۱۹۴۳؛ قس سزگین ، ج ۴، ص ۲۳۱ـ ۲۶۸) که از آن میان حدود ۲۱۵ اثر موجود است و سزگین (ج ۴، ص ۲۶۸ـ۲۶۹) سی عنوان دیگر را نیز به فهرست موجود افزوده است . با اینکه برخی از این رساله ها بسیار کوتاه اند (در حد چند برگ) کل مجموعه یکی از مظاهر اصلی تفکر سنّتی علمی در دورة اسلامی است . هدف غایی اغلب این رساله ها کیمیاگری است ؛ یعنی ، ساخت اکسیر اعظم ، مادّه ای کامل که می تواند سرب و فلزات کم بها را به طلا و نقره بدل کند. در آثار منسوب به جابر، در بارة علوم و معارف دیگری همچون فلسفه ، حساب و هندسه ، پزشکی ، احکامِ نجوم ، علوم الخواص و دین نیز تألیفاتی وجود دارد. البته به دین نه به طور مستقل بلکه بیشتر به صورت جنبی در قالب علم کیمیا پرداخته شده است.
کیمیا، سلطان تمام علوم محسوب می شده است ؛ دانش شاهانه ای که علوم دیگر از آن نشئت می گیرند و بدان باز می گردند. ظاهراً هدف غایی کیمیاگری درک عمق حکمتی است که خداوند با آن جهان هستی را آفرید و تمام پدیده های طبیعی را سامان داد. به تعبیر جابر، کیمیا تمام فلسفه (اَلْفلسفةُ کُلُّها) است و سالکی که موفق به کشف اسرار آن شود، به علوم دینی یا دنیوی دیگر نیازی ندارد.
آرایی که در آثار منسوب به جابر می یابیم ، چند وجهی است . کیهان شناسی او که مبتنی بر نظریة صدور فیض از منبع الاهی است ، آنگونه که در کتاب التصریف شرح داده ( رجوع کنید بهجابربن حیان ، ۱۳۵۴، ص ۳۹۲ـ۴۲۴)، ملهم از مکتب نوافلاطونی است . جابر در این کتاب مبنای حرکت و هماهنگی و ترکیبهای گوناگون چهار عنصر را شرح داده است . طبیعت شناسی جابر بر مبنای ترکیب چهار عنصر ارسطو (آب ، آتش ، خاک و باد) است ، با این تمایز که وی طبایع چهارگانة اصلی (گرمی ، سردی ، خشکی وتری ) را ریشة این عناصر دانسته است که به طور مستقل وجود دارند. بدین طریق وی می توانسته است امکان استحالة جوهری را توجیه کند. کیمیاگر در هر مادّه ای می تواند بر میزان هر «طبعی » بیفزاید، از آن بکاهد یا حتی آن را حذف کند. او می تواند به فلز سرد و خشکی چون سرب ، گرمی و تری بیفزاید و فلزی کاملاً جدید مانند طلا به دست آورد. در آرای جابر این امر قطعی است که وی وجود جوهرهای ثابت (ذوات ) را مسلّم نمی دانسته است . در حیات طبیعی (از جمله حیات مواد معدنی )، همه چیز طی جنبشی فراگیر در حال تغییر است ؛ تحولی جهانی از اجسامی سخت و متراکم به کالبدهایی سبک تر، ظریف تر و روحانی تر. کیمیاگر به منظور ارتقا یا تسریع این سیر جهانی در آن سهیم می شود.
مؤلفانِ آثار منسوب به جابر تلاش بسیاری کرده اند تا نسبتِ ترکیبِ خواصِ طبیعیِ مجموعة بزرگی از مواد و قواعدِ تبدلات یا استحالة شیمیایی (یا داروشناختی ) آنها را کشف کنند. آنان هفت درجة ممکن برای ظاهر و هفت درجة ممکن برای باطن قائل شدند. درجة گرمی ، سردی و غیره هر مادّه ای طبق دستگاهی از نسبتهای عددی تنظیم ، و در جدولهای مفصّلی عرضه می شده است . این نسبتها «میزان » نامیده شده و بنابراین ، «علم موازین » همان اصل دانش کیمیا بوده است . گرچه آنان تصریح کرده اند که این دانش از منابع قدیم (آثار جالینوس ، بلینوس / آپولونیوس تیانایی ) نشئت گرفته ، روش آنان از بسیاری جهات بدیع است . برای مواد معدنی ، گیاهان و جانوران میزانهایی وجود دارد اما برترین شکل علم موازین در میزان الحروف آمده است . در مجموعه آثار منسوب به جابر، فرض بر این است که میان کلمات و ساختار عینی چیزهایی که نامگذاری می کنند، همگونی کامل وجود دارد. ۲۸ حرف الفبای عربی به چهار گروه تقسیم می شود: گرم ، سرد، خشک وتر، و هر گروه از یک تا هفت درجه تغییر می کند. نامهایی چون اُسرُب (سرب ) یا ذَهَب (طلا)، طبق علم «میزانِ حروف » در ساختار عینیشان ، میزان چهار خاصیت موجود در فلز را بیان می کنند. بنابراین ، کیمیاگر بی واسطه و مستقیماً به دانش نحوة کار با فلز دسترسی دارد، بدون اینکه مجبور به آزمایشهای دشوار و طولانی باشد. کراوس در اثر استادانه اش ، > جابربن حیان : مشارکت در اندیشة علمی در اسلام < (1986)، ضمن ارجاع دادن به منابع بسیار از جمله چندین نسخة خطی ، جزئیات تعالیم جابر را شرح داده است . کراوس همچنین به موضوع منابع یونانی آرای جابر پرداخته است اما به رغم تلاشهای او هنوز معلوم نیست که برخی از مهم ترین منابع جابر از یونانی ترجمه شده بودند یا در واقع رساله های مجعول متأخر بودند که بعدها در دورة اسلامی به عربی نوشته شدند.
