بررسی ساختاری سوره کوثر
سوره كوثر و فاطمه زهرا(س) سوره كوثر مكى است و سه آيه دارد (3)بسم الله الرحمن الرحيم انا اعطيناكالكوثر (1)فصل لربك و انحر (2)انشانئك هو الابتر (3) ترجمه آيات به نام الله كه به نيك و بد بخشنده، و به نيكانمهربان است.محققا ما به تو خير كثير(فاطمه ع)داديم(1). پس به شكرانهاش براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن(2). وبدان كه محققا شماتتگوى و دشمن تو ابتر و بلا عقب است(3). بيان آيات در اين سوره منتى بر رسول خدا(ص)نهاده به اينكهبه آن جنابكوثر داده، و اين بدان منظور است كه آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند كه آن كس كه بهوىزخم زبان مىزند كه اولاد ذكور ندارد و اجاق كور است، خودش اجاق كور است، و اينسوره كوتاهترين سوره قرآن است، و رواياتدر اينكه آيا اين سوره در مكه نازل شده و يا درمدينه مختلف است، و ظاهرش اين است كه در مكه نازل شده باشد. و بعضى(1) از مفسرين بهمنظور جمع بين دو دسته روايات گفتهاند: ممكن است دو (1)روح المعانى، ج 30، ص 244. صفحه : 638 نوبت نازل شده باشد يكى در مكه و بار ديگر در مدينه. اقوالمختلف در باره مراد ازكوثرو بيان شواهد دال بر اينكه مراداز آن ذريه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم)يعنى فرزندانفاطمه(عليها السلام)استانا اعطيناك الكوثردر مجمعالبيان مىگويد: كلمهكوثربر وزنفوعلبه معناى چيزى است كهشانشآن است كه كثير باشد، و كوثر به معناى خير كثير است (1) . ولى مفسرين در تفسير كوثر و اينكه كوثر چيست اختلافى عجيب كردهاند:بعضى (2) گفتهاند: خير كثير است.و بعضى معانى ديگرى كردهاند كه فهرستوار از نظر خوانندهمىگذرد: 1 – نهرى است در بهشت.2- حوض خاص رسول خدا(ص)دربهشت و يا در محشر است.3 – اولاد رسول خدا(ص)است.4 – اصحابو پيروان آنجناب تا روز قيامت است.5 – علماى امت او است.6 – قرآن و فضائل بسيار آن. 7 – مقام نبوت است.8 – تيسير قرآن و تخفيف شرايعو احكام است.9 – اسلام است.10 – توحيداست.11 – علم و حكمت است.12 – فضائل رسول خدا(ص)است. .واز اينقبيل اقوالى ديگر كه به طورى كه از بعضى(4) از مفسرين نقل شده بالغ بر بيست و ششقول است. صاحبان دو قول اول استدلال كردهاند به بعضى روايات، و اماباقى اقوال هيچ دليلىندارند به جز تحكم و بى دليل حرف زدن، و به هر حال اينكه در آخر سوره فرمود: ان شانئكهوالابتربا در نظر گرفتن اينكه كلمهابتردر ظاهر به معناى اجاق كور است، و نيز با درنظر گرفتن اينكهجمله مذكور از باب قصر قلب است، چنين به دست مىآيد كه منظور ازكوثر، تنها و تنها كثرت ذريهاى است كه خداى تعالىبه آن جناب ارزانى داشته، (و بركتىاست كه در نسل آن جناب قرار داده)، و يا مراد هم خير كثير است و هم كثرتذريه، چيزىكه هست كثرت ذريه يكى از مصاديق خير كثير است، و اگر مراد مسالهذريه به استقلال و يابه طور ضمنى نبود، آوردن كلمهاندرجملهان شانئك هو الابترفايدهاى نداشت، زيراكلمه انعلاوه بر تحقيق، تعليل را هم مىرساند و معناندارد بفرمايد ما به تو حوض داديم، چون كه بدگوى تو اجاق كور است