جابر ادعا کرده است که می تواند موجود زنده ، جانور و حتی انسان بیافریند ( رجوع کنید به کراوس ، ۱۹۸۶، فصل ۳)، زیرا کیمیاگری که در فن خود استاد است ، قادر به تبدیل هر مادّه ای به مادّة دیگر است و کارهای او ادامة کار خدا در روی زمین است.
به نظر هانری کوربن ، برای درک بهتر چنین اظهاراتی احتمالاً باید آنها را در چارچوبی نمادین یا استعاری تفسیر کرد. آثار منسوب به جابر را نویسندگانی نوشته اند که در محیطی گنوسی (مجموعه ای از ادیان و مذاهب و نحله های دینی که در قرون اول و دوم پیش از میلاد و نیز از قرن اول تا سوم میلادی در فلسطین ، شامات ، بین النهرین و مصر وجود داشتند؛ رجوع کنید به غنوصیه * ) و رازآمیز می زیستند. به طور کلی جابر در چارچوب تفکر شیعی می اندیشیده و به نظر او کیمیا علمی الاهی بوده که خداوند به پیامبران و امامان خود عرضه کرده است . جابر، حضرت آدم و موسی و عیسی علیهم السلام و فلاسفه و حکمای یونان همچون فیثاغورس ، افلاطون و آپولونیوس تیانایی را امامان عصر خود می دانست . طی دورة اسلامی ، این عطیة الاهی (علم کیمیا) به طور عمده به امامان سپرده شد و در واقع آثار جابر در موارد متعدد، مشتمل است بر نقل قولهایی از متون مربوط به علم کیمیا و خطبة البیان منسوب به امام علی علیه السلام و نیز دارای ارجاعات بسیار به حکمت کیمیای امام جعفر صادق.
به رغم فحوای شیعی نوشته های منسوب به جابر، این نظریة کراوس که مؤلفان ، اسماعیلی مذهب بوده اند، پذیرفتنی به نظر نمی رسد. اول به دلیل موضع آشکار اتخاذ شده در کتاب الخمسین در مورد جانشینی موسی پسر امام جعفر صادق به جای او ( رجوع کنید به جابربن حیان ، ۱۳۵۴، ص ۴۹۹ـ۵۰۰) و دوم به دلیل این اعتقاد افراطی جابر یا گروهی از شیعیان مبنی بر تقدم و برتری حروف (برگرفته از نام بزرگان دین ) بر یکدیگر، مثل عین (در علی ) بر میم (در محمد)، آنگونه که در کتاب الماجد ( رجوع کنید بههمان ، ص ۱۱۵ـ ۱۲۵) شرح داده شده است . آنگونه که در آثار منسوب به جابر آمده ، راه دستیابی به دانش راه یگانه ای است . سالک ابتدا باید ریاضیات ، منطق ، فلسفه و پزشکی بخواند تا برای مطالعة کیمیا به خوبی آماده شود. سپس باید در آزمایشگاهش برای یافتن اکسیر اعظم یا حَجَرالفلاسفه تلاش کند. همچنین می تواند از مشاهدات حاصل از عملیات کیمیاگری خود به عنوان راهنما استفاده کند. اگر این عملیات با موفقیت پیش برود، معلوم می شود وی در صراط مستقیم به سوی دستیابی به علم الاهیِ نهفته در کتاب طبیعت ، به خصوص دنیای معدنیها، گام برمی دارد. علاوه بر این ، هنگامی که سالک در حال کار است ، خود نیز در حال تبدیل شدن است . به عقیدة جابر، انسان همان است که می داند. اگر وی اسرار روح را که زندگی می بخشد و خلق می کند و موجب دگرگونی موجودات می شود، درک کند، خودِ وی نیز روحانی شده است . کیمیاگر در پایان جستجویش در صراط مستقیم به سوی دستیابی به حجرالفلاسفه سیر می کند و به تعبیر جابر «امام همین است » ( رجوع کنید به همو، ۱۸۹۳، ص ۹۲). بنابراین ، سالکی که نمی تواند امام زمان خویش را ملاقات کند، با کیمیاگری و از طریق دانش امام ، به او دست می یابد. در این مرحله ، کیمیاگر به «شخص روحانی » تبدیل شده که مرتبه ای از سلسله مراتب روحانی نوع بشر است . جابر این سلوک را در رساله ای کوتاه اما مهم با عنوان کتاب الماجد شرح داده که طریق بنیادی و انقلابی به سوی علم الاهی است ( رجوع کنید به کوربن ، فصل ۳؛ برای تعالیم گوناگون شیعی جابر رجوع کنید به لوری ، ۱۹۸۹). سالک در حین کیمیاگری ــ که همواره با تحول خود فرد نیز همراه است ــ مرید امام می شود و طی پیشرفتهایی که حاصل می کند به انسان جدیدی بدل می گردد. ظاهراً تلاش در جهت خلق یک «انسان بزرگ » والاترین هدف کیمیاگر است . اهمیت تاریخ در نظر جابر یا مؤلفان آثار منسوب به جابر در چند نوشته جلوه گر شده است . در این رساله ها، پس از امام موسی کاظم علیه السلام نام هیچ امام دیگری ذکر نشده است اما ظاهراً ظهور حضرت قائم را به انتشار علوم سرّی ربط می دهند. مؤلف در کتاب البیان ( رجوع کنید بهجابربن حیان ، ۱۹۲۸، ص ۱۱ـ۱۲) اظهار داشته که زمان افشای اسرار نزدیک است ، حضرت قائم تمام علوم را آشکار و عیان خواهد کرد (نیز رجوع کنید به لوری ، ۲۰۰۰، ص ۸۰ ـ۸۱، ۸۶ ـ۹۰) و انسانیت به طور کامل و جدید نمود خواهد یافت . جابر در کتاب اخراج ما فی القوّةِ الی الفِعل ( رجوع کنید به جابربن حیان ، ۱۳۵۴، ص ۷۱ـ۷۲؛ نیز رجوع کنید به لوری ، ۱۹۸۹، ص ۱۱۱ـ۱۱۳) گفته است که تاریخ بشر قابل قیاس با کیمیاگریِ عظیمی است که هدف آن رسیدن از نقص («انسان صغیر») به کمال («انسان کبیر») است . در اینجا کیمیا صرفاً نمادین نیست بلکه وسیله ای مادّی است که موجب این تحول نوع بشر می شود؛ بنابراین ، می توان نتیجه گرفت که مجموعة آثار جابر نه فقط شامل مجموعه ای از نظرپردازیهای علمی و عقیدتی است ، بلکه همچنین حاوی طرحی «خیالی » برای تکامل بشریت است .