و يا بى خبر است. (1)مجمع البيان، ج 10، ص 548. (2)روح المعانى، ج 30، ص 245. (3 و 4)روح المعانى، ج 30، ص 244 و 245. صفحه : 639 مراد از امر به صلوة و نحر بعد از منت گذاردن به اعطاء كوثروروايات هم بسيار زياد رسيده كه سوره مورد بحث در پاسخ كسى نازل شده كهرسول خدا(ص)را به اجاقكورى زخم زبان زد و اين زخم زبانهنگامى بود كه قاسم و عبد الله دو فرزندان رسول خدا(ص)از دنيا رفتند، پس بااين بيان روشن شد كه سخن آن مفسر كه گفته: منظور صاحب اين زخم زبان از كلمهابتربريدگى از مردم يا انقطاعاز خير بوده و خداى تعالى در رد گفتارش فرموده او خودشمنقطع از هر چيز استسخن بى وجهى است. وچون جملهانا اعطيناك…در مقام منت نهادن بود، با سياقمتكلم مع الغير(ما)آمد كه بر عظمت دلالت مىكند، و چون منظور از آن خوشدل ساختن رسولخدا(ص)بود مطلب را با واژه اعطاء كه ظاهر در تمليك است بيان داشت و فرمود: ما به تو كوثر عطا كرديم. و اين جمله از اين دلالتخالى نيست كه فرزندان فاطمه(ع)ذريهرسولخدا(ص)هستند، و اين خود يكى از خبرهاى غيبى قرآن كريم است، چون همانطوركه مىبينيم خداى تعالى بعد از درگذشت آن حضرت بركتى در نسل آن جنابقرار داد، به طورى كه در همه عالم هيچنسلى معادل آن ديده نمىشود، آن هم با آن همه بلاهاكه بر سر ذريه آن جناب آوردند و گروه گروه از ايشان را كشتند. فصللربك و انحراز ظاهر سياق و ظاهر اينكه حرففاءبر سراين جمله در آمده، استفاده مىشود كهامر به نماز و نحر شتر، كه متفرع بر جملهانا اعطيناك الكوثرشده،از باب شكر نعمتاست، و چنين معنا مىدهد، حال كه ما بر تو منت نهاديمو خير كثيرت داديم اين نعمتبزرگ را با نماز و نحر شكرگزارى كن. و مرادازنحربنا بر رواياتى كه از طرق شيعه و سنى از رسول خدا(ص)واز على(ع)رسيده، و نيز رواياتى كه شيعه از امام صادق و ساير ائمه اهلبيت(ع)روايت كرده، دست بلندكردن به طرف گردن در هنگام تكبير گفتنبراى نماز است (1) . ولى بعضى(2) گفتهاند: معنايشاين است كه نماز عيد قربان بخوان، و شتر هم قربانى. (1)تفسير برهان، ج 4، ص 514 و الدر المنثور، ج 6، ص 403. (2)الدر المنثور، ج 6، ص 403. صفحه : 640 كن، (چون كلمه نحر به معناى سر بريدن شتر به آن نحو خاص است،همچنان كه كلمهذبحبه معناى سر بريدن ساير حيوانات است). بعضى(1) ديگر گفتهاند: معنايش اين است كه براى پروردگارتنماز بخوان، و وقتىسر از ركوع بر مىدارى به طور كامل بايست. بعضى(2) ديگر معانى ديگرى هم ذكر كردهاند. ان شانئكهو الابتركلمه: شانىءبه معناى دشمن خشمگين، وكلمهابتربه معناى اجاق كوراست، و اين كسى كه چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود عاصى بن وائل بوده. بعضى گفتهاند: مراد از ابتر منقطع از خير، و يا منقطع از قومخويش است، كهخواننده توجه فرمود اين قول با روايات شان نزول نمىسازد. بحث روايتىرواياتى در باره اينكه مراد ازنحردرفصل لربكو انحربلند كردن دستها در موقع اداء تكبير نماز است در الدر المنثور است كه بخارى ابن جرير و حاكم از طريقابى بشر از سعيد بن جبيراز ابن عباس روايت كردهاند كه گفت: كوثر آن خيرى است كه خداى تعالىبه رسول خدا(ص)داد.