اکسیر و عقیده جابر درباره آن
عقیده براین بود همچنان که طبیعت میتواند اشیا را به یکدیگر تبدیل کند، مانند تبدیل خاک و آب به گیاه و تبدیل گیاه به موم و عسل بهوسیله زنبور عسل و تبدیل قلع به نقره در زیر زمین و … کیمیاگر نیز میتواند با تقلید از طبیعت و استفاده از تجربهها و آزمایشها همان کار طبیعت را در مدت زمانی کوتاهتر انجام دهد. اما کیمیاگر برای اینکه بتواند یک شیء را به شیء دیگر تبدیل کند، بهوسیلهای نیازمند است که اصطلاحا آن را اکسیر مینامند. اکسیر در علم کیمیا، به منزله دارو در علم پزشکی است. جابر اکسیر را که از آن در کارهای کیمیایی خود استفاده میکرد، ازانواع موجودات سه گانه (فلزات، حیوانات و گیاهان) به دست میآورد. او خود، در این زمینه میگوید: هفت نوع اکسیر وجود دارد:
اکسیر فلزی: اکسیر بدست آمده از فلزات.
اکسیر حیوانی: اکسیر بدست آمده از حیوانات.
اکسیر گیاهی: اکسیر بدست آمده از گیاهان.
اکسیر حیوانی – گیاهی: اکسیر بدست آمده ازامتزاج مواد حیوانی و گیاهی.
اکسیر فلزی – گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج موادفلزی و گیاهی.
اکسیر فلزی – حیوانی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و حیوانی.
اکسیر فلزی – حیوانی – گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و گیاهی و حیوانی.
عقیده جابر درباره فلزات
فلزات اصلی هفت تاست: طلا، نقره، مس، آهن، سرب، جیوه و قلع
این فلزات به تعبیر جابر قانون صنعت را تشکیل میدهند. به عبارت دیگر قوانین علم کیمیا بر این هفت فلز استوار است. با این حال، خود این کانیها از ترکیب دو کانی اساسی، یعنی گوگرد و جیوه بوجود میآیند که به نسبتهای مختلف، در دل زمین، باهم ترکیب میشوند. بنابراین، تفاوت میان فلزات هفتگانه تنها یک تفاوت عرضی وجود دارد نه جوهری که محصول تفاوت نسبت ترکیب گوگرد و جیوه در آن است. اما طبیعت هر یک از گوگرد و جیوه تابع دو عامل زمینی و زمانی است. به عبارت دیگر، تفاوت خاک زمینی که این دو کانی در آن بوجود میآیند و همچنین تفاوت وضعیت کواکب به هنگام پیدایش آنها موجب میشود که طبیعت گوگرد و یا جیوه تفاوت پیدا کند.
تعریف جابر از بعضی فلزات و تبدیل آنها
قلع:
دارای چهار طبع است. ظاهر آن، سرد و تر و نرم و باطنش گرم و خشک و سخت … پس هرگاه صفات ظاهر قلع به درون آن برده شود و صفات باطنی آن به بیرون آورده شود، ظاهرش خشک و در نتیجه قلع به آهن تبدیل میشود.
آهن:
از چهار طبع پدید آمده است که از میان آنها، دو طبع، یعنی حرارت و خشکی شدید به ظاهر آن اختصاص دارد و دو طبع دیگر یعنی برودت و رطوبت به باطن آن. ظاهر آن، سخت و باطن آن نرم است. ظاهر هیچ جسمی به سختی ظاهر آن نیست. همچنین نرمی باطن آن به اندازه سختی ظاهرش است. از میان فلزات جیوه مانند آهن است. زیرا ظاهر آن آهن و باطن آن جیوه است.
طلا:
ظاهر آن گرم و تر و باطنش سرد و خشک است. پس جمیع اجسام (فلزات) را به این طبع برگردان. چون طبعی معتدل است.
زهره(مس):
گرم و خشک است ولی خشکی آن از خشکی آهن کمتر است زیرا طبع اصلی مس، همچون طلا، گرم و تر بوده است اما در آمدن خشکی بر آن، آن را فاسد کرده است. لذا با از میان بردن خشکی، مس به طبع اولیه خود برمیگردد.
جیوه:
طبع ظاهری آن سرد و تر و نرم و طبع باطنیاش گرم و خشک و سخت است. بنابراین ظاهر آن، همان جیوه و باطنش آهن است. برای آن که جیوه را به اصل آن یعنی طلا برگردانی، ابتدا باید آن را به نقره تبدیل کنی.
نقره:
اصل نخست آن، طلا است ولی با غلبه طبایع برودت و یبوست، طلا به درون منتقل شده است و در نتیجه ظاهر فلز، نقره و باطن آن طلا گردیده است. بنابراین اگر بخواهی آن را به اصلش یعنی طلا برگردانی، برودت آن را به درون انتقال ده، حرارت آن آشکار میشود. سپس خشکی آن را به درون منتقل کن، در نتیجه، رطوبت آشکار و نقره تبدیل به طلا میشود.
در این قسمت از مقاله به بررسی این مسئله می پردازیم که آیا اصولا فردی به نام جابر ابن حیان در تاریخ علم وجود داشته است یا نه؟
مردی است در تاریخ اسلام به نام ” جابربن حیان ” که احیانا به او ” جابر بن حیان صوفی ” می گویند، او هم یکی از عجایب است. ابن الندیم در ” الفهرست ” جابربن حیان را یاد کرده و در حدود صد و پنجاه کتاب به او نسبت می دهد که بیشتر این کتابها در علوم عقلی است، و به قول آنروز در کیمیاست (در شیمی است) در صنعت است، در خواص طبایع اشیاء است، و امروز او را پدر شیمی دنیا می نامند. ظاهرا ابن الندیم می گوید او از شاگردان امام جعفر صادق است. ابن خلکان نیز که او هم سنی است از جابربن حیان نام می برد و می گوید: کیمیاوی و شیمیدان و شاگرد امام صادق بود. و دیگران نیز همین طور نقل کرده اند. و این علوم قبل از جابربن حیان هیچ سابقه ای در دنیای اسلام نداشته، یکدفعه مردی به نام ” جابربن حیان ” شاگرد امام صادق پیدا می شود و اینهمه رساله در این موضوعات مختلف می نویسد که بسیاری از آنها امروز ارزش علمی دارد. راجع به جابربن حیان خیلی بحث کرده اند، مستشرفین معاصر خیلی بحث کرده اند، همین تقی زاده، نیز خیلی بحث کرده است. البته هنوز خیلی مجهولات راجع به جابربن حیان هست که کشف نشده است. حال آنچه که عجیب است این است که در کتب خود شیعه اسمی از این آدم نیامده، یعنی در کتب رجال شیعه (ابن الندیم شاید شیعه باشد)، در کتب فقها و محدثین شیعه اسمی از این آدم نیست. یک چنین شاگرد مبرزی امام صادق داشته که احدی نداشته است.
قسمتی از این مطلب از مجهولات تاریخ است و هنوز تاریخ نتوانسته آن را صد در صد روشن کند. آن مقدار که هست همین است که این درسها را از امام صادق آموخت. البته هستند افرادی که به او اعتماد ندارند و می گویند جابربن حیان دوره اش اندکی متأخرتر از امام صادق است. آنها هم که می گویند متأخرتر است می گویند او شاگرد بعضی شاگردان امام صادق بوده است. ولی به هر حال آنهایی که نوشته اند و به همین مسئله اعتماد دارند به همین عنوان نوشته اند که او این درسها را از امام صادق فرا گرفت. و عمده این است که این علوم قبل از او سابقه نداشته است، و این نشان می دهد که حضرت شاگردان مختلفی در قسمتهای مختلف داشته اند. همه افراد (یک ظرفیت روحی و فکری ندارند) چنانکه حضرت امیر به کمیل بن زیاد می فرمود: «ان ههنا لعلما جما لو اصبت له حملة»؛ علم فراوانی دارم، افسوس که آدم مستعدش را پیدا نمی کنم. و بعد فرمود: پیدا می کنم، یکی مستعد و باهوش است اما حقه باز و دنیاطلب، می خواهد دین را وسیله مادی قرار دهد، و یکی مقدس و متدین است ولی احمق است و استعداد علمی ندارد. یک آدمی که هم استعداد علمی داشته باشد و هم استعداد اخلاقی پیدا نکردم.
همچنین مهدي نصيري نیز اخیرا با چاپ مقاله مبسوطي با عنوان «با نگاهي به كتاب مغز متفكر جهان شيعه؛ جابر بن حيان، واقعيت يا افسانه» در فصلنامه «سمات»، شهرت «جابر بن حيان» را به عنوان يكي از شاگردان امام صادق (ع) زير سؤال برد.
«مهدي نصيري» صاحبامتياز و مدير مسئول فصلنامه معرفتي اعتقادي «سمات» كه در عرصه تبيين و دفاع از معارف قرآن و اهل بيت (ع) مطالبي را منتشر ميكند، در شماره اخير اين نشريه، مقالهاي را درباره حقيقت وجودي «جابر بن حيان» در رشته تحرير در آورده است.
نشريه «سمات» بابي با عنوان «نقد مشهورات» دارد كه مقاله شماره سوم به قلم مهدي نصيري به نام «با نگاهي به كتاب مغز متفكر جهان شيعه؛ جابر بن حيان، واقعيت يا افسانه» چاپ و منتشر شده است.
نصيري در ابتداي اين مقاله به معرفي شخصيت و فعاليتهاي علمي «جابر بن حيان» پرداخته و سپس به اختلافات درباره تاريخ ولادت، زادگاه، تاريخ وفات، مدفن، مذهب، آثار منسوب به جابر را بيان كرده است.
نصيري در پايان مقاله خود با ميانتيتر «جمعبندي بحث» نوشته است:
1 ـ از مشهورات غلط جاي گرفته در اذهان بسياري اين است كه رسالهها و كتب علمي «جابر بن حيان» شاگرد برجسته امام صادق (ع) در شكلگيري علوم جديد غربي نقشي بهسزا داشته و اين امر يكي از دلايل مشروعيت و بلكه ديني بودن علوم مدرن است.
2 ـ مستشرقان و از جمله كتاب سخيف «مغز متفكر جهان شيعه» (ترجمه ذبيحالله منصوري، 1354) در شكلگيري اين انگاره نقشي اساسي داشتهاند.
3 ـ «جابر بن حيان» يكي از مبهمترين شخصيتهاي تاريخي اسلامي است و درباره كمتر شخصيتي اين مقدار اختلاف و تناقض گويي و ترديد وجود دارد. هيچ وجهي از وجوه شخصيتي جابر (اصل وجود او نام او تاريخ تولد، محل تولد، آثار، مذهب سال وفات و مدفن) مورد اتفاق مورخان نيست.
4 ـ اصل وجود فردي به نام «جابر بن حيان» را شايد نتوان انكار كرد؛ اما حكم به تشيع و شاگرد برجسته و شاخص امام صادق (ع) بودن او در حالي كه هيچ كتاب معتبر رجالي شيعه نامي از وي نبرده است، بسيار مشكل است.