ابو بشر مىگويد: به سعيد بن جبير گفتم جمعى از مردممعتقدند كه كوثر نام نهرى دربهشت است.سعيد گفت نهرى هم كه در بهشت استيكى ازخيرهايى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته (3) . و در همان كتاب آمده كه ابن ابى حاتم، حاكم، ابن مردويه،و بيهقى در كتابسنن خود، از على بن ابى طالب روايت كردهاند كه فرموده وقتى اين سوره بر رسولخدا(ص)نازل شد، از جبرئيل پرسيد: ايننحيرةكه خداى عز و جل مرا بدان مامورفرموده چيست؟گفت: منظورنحيرة نيست، بلكه خداى تعالى مامورت كرده وقتى مىخواهىاحرام نماز ببندى دستهايت را بلند كنى، هم در تكبيرة الاحرامو هم در هنگام ركوع رفتن وهم در موقع سر از ركوع برداشتن، كه اين نماز ما و نماز فرشتگانى است كه درهفت آسمانهستند، و براى هر چيزى زينتى است، و زينت نماز دست بلند كردن در هر تكبير است. (1 و 2)الدر المنثور، ج 6، ص 403. (3)الدر المنثور، ج 6، ص 402. صفحه : 641 رواياتى راجع به زخم زبان زدن به پيامبر(صلى الله عليه و آلهو سلم)در مورد نداشتن اولاد ذكور، كسى كه زخم زبان زد، و نزول سوره كوثرو رسول خدا(ص)فرمود:دست بلند كردن يكى از مظاهراستكانت و التماس است كه خداى تعالى(در مذمت كفار)فرموده: فما استكانوا لربهم و مايتضرعون -براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى (1) . مؤلف: اين روايت را صاحب مجمع البيان از مقاتل از اصبغبن نباته از آن جناب نقلكرده، سپس گفته ثعلبى و واحدى اين روايت را در تفسيرهاى خود آوردهاند.و نيزگفته همهعترت طاهره از آن جناب نقل كردهاند، كه معناى نحر بلند نمودن دو دست تا محاذى گودىزير گلو در هنگام نماز است (2) . و نيز در الدر المنثور است كه ابن جرير از ابى جعفر روايت كرده كه درذيل آيهفصل لربكگفته است: يعنى نماز بخوان، و در معناى كلمهو انحرگفته: يعنى دستهارادر آغاز نماز و هنگام گفتن تكبير افتتاح، بلند كن (3) . و نيز در همان كتاب است كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كهدر تفسير آيهفصل لربك و انحرگفته: خداى تعالى به رسول گراميش وحى فرستاد كه وقتى تكبير اولنمازرا مىگويى دستها را تا برابر نحرت – گودى زير گلويت – بلند كن، اين است معناىنحر (4) . و در مجمع البيان در ذيل آيه از عمر بن يزيد روايت كرده كهگفت: من از امامصادق(ع)شنيدم كه در تفسير آيهفصل لربك و انحرمىفرمود:اين نحر عبارتاست از بلند كردن دستهايت تا برابر صورت (5) . مؤلف: آنگاه مىگويد: عبد الله بن سنان هم مثل اين حديثرا از آن جناب نقلكرده، و نيز قريب به آن را جميل از آن جناب روايت كرده است (6) . و در الدر المنثور است كه ابن سعد و ابن عساكر از طريقكلبى از ابى صالح از ابنعباس روايت كردهاند كه گفت: بزرگترين فرزند رسول خدا(ص)قاسم، سپس زينب، وآنگاه عبد الله، و پس از او ام كلثوم، و آنگاه فاطمه و در آخر رقيه بود، قاسم ازدنيا رفت و اولين كس از فرزندان آنجناب بود كه در مكه از دنيا رفت، و بعد از او عبد الله ازدنيا رفت، و عاصى بن وائل سهمى گفت: نسل او قطع شد، پس او ابتر و بى عقب است،