5 ـ حتي با فرض اثبات اين كه امام صادق(ع) شاگردي به نام «جابر بن حيان» داشتهاند و وي آثاري را در زمينه علوم طبيعي مانند شيمي و طب تحت تعاليم امام (ع) نوشته است و اين آثار به اروپا رفته و در رنسانس علمي مدخليت داشته است، نميتواند اثباتگر مطلوبيت علوم مدرن غربي باشد، چرا كه علوم مدرن ادامه منطقي و تكامل يافته علوم سنتي نبوده و بلكه ماهيت و كاركردي متغاير و متفاوت با آن علوم دارند.
6 ـ كتاب «مغز متفكر جهان شيعه» كه اثر 25 خاورشناس غربي و اروپايي است، درصدد اين بوده است كه با طرح مطالبي اغلب غلط و غير مستند، تشيع را با مدرنيته و فلسفه و عرفان يوناني پيوند بزند و مقاومت شيعيان را در برابر اين سه جريان بيگانه و غيراسلامي تضعيف و بلكه محو نمايد.
منابع بخش اول :
1- ابن خلّکان ؛ ابن صاعد اندلسی ، التعریف بطبقات الامم : تاریخ جهانی علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجری ، چاپ غلامرضا جمشیدنژاد اول ، تهران ۱۳۷۶ ش ؛
2- ابن طاووس ، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم ، نجف ۱۳۶۸، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش ؛
3- ابن ندیم ؛ امین ؛ تستری ؛ جابربن حیان ، مختار رسائل جابربن حیان ، چاپ پ . کراوس ، قاهره ۱۳۵۴/۱۹۳۵؛
4- صدیق حسن خان ، ابجدالعلوم ، ج ۲، بیروت ۱۳۹۵؛
5- خلیل بن ایبک صفدی ، الغیث المسجم فی شرح لامیّة العجم ، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰؛
6- همو، کتاب الوافی بالوفیات ، ویسبادن ۱۹۶۲ـ ؛
7- علی بن یوسف قفطی ، تاریخ الحکماء، و هو مختصرالزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء ، چاپ یولیوس لیپرت ، لایپزیگ ۱۹۰۳
۲) آثار.
مهم ترین نکته در بررسی آثاری که به جابربن حیّان منسوب است ، پذیرش یا عدم پذیرش وجود شخصیت تاریخی جابر است (در این باره رجوع کنید به بخش اول مقاله ). از میان پژوهشگران معاصر، پل کراوس ، شرق شناس اتریشی (۱۹۰۴ـ ۱۹۴۴)، بر اساس پژوهشهایش بیش از همه در وجود شخصیت تاریخی جابر و اصالت آثار منسوب به او تشکیک کرد. به نظر کراوس ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ اول ، تکمله ، ذیل مادّه )، اصطلاحاتی که در آثار جابر وجود دارند، همان اصطلاحاتی هستند که در مکتب حنین بن اسحاق (متوفی ۱۹۴ـ ۲۶۰) به وجود آمدند، لذا مجموعة آثار منسوب به جابر نباید پیش از پایان سدة سوم پدید آمده باشد. همچنین به نظر کراوس (همانجا؛ نیز رجوع کنید به سزگین ، ج ۴، ص ۱۳۷)، غیرممکن است که اثری از مجموعة آثار منسوب به جابر را، بدون تردید در اصالت کل این آثار، جعلی بدانیم . در مقابل ، به نظر سزگین (ج ۳، ص ۷۰ـ۷۵)، در بارة اهمیت جایگاه حنین و شاگردانش در ترجمة متنهای علمی به عربی مبالغه شده و چند تن از دانشمندان و نویسندگان مسلمان ترجمه هایی کهن تر از ترجمه های حنین و معاصران او می شناخته اند و پاره ای از آثار جالینوس و ارسطو قبل از اواسط قرن دوم به عربی ترجمه شده بود، به طوری که مقایسة نوشته ای از جالینوس و ارسطو در ترجمة موجود حُبیش یا یحیی بن البطریق با نقل قولهای جابر از آنها حاکی است که جابر هیچ یک از دو ترجمة مذکور را در اختیار نداشته است ، لذا استناد جابر به این آثار، سندی برای تردید در وجود تاریخی او نیست . همچنین کراوس (ج ۱، ص LXIII ) این نوشتة ابوسلیمان سجستانی را که شخصی به نام حسن بن النَکَد موصلی مجموعة آثار جابر را نگاشته و آنها را به جابر نسبت داده ، شاهد اصلی بر اصالت نداشتن مجموعه آثار جابر دانسته است . سزگین (ج ۴، ص ۲۱۹) این دلیل را نیز ناکافی خوانده و نوشته است که از اظهارات سجستانی این نکته برمی آید که موصلی آثار چندی تألیف کرده و آنها را به جابر نسبت داده است ، چرا که در زمان او جابر شخصیتی مطرح بوده و آثارش طالبان بسیاری داشته است (برای آگاهی از مشروح نظریات سزگین در این باره رجوع کنید به سزگین ، ج ۴، ص ۱۷۵ـ ۲۲۹). در هر حال ، چه همانند کراوس مجموعة آثار جابر را مجموعه ای از نوشته های دیگران بدانیم که بدو منسوب شده اند و چه مانند سزگین صاحب و مؤلف واقعی این آثار را جابر بدانیم ، در سرزمینهای اسلامی از حیث تعداد، مجموعه ای وسیع و حتی حیرت انگیز از آثاری که نویسندة آنها جابربن حیّان دانسته شده است وجود دارد، و بسیاری از کتاب شناسان و فهرست نویسان و دانشمندان اسلامی به تفصیل یا اجمال از مجموعة آثار جابر یاد کرده اند. بنابراین در این مقاله به منظور آشنایی با وسعت این مجموعه و ترجمه های آن ، گزارشی از آثاری که جابر نویسندة آنها دانسته شده است ارائه می شود.
جابربن حيان ، كتابي مشتمل بر هزار برگ و متضمن 500 رساله ، تاليف كرده است. «برتلو» شيميدان فرانسوي كه به «پدر شيمي سنتز» مشهور است، سخت تحت تاثير جابر واقع شده و ميگويد: «جابر در علم شيمي همان مقام و پايه را داشت كه ارسطو در منطق .» جورج سارتون ميگويد: «جابر را بايد بزرگترين دانشمند در صحنه علوم در قرون وسطي دانست.» اريك جان هوليمارد ، خاورشناس انگليسي كه تخصص وافري در پژوهشهاي تاريخي درباره جابر دارد، چنين مينويسد:
جابر شاگرد و دوست امام صادق (ع) بود و امام را شخصي والا و مهربان يافت؛ بطوري كه نميتوانست از او جدا ولي بي نياز بماند. جابر ميكوشيد تا با راهنمايي استادش ، علم شيمي را از بند افسانههاي كهن مكاتب اسكندريه برهاند و در اين كار تا اندازهاي به هدف خود رسيد. برخي از كتابهايي كه جابر در زمينه شيمي نوشته عبارتند از : الزيبق ، كتاب نارالحجر ، خواص اكسيرالذهب ، الخواص ، الرياض و … .
ابن ندیم (ص ۴۲۲ـ۴۲۳) از جابر نقل کرده که سیصد کتاب در موضوع فلسفه ، ۳۰۰ ، ۱ کتاب در موضوع حِیَل و ۳۰۰ ، ۱ کتاب در صنایع مجموعه و آلات حرب (ماشینهای مکانیکی و جنگ افزارها) تألیف کرده است . بر این اساس ، عبداللّه نعمه ، نویسندة معاصر (ص ۲۴۵)، تعداد تألیفات جابر را بیش از ۹۰۰ ، ۳ عنوان دانسته است . همچنین از نظر کسانی که به وجود تاریخی جابر معتقدند، وی فهرستهایی از آثار خود تألیف کرده است ( رجوع کنید به دانش پژوه ، ص ۱۰۱۳). ابن ندیم (ص ۴۲۱) از دو فهرست آثار جابر یاد کرده است . یکی فهرست کبیر، حاوی آنچه او در بارة علوم و صنایع مختلف تألیف کرده و دیگری فهرست صغیر، حاوی آنچه فقط در موضوع کیمیا تألیف کرده است . بنا به نوشتة کراوس (ج ۱، ص ۳)، طغرایی ، دیگر کیمیاگر مسلمان (متوفی ۵۱۵)، فهرست سومی نیز از آثار جابر می شناخته که حاوی مجموعة آثار جابر تا زمان تألیف میزان الصغیر (یکی از آخرین رساله های منسوب به او) بوده است . ابن ندیم (ص ۴۲۱ـ ۴۲۳) فهرست موضوعی آثار جابر را به خصوص در زمینة کیمیا و کیمیاگری داده است . این فهرست موضوعی ــ که چند بخشی است ــ شامل مجموعة ۱۱۲ کتاب (که ابن ندیم ، ص ۴۲۱ نام تمامی آنها را برشمرده )، هفتاد کتاب ، دَه کتاب افزوده شده به مجموعة هفتاد کتاب ، بیست کتاب و هفده کتاب است ( رجوع کنید به همان ، ص ۴۲۱ـ۴۲۲). در ادامه ، ابن ندیم (ص ۴۲۲ـ۴۲۳) از مجموعة چند کتاب در پزشکی و کیمیا، سی کتاب که خود جابر نامی بر آنها ننهاده ، دو کتاب بزرگ در طب و نیز مجموعه آثار طبی جابر که تعداد آنها به پانصد جلد می رسیده ، یاد کرده است . از میان این آثار، کراوس (ج ۱، ص ۷۵ـ۹۹) و سزگین (ج ۴، ص ۲۵۲ـ۲۵۷) توانسته اند مجموعة دیگری از آثار منسوب به جابر، شامل آثاری در بارة رابطة تعادلی مواد را با نام کتب الموازین ، شناسایی نمایند. این مجموعه در اصل شامل ۱۴۴ رساله بوده که ابن ندیم (ص ۴۲۳) تنها چهار رسالة آن را بر شمرده و با عنوان اربعة کتب فی المطالب از آنها یاد کرده است . علاوه بر همة این آثار، سزگین ۴۴ عنوان از دیگر آثار منسوب به جابر را با نسخه های باقیمانده از آنها ( رجوع کنید بهج ۴، ص ۲۵۸ـ۲۶۵) و ۱۰۲ عنوان دیگر را ــ که تنها اسم آنها در دیگر آثار ذکر شده و از خود آنها نسخه ای باقی نمانده ( رجوع کنید بههمان ، ج ۴، ص ۲۶۵ـ ۲۶۸) ــ معرفی کرده است . فهرست تکمیلی سزگین (ج ۴، ص ۲۶۸ـ۲۶۹) شامل نام و نشانی سی کتاب دیگر است که در کتابنامه ای که کراوس از آثار جابر تهیه کرده بود، از آنها یاد نشده است (برای صورت تفصیلی آثار جابر و معرفی نسخه های خطی باقیمانده از آنها رجوع کنید به بروکلمان ، ج ۱، ص ۲۷۸ـ ۲۷۹، > ذیل < ، ج ۱، ص ۴۲۸ـ ۴۲۹؛ سزگین ، ج ۳، ص ۲۲۳، ج ۴، ص ۲۳۱ـ۲۶۹؛ هولمیارد ، ص ۴۶ـ۵۷).
یکی از مهم ترین جنبه های مورد بررسی در مجموعة آثار منسوب به جابر، زمان تدوین یا نگارش آنهاست . نقل قولهایی که در این مجموعه وجود دارد، بهترین قرینه برای محاسبة زمان تقریبی تألیف این آثار است . در مجموع این نقل قولها و به عبارت دیگر منابعی که برای تألیف این مجموعه از آنها بهره جسته اند به دوره ای تعلق دارند که می توان آن را نخستین دورة آثار مجعول (دوره ای که در آن آثاری جعلی به نام دانشمندان یونانی به وجود آمد) در عصر پیش از اسلام دانست . نوشته های مورد استناد در مجموعة جابری نام دانشمندانی چون سقراط و افلاطون و فُرفوریوس و آپولونیوس بر خود دارند اما مشخصة اصلی کیمیا در مجموعة جابری ، یعنی تهیة اکسیر از مواد آلی و به کارگیریِ روشهای کیمیاگری با استفاده از نوشادر (کلرور آمونیم ) حاصل از مواد آلی و غیرآلی در نوشته های یونانی نیامده اند ( رجوع کنید به سزگین ، ج ۴، ص ۱۵۶). از دیگر منابع مهم مجموعة آثار منسوب به جابر رساله هایی هستند منسوب به افلاطون . در مجموعة آثار جابر به استثنای کتاب النفس یا کتاب النفس الکبیر که احتمالاً همان گفتگوی فایدون بوده ، از دیگر منابع منسوب به افلاطون نامی ذکر نشده است . از سقراط نیز در مجموعة جابری نام برده شده که البته تأثیر به سزایی در تکوین نظام کیمیایی این مجموعه داشته است . منبع مهم این مجموعه در بارة نظام خلق جاندار و تولید مواد در آزمایشگاه ( رجوع کنید به بخش اول این مقاله ) نوشته ای منسوب به فرفوریوس با عنوان کتاب التولید است ( رجوع کنید به سزگین ، ج ۴، ص ۱۶۲ـ۱۶۳). از مهم ترین و پرحجم ترین منابع مجموعة جابری ، برخی از کتابهای آپولونیوس تیانایی ، دانشمند یونانی ، است که در منابع اسلامی به نام بلینوس معرفی شده است . در مجموعة جابری به ویژه از کتاب سرّالخلیقة و صنعة الطبیعة بلیناس نام برده شده است (برای بررسی تفصیلی منابع مجموعة جابری رجوع کنید به سزگین ، ج ۴، ص ۱۵۰ـ۲۳۱).
در مجموعة جابری ، آثاری وجود دارند که به منزلة شرحی بر سایر آثار این مجموعه ، یا شروحی بر آثار گذشتگان از جمله دانشمندان یونانی محسوب می شوند که از جمله می توان اینها را نام برد: شرح کتاب الرحمة المُعَنْوَن بکتاب الاُسّ (همان ، ج ۴، ص ۲۵۹)؛ تفسیر کتاب الاسطقس (همان ، ج ۴، ص ۲۲۳) و کتاب شرح المجسطی (ابن ندیم ، ص ۴۲۳). شرحهای منسوب به جابربن حیّان بر کتابهای مجسطی بطلمیوس و اصول اقلیدس اگرچه به جای نمانده اند، از نخستین شروحی بوده اند که در قلمرو عالم اسلام بر آثار این دو دانشمند پرآوازة یونانی نوشته شدند. در عین حال ، شروحی نیز بر مجموعة جابری نوشته شده است ، از جمله ابن ابی العَزاقر شلمغانی (متوفی ۳۲۱) و ابوقران نَصِیبِینی (سدة سوم ) هر یک شرحی بر کتاب الرحمة نوشته اند ( رجوع کنید به همان ، ص ۴۲۴ـ۴۲۵؛ کراوس ، ج ۱، ص ۹). علاوه بر شرحی بدون نام مؤلف ( رجوع کنید به سزگین ، ج ۴، ص ۲۳۲)، شرحی نیز از طغرایی به نام سِرّالحکمة فی شرح کتاب الرحمة یا در نسخه ای دیگر با عنوان مفاتیح الرحمة بر این کتاب وجود دارد ( رجوع کنید به بروکلمان ، > ذیل < ، ج ۱، ص ۴۳۹). نعمه (ص ۲۴۴) از شرح رازی بر کتاب الاثنینِ جابر یاد کرده است . سالم بن احمدبن شَیخان (۹۹۵ـ۱۰۴۶) تفسیری بر کتابهای جنات الخُلد و الرحمة الصغیر نوشته است ( رجوع کنید به سزگین ، ج ۴، ص ۲۵۹).
از مجموعة جابری ترجمه های مختلفی به زبانهای اروپایی شده است . مهم ترین و کهن ترین این ترجمه ها، ترجمة مجموعة هفتاد کتاب است که گراردوس (ژرار) کرمونایی آنها را به زبان لاتین در سده های میانه ترجمه کرد (برای آگاهی از مجموعه ترجمه های گراردوس از آثار جابر رجوع کنید به اشتاین اشنایدر ، ص ۱۹ـ ۲۳، ش ۱۵۲؛ مظهر، ص ۶۱۷ـ ۶۱۸). عنوان ترجمه شدة مهم ترین این آثار عبارت است از: الهیئة ، با عنوان Liber Condonation is (سزگین ، ج ۴، ص ۲۴۲)؛ البیان و التبیان ، با عنوان Liber qui est LXX et est postremus (همان ، ج ۴، ص ۱۴۶)؛ کتاب الاسرار ، با عنوان Secreta secretorum (مظهر، ص ۵۵۰)؛ کتاب الموازین ، با عنوان Libver de ponderibisartis (همان ، ص ۵۵۱)؛ کتاب المجردات ، باعنوان denudatorum Liber (همان ، ص ۶۱۷)؛ کتاب التصریف ، با عنوان mutotorium Liber (همانجا)؛ کتاب الثلاثین ، با عنوان XXX verbis (همانجا)؛ مصحّحات سقراط ، با عنوان Ad laudem socratis dixit Gebenis (همان ، ص ۶۱۸)؛ الوصیة ، با عنوان Geberi testamuntum (همانجا)؛ و الخالص ، با عنوان Sumina perfectionis (همانجا).
برخی از آثار جابر به دیگر زبانهای اروپایی نیز ترجمه شده است . روسکا مجموعه آثار کتاب المُلک ، کتاب الزیبق الشرقی ، کتاب الزیبق الغربی ، کتاب نارالحجر و کتاب ارض الحجر را در مجموعة > کیمیاگران عرب < ، جلد ۲، هایدلبرگ ۱۹۲۴ به فرانسه ترجمه کرده و به چاپ رسانده است . مجموعة کتاب التجمیع ، کتاب الرحمة الصغیر و کتاب الموازین الصغیر و اسرارالکیمیا را نیز برتولت به فرانسه ترجمه کرده و در جلد سوم مجموعة > کیمیای عربی < ، در ۱۸۹۳ در پاریس به چاپ رسانده است (تجدیدچاپ در آمستردام ۱۹۶۷). کتاب الماجد را نیز هانری کوربن به فرانسه ترجمه و در ۱۹۵۰ در زوریخ چاپ کرده است. پیر لوری نیز ده کتاب از مجموعة هفتاد کتاب را به فرانسه ترجمه و در ۱۹۸۳ در پاریس چاپ کرده است (چاپ دوم ۱۹۹۶).
مهم ترین مجموعه ترجمه های آثار جابر به زبان آلمانی مجموعه ای است که دارمستتر از روی ترجمة لاتینی آنها فراهم آورده و در ۱۹۲۲ در برلین به چاپ رسانده است . دیگر ترجمة آلمانی ، ترجمه ای است که رکس از کتاب اخراج ما فی القوة الی الفعل تهیه کرده و در ۱۹۷۵ در ویسبادن به چاپ رسانده است . استیل کتاب هتک الاستار را به انگلیسی ترجمه و در ۱۸۹۲ در لندن چاپ کرده است . به نوشتة نعمه (ص ۲۵۱؛ مظهر، ص ۶۱۹)، خواص اکسیر الذهب نیز به انگلیسی ترجمه شده است . مجموعه ای از آثار جابر نیز به زبان فارسی وجود دارند که به نظر می رسد از عربی به فارسی ترجمه شده باشند، اگرچه در تعلق پاره ای از این آثار به مجموعة جابری تردید وجود دارد (برای آگاهی از نام و مشخصات این مجموعه رجوع کنید به منزوی ، ج ۵، ص ۴۰۱۷ـ ۴۰۱۸). نهایة الطلب ، یکی از آثاری که از جابربن حیّان دانسته شده ، را شخص ناشناسی به فارسی ترجمه کرده و عزالدین علی جِلْدَکی * بر آن شرحی به زبان فارسی نوشته است ( رجوع کنید به همان ، ج ۵، ص ۳۹۸۹). این متن همراه با شرح جلدکی به چاپ نیز رسیده است (رجوع کنید به سرکیس ، ج ۱، ستون ۶۶۵).
قدیمی ترین اثر چاپی در مجموعة جابری ، مجموعة یازده رساله است که با عنوان مجموعة احدعشر کتاباً فی علم الاکسیر الاعظم در ۱۳۰۹/ ۱۸۹۲ در بمبئی چاپ شده است (همانجا). مجموعه آثار عربی چاپ شده از آثار منسوب به جابر، مجموعه ای است که پل کراوس آن را در سه جلد از ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۳ در قاهره منتشر کرد (تجدید چاپ : بغداد، به سرپرستی قاسم محمد رجب ، ۱۹۷۱)، در این کتاب به طور کلی هفده اثر از مجموعة جابری به صورت گزیده یا به صورت کامل به چاپ رسیده اند. مجموعة دیگر از آثار چاپ شدة جابری مجموعه ای است شامل متن کامل چهارده رساله که پیر لوری آنها را در ۱۳۶۷ ش / ۱۹۸۸ در دمشق در یک جلد، با عنوان اربع عشرة رسالة فی صنعة الکیمیا به چاپ رسانید. هجده اثر دیگر از مجموعة جابری به صورت منفرد و توسط افراد مختلف به چاپ رسیده است (برای آگاهی از مشخصات این آثار رجوع کنید به صالحیه ، ج ۲، ص ۵ ـ۱۰). مشار نیز (ج ۲، ستون ۲۸۲) از چاپ مجموعة پانصد رساله از مجموعة جابری در موضوع جفر در استراسبورگ در ح ۹۳۶/ ۱۵۳۰، همچنین چاپ کتابِ کشف الاسرار و هتک الاستار در لیدن در ح ۱۰۹۹/ ۱۶۸۸ یاد کرده است
منابع بخش دوم:
1- ابن ندیم ؛ محمدتقی دانش پژوه ، فهرست کتابخانة اهدائی آقای سیدمحمد مشکوة به کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران ، ج ۳، بخش ۲، تهران ۱۳۳۵ ش ؛
2- یوسف الیان سرکیس ، معجم المطبوعات العربیّة و المعرّبة ، قاهره ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰؛
3- محمدعیسی صالحیه ، المعجم الشامل للتراث العربی المطبوع ، ج ۲، قاهره ۱۹۹۳؛
4- خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی ، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ ش ؛
5- اسماعیل مظهر، «جابربن حیان »، المقتطف ، ج ۶۸، ش ۵ (شوال ۱۳۴۴)، ش ۶ (ذیقعده ۱۳۴۴)؛
6- احمد منزوی ، فهرستوارة کتابهای فارسی ، تهران ۱۳۷۴ ش ـ ؛ عبداللّه نعمه ، فلاسفة الشیعة : حیاتهم و آراؤهم ، قم ۱۹۸۷؛
مجتبی
2021-06-30 at 5:44 ب.ظ
مطلب خیلی خوبی بود ممنون در مورد جابر حیان
صبا
2018-01-13 at 6:08 ب.ظ
ریاضی آمارو احتمال